اما دو شاکی شناساییشده پرونده همچنان بر شکایتشان مبنی بر اینکه از سوی سرنشینان پراید دودی ربوده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند، اصرار دارند.
در ادامه، گفتوگو با با متهم اصلی این پرونده را میخوانید:
آیا اتهامت را قبول داری؟
بله، آنها را سوار کردیم اما هیچ کاری را با زور و اجبار انجام ندادیم.
چه مدت است این کار را انجام میدهی؟
مدت زیادی نیست.
چه شد که تصمیم گرفتی این کار را انجام دهی؟
نمیدانم اسمش را چه میگذارند، حماقت یا وسوسه. اما هر چه بود اشتباه محض بود. سوار ماشین بودیم که به دوستم گفتم برویم دختری را سوار کنیم. او هم قبول کرد و در میدان آزادی دختر جوانی بهعنوان مسافر سوار ماشینم شد.
به مقصد کجا؟
دختر جوان میخـواست به یافتآباد برود اما در بین راه تغییر مسیر دادم و وارد اتوبان آزادگان شدم. اما زن جوان از تغییر مسیر شکایت کرد که من گفتم این راه میانبر است. چند دقیقه بعد هم دوستم از روی صندلی عقب به جلو آمد. آن موقع بود که زن جوان خیلی ترسید.
تا آن موقع او را ندیده بود؟
فکر نمیکنم چون شیشههای ماشین دودی بود و او هم روی صندلی عقب دراز کشیده بود.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
وقتی از دختر جوان درخواست رابطه کردیم، خودش 50 هزار تومان پولی که همراه داشت و دو انگشترش را داخل داشبورد انداخت و گفت برای شما. اما مخالفتی هم در مورد خواسته ما نکرد. بعدش را هم که خودتان میدانید. البته حدود یک هفته بعد از آن هم از میدان آزادی به مقصد یافت آباد زن جوانی را سوار کردیم که یک زن مطلقه بود.
چاقو هم داشتید؟
اصلاً. ما با آنها کاری نداشتیم. حتی هر کدام را در نزدیکی خانهشان رها کردیم.
چطور دستگیر شدی؟
با زن جوان قرار گذاشته بودم، من و شاهرخ، همان دوستم که در مورد آخر همراهم بود، به محل قرار که یافت آباد بود رفتیم، اما به محض اینکه به زن رسیدیم، دوستم موتورسواری را دید و به آنها مشکوک شدیم. بعد هم به من گفت گاز بده و برو. من هم با سرعت 140 کیلومتر حرکت میکردم. خواستم بپیچم که کنترل ماشین از دستم در رفت و با جدول کنار خیابان برخورد کردم و دستگیر شدیم.
چه مدت بعد از دومین مورد بازداشت شدی؟
کمتر از 24 ساعت. البته اصلاً فکرش را هم نمیکردم به این زودی دستگیر شوم.
برای اجرای نقشههایتان چند نفره اقدام میکردید؟
دو نفری، مورد اول با سپهر بودم که او اصلاً کاری نکرد و مورد دوم با شاهرخ بودم که او هم با من همدست بود.
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
دختران و زنانی را که وضع ظاهری بدی داشتند برای این کار انتخاب میکردم اما اگر فردی را میدیدم که ظاهری معقول و مناسب دارد، سوار نمیکردم.
چند سال داری؟
22 سال.
چقدر درس خواندی؟
تا سوم راهنمایی.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
وضعیت خانوادهام خوب نبود، برای همین مجبور شدم که ترک تحصیل کنم و بعد از آن هم بروم سرکار. البته خودم هم زیاد اهل درس نبودم.
چه کار میکردی؟
در یخچالسازی کار میکردم از 5 صبح تا 9 شب. نمیدانم چرا این اشتباه را انجام دادم و زندگی خودم و خانوادهام را به نابودی کشاندم. باور کنید پشیمانم.
براساس این گزارش، متهمان پس از بازجویی در دادسرا در اختیار کارآگاهان پلیس قرار گرفتند.
بازپرس پرونده نیز از زنان و دخترانی که به این شیوه مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند خواست برای اعلام شکایت به دادسرای جنایی تهران یا اداره شانزدهم پلیس آگاهی مراجعه کنند.