به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، مسیحیان جهان که درصد قابل توجّهی از مردم و همین طور دانشمندان علوم تجربی را تشکیل می دهند در حالت برزخی از اعتقاد یا عدم اعتقاد به خداوند متعال قرار دارند. مطالب سَخیف،بی پایه و خنده داری که در کتاب مقدّس ( اعمّ از تورات و کتاب های وابسته و اَناجیل اَربعَه) وجود دارد عامل جدایی ایشان از مفهوم خدا و خدا باوری است.
برای هیچ انسان صاحب اندیشه و رأيی به خصوص افراد دانشمند و فَرهیخته از مسیحیان قابل قبول نیست که خداوند بیاید و با بنده خود حضرت یعقوب (ع) کُشتی بگیرد1 یا بر اساس آموزه های انحرافی مسیحیّت «پدر» و «پسر» و «روحُ القُدُس» سه خدا باشند با شخصیّت های مجزّا و از طرفی هم متّحد باشند چنان که در عین اتّحاد مجزّا و در عین مجزّا بودن متّحد و یکپارچه باشند.
همه این ها ذهن های کنجکاو و دانش پژوه را یا به سمت انکار ارزش معنوی و اعتبار کتاب مقدّس سوق می دهد یا آن که از اساس وجود خدا را نَفی می نماید.
با کج روی ها و کژ اندیشی های«اَرباب کلیسا»در قرون وسطی که با دانشمندان و فرهیختگانی چون «گالیله» و دیگران در پیش گرفتند، تیر خلاصی به قلب و جان دانشمندان مسیحی بعد از ایشان اصابت کرد و آن ها رابه مرور در بی دینی و بی خدایی مصمّم تر نمود.
از نظر برخی روانشناسان گاهی ریشه بی خدایی در افراد به عُقده های روانی شخص از دوران کودکی یا محیط اطراف باز می گردد مثلاشخصی ضدّ خدا، شاید پدری مذهبی یا برادری مذهبی ولی کج فکر داشته یا در جامعه دینی غیر قابل قبولی رشد و پرورش یافته است که عامل و ریشه بی خدایی در او شده است در حالی که فی نفسه طبق آموزه های اسلام همه انسان ها فِطرتا خدایی و خدا جو هستند.
«استفن هاوکینگ» فیزیکدان هم روزگار ما که از بیماری فلج رنج می برد و در نظر برخی، بزرگترین کیهان شناس جهان محسوب می شود از بیماری روحی« تصوّر ناصحیح نسبت به خداوند» نیز برخورداربوده که این از آن مُهلک تر و غیر قابل تحمّل تر است.
او در سال های اخیر چنین بیان کرد:
"Because there is a law such as gravity, the universe can and will create itself from nothing. Spontaneous creation is the reason there is something rather than nothing, why the universe exists, why we exist," Hawking writes.
(چون قانونی نظیر «گرانش» وجود دارد ، کائنات قادر است از هیچ خود را بیافریند و آفریده شود.به دلیل همین آفرینش خودبهخودی است که بهجای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد. جهان وجود دارد و ما وجود داریم.)
"It is not necessary to invoke God to light the blue touch paper and set the universe going."2
(نیازی نیست به خدا متوسّل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید.)
او با این طرز تلقّی به نفی صریح خالقیّت و قادریّت خداوند پرداخت و چشم خود را بر همه حقائق عالم بست و این نوع نگاه از سوی یک دانشمند به زَعم برخی نابغه ، راه بشر سرگشته و گم کرده راهِ امروزی را ناهموار تر کرد و به شکلی فرصت به دست آتئیست ها و خداناباوران دنیا داد.
به راستی چه طور امثال هاوکینگ با علم ناقص بشری و امروزی که هر لحظه امکان تغییر و تبدّل فرضیه ها در آن است ، در مورد نبود خدا و عدم نقش او در خالقیّت عالم این چنین با قاطعیّت هر چه تمام تر نظر می دهند؟
اگر چه نظر او با مخالفت شدید برخی همکاران او و طبقات مذهبی مسیحیّت مواجه شد و حتّی برخی از دانشمندان اسلامی نیز جهت مخالفت با نظر و دیدگاه های او تمایل به مُناظره نشان دادند لیکن تاثیرات منفی و مخرّب این دیدگاه برای بشر سرگشته و رویگردان از دین در روزگار ما عواقب فراوانی به دنبال خواهد داشت.
اِشکال این نوع افراد ، عدم آشنایی با اسلام ناب محمّدی(ص) است زیرا قرآن، کامل ترین و دقیق ترین گزاره های شناختی برای معرفت نسبت به خداوند و انبیاء را برای ما ارمغان آورده است. افسوس و صد حیف که نتوانستیم قرآن و تعالیم متعالی پیشوایان راستین اسلام را به سَمع و نَظر همه جهانیان برسانیم.
در این مَقال،جواب هاوکینگ را با روایتی منسوب به امام صادق(ع) می دهم و دیگر به شرح و تفصیل اضافه در این زمینه نمی پردازم :
در روزگار امام صادق(ع) شخصی بی دین و خداناباور به نام » جَعد بن دِرهَم » ظهور کرد که اصالتا از اهالی«خراسان» بود ولی در «دمشق» (پایتخت سوریّه کنونی) سکونت داشت.3
از جمله باورهای انحرافی این شخص مُلحد این بود که:خداوند هیچگاه باحضرت موسی(ع) در «طور» تکلّم ننموده و همین طور حضرت ابراهیم (ع) را هیچگاه به دوستی و خُلَّت نگرفته است.4 از سویی به شهادت تاریخ وی اوّلین شخصی بوده است که مبحث بی فایده «خَلق قرآن» را مطرح نمود و اسباب انحراف افراد فراوانی را ایجاد نمود.5
جَعد، معلّم و دایی«مَروان حِمار» آخرین خلیفه ستمگر اُمَوی نیز بود که مَروان را به حَسَب جَعد بن دِرهَم ، «مَروان جَعدی» نیز می گفتند6 که البتّه این لقب به جهت مذمّت و سرزنش مَروان بوده است.7
او در نهایت در10 ذیحجّه سال 124هجری قمری توسّط«خالِد بن عبدالله قَسری» والی شهر «کوفه» به خاطر همین عقاید انحرافی اش به قتل رسید و فتنه اش خاموش شد.8
با این بیان برخی از ارباب حدیث روایتی را از همین جَعد بن دِرهَم نقل نموده اند که می تواند پاسخ صریح و کوبندهامام صادق (ع) باشد آن هم قرن ها قبل به هاوکینگ و امثال او در این نوع موضع گیری های نادرست :
«قِيلَ إِنَّ الْجَعْدَ بْنَ دِرْهَمٍ جَعَلَ فِي قَارُورَةٍ مَاءً وَ تُرَاباً فَاسْتَحَالَ دُوداً وَ هَوَامّاً فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ أَنَا خَلَقْتُ ذَلِكَ لِأَنِّي كُنْتُ سَبَبَ كَوْنِهِ فَبَلَغَ ذَلِكَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ لِيَقُلْ كَمْ هِيَ وَ كَمِ الذُّكْرَانُ مِنْهُ وَ الْإِنَاثُ إِنْ كَانَ خَلَقَهُ وَ كَمْ وَزْنُ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ وَ لْيَأْمُرِ الَّذِي سَعَى إِلَى هَذَا الْوَجْهِ أَنْ يَرْجِعَ إِلَى غَيْرِهِ فَانْقَطَعَ وَ هَرَبَ.»9
گفته شده است که :
«جَعد بن دِرهَم»، آب وخاک را در شيشه اي ريخت و پس از مدّتي آنها تبديل به کِرم وحشرات [ و جانوران ریز] شد آنگاه به اصحاب و دوستان خودگفت: من اينها را آفریده ام ، چراکه من اسباب به وجودآمدن اين جانوران را فراهم نموده ام .
چون اين خبر به حضرت امام صادق(ع)رسيد، ایشان فرمودند:
اگراو[ واقعا راست می گوید و مدعی است که]خالق و آفریننده آن هااست پس بايد بگويد:تعداد این جانوران و مخلوقاتش چه قدر است؟ تعداد نر و ماده آن ها را مشخّص کند؟وزن(جِرم) هرکدام ازآنها چه قدراست؟ وفرمان دهد که آن جانوران به چيز ديگري تبديل شوند [ چون کسی که به این شکل آفریده است حتما قدرت تغییر و حتّی بازگشت به این شکل اوّلیّه را هم دارد.]،آنگاه [ جَعد]محکوم گرديد و فرار کرد.»
نتیجه گیری
محوریّت کلام هاوکینگ در فرضیه عدم خالقیّت خداوند در عالم و کائنات، شاید با عملکرد آزمایشی جَعد بن دِرهَم در نفی خالق تا حدّی تفاوت داشته باشد هر چند هر دو شخصیّت می خواستند و می خواهند خالقیّت و قادریّت خداوند را از دو مَنظَر و دیدگاه مختلف نفی نمایند.
اما کلام حضرت امام صادق(ع) می تواند جوابی قاطع و صریح به آقای هاوکینگ باشد و آن قابلیّت تغییر، قدرت و احاطه برتر در همه احوال،شرایط و اَشکال در قوانین فیزیکی حاکم بر عالَم از ناحیه خداوندگار است که این امر نشان می دهد این قبیل افراد از ضعف شدید در شناخت خداوند و عدم معرفت صحیح نسبت به صفات و کارکردهای او در نظام آفرینش برخوردارند وگرنه این چنین از بُعد کلامی به نفی و ردّ آفریننده کائنات نمی پرداختند.
در مجامع علمی و دانشگاهی و حوزوی خیلی از افراد جواب هایی به رَغم کلام ناصَواب و غیر علمی هاوکینگ در اثبات وجود خالق عالَم داده اند لیکن به نظر ما شاید یکی از بهترین پاسخ ها به هاوکینگ همین کلام پُر مغز امام صادق (ع) در سیزده قرن قبل به مُلحِدی چون جَعد بن دِرهَم و همفکرانش می باشد که در همه اَعصار طنین اندازاست.
سیّد مرتضی میرسراجی (کارشناس علوم حدیث)
پی نوشت
1. سِفر پیدایش، فصل 32 ،بند 24.
2. http://www.reuters.com/article/us-britain-hawking-idUSTRE6811FN20100902
3. البدایه و النّهایه ج 9،ص 350.
4. سرح العیون ص 293.
5. البدایه و النّهایه ج 9 ،ص 350.
6. تاج العروس ج 4 ،ص 393.
7. الانساب ج 3، ص 287.
8. البدایه و النّهایه ج 9 ،ص 350، انساب الاشراف ج 4 ،ص 100.
9. الامالی (سیّد مرتضی) ج 1، ص 284.