به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، قانون گریزی از بزرگترین چالش های سبک زندگی، نظم و امنیت اجتماعی در هر جامعه است. بسیاری بر این اعتقادند که افراد قانون گریز به تبع مشکلاتی از قبیل اضطراب، افسردگی و حتی اعتیاد قدم در این ورطه نهاده و یا به تبع مشکلاتی که از کودکی با خود به همراه دارند، دچار قانون گریزی شده اند. اما عده ای دیگر نبود حس مسئولیت پذیری در برابر قانون را دلیل قانون گریزی افراد متخلف می دانند. برای بررسی این موضوعات و آگاهی از شاکله آن به گفتگو با دکتر «مصطفی فروتن»، روانشناس اجتماعی پرداختیم که در ادامه می خوانید.
قانون گریزی از نگاه اجتماعی به چند دسته تقسیم می شود؟
اگر قانون گریزی را به صورت کلان و با صرف نظر از نگاه جامعه شناسی، روان شناسی و حقوقی در نظر گیریم، می توان آن را دسته بندی فنی نمود. دسته بندی نخست، قانون گریزی اعتراضی، دسته دوم قانون گریزی ابزاری است. همچنین می توان فضای قابل تفکیکی را نیز میان این دو بررسی کرد.
*قانون گریزی اعتراضی به چه معناست؟
معمولا شاهد هستیم که یک سری از رفتارها چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، جزء ناهنجاری های اجتماعی محسوب می شوند. به عنوان مثال تحصن کردن، تجمع کردن، پرتاب کردن اشیا به اموال عمومی و امثال این موارد در بخش قانون گریزی اعتراضی دسته بندی می شوند. چرایی انجام این واکنش ها نیز دلایل خاص خود را دارند. در سر فصل قانون گریزی اعتراضی اثر تبعیض وجود دارد. بدین معنا که فرد تابعیت قانون را به عنوان یک اصل قبول داشته اما زمانی که در منظر اجتماعی خود را مورد ارزیابی قرار داده، در می یابد که روابط به جای ضوابط به راحتی نافی حق وی می شود، پس خود را مستحق به اعمال چنین رویکردی در آینده می داند.
*منظور از قانون گریزی ابزاری چیست؟
قانون گریزی ابزاری زمانی رخ می دهد که فرد بستر مناسبی را برای انجام تخلف پیش روی خود احساس می کند. به عنوان مثال نیمه شبی را تصور کنید که فرد چون هیچ دوربین نظارتی را بر روی چراغ راهنمایی مشاهده نمی کند به خود اجازه عبور از چراغ قرمز می دهد. در این لحظه تصور مثبتی از حرکت خود داشته و حال بهتری را تجربه می کند. اما اگر فرد متوجه شود که دوربین نظارتی وجود دارد، هیچگاه از چراغ قرمز عبور نمی کند. این مثال ساده، نشان دهنده فقدان و ضعف نهادهای نظارتی در ابزار و نیروی کافی برای کنترل امور است.
*قانون گریزی از نگاه روانشناسی به چند دسته تقسیم می شود؟
معمولا چند سر فصل در بحث قانون گریزی در حوزه روانشناسی وجود دارد. در وهله نخست اینکه افراد نمی توانند ضرورت وجود قانون را درک کنند. این ضرب المثل از گذشته وجود دارد که قدر عافیت را کسی داند که به مصیبتی مبتلا شده باشد. به عنوان مثال وجود قانون زمانی برای ما اهمیت پیدا می کند که در یک ترافیک سنگین گرفتار شده باشیم.آنجا متوجه می شویم که اگر یک پلیس یا یک چراغ راهنمایی و رانندگی در این مکان وجود داشت، شاید این حجم از ترافیک پدیدار نمی شد.
مورد دیگر اینکه، افراد حقوقی را که باید به صورت یک شهروند در حوزه رفتار اجتماعی و فردی بپذیرند، از خود سلب می کنند. البته سلب این حقوق از خود، به دلیل آموزش هایی است که باید در زمان تحصیل به وی داده می شده، اما صورت نپذیرفته است. به طور مثال یکی از نشانه ها و مصادیق قانون گریزی، مقوله تقلب در زمان امتحانات است. فضای موجود در مدرسه باید به گونه ای باشد که دانش آموزان از آن تبعیت کرده و به جای تقلب، درس بخوانند. اما به دلیل نبود سیستم آموزشی مناسب، دانش آموزان توجهی به آن ندارند.
*باورهای اشتباهی که افراد قانون گریز نسبت به عملکرد خود دارند تا چه اندازه در رویکرد آن تاثیرگذار است؟
برخی افراد زمانی که مرتکب یک تخلف و یک قانون گریزی می شوند، استنباط غلطی از قانون در ذهن خود دارند. به این معنا که در باور خود، عمل صورت پذیرفته را نافی قانون نمی دانند، چرا که درک نادرستی از محتوای آن قانون دارند. یک باور بزرگ اشتباه دیگر نیز وجود دارد مبنی بر سود آور بودن تخلف صورت گرفته. به طور مثال فرد قانون گریز رسیدن به مقصد با عبور از یک خیابان ورود ممنوع را به سبب کوتاه شدن مسیر، به طی نمودن مسیر درست اما طولانی تر ترجیح می دهد. چرا که وجود نگاه سودجویانه ، باعث می شود یک حرکت سطحی برای وی بسیار جذابتر از یک حرکت قانون مند باشد.
*آیا ضعف قانون و نظارت خانواده در قانون گریزی افراد موثر است؟
بله. چرا که در برخی موارد، فرد به دلیل هم پوشانی که قوانین با هم دارند، از عمل به هر دو قانون سر باز می زند. به طور مثال در عرصه فرزند پروری، پدری به فرزندش اعلام می کند که باید تا ساعت 8 شب خودت را به خانه برسانی. در مقابل ساعت 9 شب از فرزندش می خواهد که برای خرید نان از خانه خارج شود. بنابراین این سوال در ذهن فرزند شکل می گیرد که چطور نمی توان بیش از ساعت 8 بیرون بود و تخلف حساب می شود اما می توان ساعت 9 برای خرید بیرون رفت. هم پوشانی این دو موضوع و تداخل هایی که به وجود می آید، میل به قانون گریزی در این فرزند را تشدید می کند.
ضعف و ناکار آمدی نظارت در خانواده نیز از دیگر مشکلات است. به طور مثال فرزندان خود می دانند که نباید در چارچوب تعریف شده برای آن ها خطایی صورت دهند. بنابراین اگر خطایی صورت گرفت اما برخوردی با آن ها صورت نپذیرفت، در دفعات بعد به راحتی از این خطا عبور کرده و قانون گریزی به امری طبیعی برای آن ها تبدیل خواهد شد. در این راستا به خانواده ها توصیه می شود که اگر فرزند شما دچار اشتباه می شود، باید آن را متوجه عواقب و تبعات آن کنید. چه بسا مواردی وجود داشته که اگر با فرد خطاکار در همان مقطع از زمان برخورد مناسب صورت می گرفت، از اقدام وی به یک قانون گریزی و یا یک تخلف رفتاری بزرگتر در آینده جلوگیری به عمل می آمده است.
*آیا حالات و رفتارهایی نظیر اضطراب، افسردگی و اختلالات عاطفی و شخصیتی، اعتیاد و طرد اجتماعی، می تواند زمینه ساز بروز قانون گریزی، بزه و جرم و جنایت باشد؟
بله. بیماری ها همواره مغفول واقع می شوند. بیماری ها چه از نوع جسمی و چه روانی باعث محدودیت برای افراد می شوند. در بسیاری از موارد مشاهده شده که فرد به دلیل نقص موجود در وجودش، اعتیاد یا ضریب هوشی پایینی که از آن رنج می برده، رفتاری را صورت داده که منجر به قانون گریزی شده است. به طور مثال زمانی که فرد دچار اضطراب بوده در یک لحظه با سرعت وارد خیابان شده و حادثه می آفریند. یا فردی که در خانه در ارتباط با همسرش گونه ای از افسردگی را تحمل می کند و به دنبال افزایش حجم افسردگی، دست به اقداماتی قانون گریزانه می زند.
به عنوان نمونه، چندی پیش فردی برای درمان به من مراجعه نمود. این فرد به دلیل میزان بالای افسردگی از چارچوب های اصولی زندگی تخطی کرده و قدم در رابطه ای گذاشته ای بود که تبعاتی را برای وی به وجود آورده بود. زمانی که به دنبال منشا اصلی این اتفاقات رفتیم، به افسردگی نهفته در وجود وی رسیدیم. بنابراین این فرد ذاتا در پی انجام یک رفتار قانون گریزانه در عرصه زندگیش نبوده اما آن دسته از بیماری های نهفته در وجود وی که به موقع تشخیص داده نشده اند، زمینه تبلور چنین آسیبی را فراهم کرده است.
*آیا ناهنجاری ها ریشه در کودکی افراد دارد؟
نوع زندگی انسان ها به گونه ای است که از کودکی یک سری مولفه ها را بر اساس نظام تربیتی پرورش یافته در آن، با خود به همراه می آورند. تمام افراد بر اساس شیوه ای که فرزند پروری به آن ها اعمال شده است، یک سری نقاط بالا و پایین در رفتار خود دارند. هیچ شخصی نمی تواند این ادعا را مطرح کند که از گذشته و کودکی خود رفتاری را به همراه ندارد. تمام انسان ها درصدهایی از رفتارهایشان ناشی از گذشته است. رفتارهای گذشته انسان ها اگر دارای مولفه ها و شاخص های مثبت باشد، در زمان جوانی و بزرگسالی باعث افزایش کیفیت عملکرد وی می شود. اما اگر شاخص های رفتاری منفی داشته، این مولفه را به صورت مخفی به دنبال خود آورده و در بزرگسالی با اضافه شدن مولفه های منفی دیگر به آن، به بحران تبدیل می شود.
این پدیده مانند در نظر گرفتن یک شعله کبریت است. چرا که شعله کبریت به تنهایی اتفاق فاجعه باری را رقم نمی زند اما زمانی که در کنار یک حجمی از بنزین قرار گیرد، می تواند حادثه آفرین باشد. بنابراین مشکلات رفتاری که از گذشته وجود دارد، می تواند بستر تبلور آسیب های جدی در آینده باشد و تنها می توان با کسب مهارت های کافی زمینه های بروز آن را کنترل کرد.
*به نظر شما در جامعه ما، اشخاص روز به روز قانون مند تر می شوند یا قانون گریزی را پیشه خود قرار می دهند؟
این مورد از دو منظر قابل بررسی است. منظر نخست از دید یک شهروند عادی جامعه و نگاه دوم از دیدگاه یک روانشناس. از منظر شهروند جامعه شرایط موجود، این پیام را انتقال می دهد که باید منتظر بحرانی تر شدن وضعیت در آینده باشیم. چرا که تقلب ها و زشتی ها در انواع و اقسام پدیده های فردی و اجتماعی قابل مشاهده است. به عنوان مثال در این روزها به وفور شاهد تخلفات در زمینه شبکه های اجتماعی هستیم و به میزان قابل توجهی تخلفاتی وجود دارد که به امری ساده در اجتماع تبدیل شده است. مواردی از قبیل پول شویی و یک سری دیگر از تخلفات که به مسائلی قابل هضم و پوشش در جامعه تبدیل شده است. بنابراین شرایط به سمتی در حال حرکت است که بسیاری از افراد به صورت آگاهانه دست به اعمال قانون گریزانه می زنند.
اما از منظر یک روانشناس، خانواده ها در تلاشند هر چه بیشتر فرزندان خود را به سمت رفتار قانون مند سوق دهند. اما در مقابل رویکرد مناسب آن ها، اجتماع وجود دارد که کج روی ها را به ذهن و ذائقه فرزندان تزریق می کند. بنابراین در حال حاضر با یک سونامی مواجه هستیم. به عنوان مثال خانواده ها به فرزندان خود تاکید می کنند که درس خوانده و از این طریق پیشرفت کنند، اما بسیاری از نوجوان ها به تبع بازخوردهایی که از جامعه دریافت می کنند، اعتقاد دارند که درس خواندن آن ها نتیجه ای در پی نخواهد داشت. بنابراین خانواده ها در تلاشند تا برخی از زمینه های مشکلات را حل کنند اما وجود رویکرد نامناسب در جامعه، از به نتیجه رسیدن تلاش های آن ها جلوگیری به عمل می آورد.
*راه های پرورش حس مسئولیت پذیری در برابر قانون بدون وجود اهرم فشار چیست؟
قانون گریزی در حوزه کلان در دو بخش ارزیابی می شود. مبحث نخست از منظر فردی و مبحث دیگر از منظر اجتماعی است. در مبحث نخست هر فرد باید یک سری مصادیق را یاد بگیرد. بنابراین خانواده ها باید آموزش ببینند و به فرزندان خود بیاموزند. مسئله اصلی این است که خانواده ها، خود با رفتارهایی که در کانون خانواده انجام می دهند، باعث رواج قانون گریزی در فرزندان می شوند. به طور مثال زمانی که دوست فرزند خانواده سراغ وی را می گیرد و پدر به دروغ می گوید که فرزندش در منزل نیست. در این زمان هم پدر و هم فرزند از این گفته دروغ خوشحال می شوند.
ناهنجاری های رفتاری دیگر از قبیل دوبله پارک کردن اتومبیل و پارک کردن موتور سیکلت در پیاده رو از سوی والدین چیزی جز پایمال کردن حق دیگران را به فرزندان نمی آموزد و آن ها تنها با مشاهده این موارد ساده، زمینه های قانون گریزی بیشتری را در ذهن خود می پرورانند. بنابراین تقلب آموزی از خود خانواده ها آغاز می شود. اینگونه مصادیق، مواردی است که خانواده ها هیچگاه به عنوان نمونه ای از قانون گریزی نمی پذیرند و جامعه را مقصر تمام تخلفات می دانند.
گام بعدی مربوط به سازمان هایی است که باید بر روی این ساختارها کار کنند. مهم ترین اصل در این زمینه رعایت کردن عادلانه قوانین در حوزه اجتماع است. چرا که اگر قانون عدالت محور نباشد، هزار سال هم که خانواده ها فرزندان خود را آموزش دهند، آن فرزند در بیرون فضای خانواده به نتیجه ای نخواهد رسید. بنابراین رفتار عادلانه ای که از رعایت قانون مشاهده شود، می تواند به میزان قابل توجهی مفید و موثر باشد. به طور مثال زمانی که یک نوجوان حرکت یک خودرو در خط ویژه را مشاهده می کند و هیچ واکنشی را از سوی پلیس در رابطه با آن نمی بیند، نمی تواند تشخیص دهد که قانون مند بودن یا قانون گریز بودن چه تفاوتی با هم دارند.
عامل بعدی وضع قوانینی است که به نفع همگان باشد. برخی از قوانین وضع شده، تنها به نفع گروهی خاص از جامعه است. به عنوان مثال در روابط میان زوجین، آقایان همواره شکایت دارند که قانون های وضع شده برای مبحث طلاق به نفع خانم هاست و اعتراض دارند که چرا به دلیل نداشتن استطاعت مالی برای پرداخت مهریه، باید محکوم به حبس شوند.
در نهایت نیاز به یک فرهنگ سازی جامع وجود دارد. در کنار آموزش و
پرورش دانش آموزان، باید مفاهیم حقوق شهروندی و اجتماعی را نیز به آن ها آموخت.
علاوه بر این باید مهارت های زندگی را در قالب سامانه های فرهنگ سازی مانند مدرسه
و رسانه به آن ها آموزش داد.