کد خبر: ۳۸۶۰۹۹
زمان انتشار: ۱۴:۴۲     ۰۳ مرداد ۱۳۹۵
امروز مي توان با افتخار گفت جنبش هاي اسلامي به ويژه شيعي سير تكاملي خود را مي گذرانند به طوري كه تشكيلات نظامي و گروه هاي مقاومت حزبي به هسته هاي كوچكتر نظير هسته هاي خانوادگي بسط يافته است.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، از "نيجريه تا طبرستان" عنوان همايشي تخصصي در مازندران بود كه در روزهاي قبل با همت دهكدۀ جهاني مقاومت (كياپي) ، مجمع فعالين مردمي جبهۀ جهاني انقلاب اسلامي و سپاه مازندران برگزار شد؛ اگر چه وزارت خارجه خويشتن خويش و نيز مأموريت هاي محولۀ قانون اساسي مترقي جمهوري اسلامي پيرامون ملتهاي ستمديده را در گپ و گفت غير ضروري روزمره با برخي جنايت پيشگان تاريخ از ياد برده امّا گروههاي مردم نهاد در ايران و جهان خود دست به كار شده و در راه جهاد كبير منتظر وزارت خارجۀ برجام زده و برجام مانده نمي مانند. تجربه و مهارت هاي شيخ ابراهيم زكزاكي نسخه اي پيشرفته از بيداري فطرت مدار به معني الاعم و بيداري اسلامي با شكلي خاص است كه به نظر نگارنده مبشّرِ تطّور و تحوّلي جديد در تاريخ جنبش هاي اسلامي است كه شايد آيندۀ جنبش هاي اسلامي و فطري در پرتو آن، روندي نوين را آغاز خواهند كرد؛ امّا روند قديم و جديد تطّور جنبش ها كدامند و جنبش اجتماعي نيجريه واجد كدامين وضعيت جديد براي ساخت زندگي اجتماعي و جنبشي است؟

مهارت هاي زكزاكي و ضرورت بازنگري در روند مطالعات جنبش هاي اسلامي

جنبش هاي اسلامي تاكنون به گونه اي تكوين يافته و تأسيس شده بودند كه به نظر نگارنده اكنون امّا مرحله اي متفاوت و نوين را تجربه مي كنند؛ در يك برآورد عيني شايد بتوان از "جنبش هاي اسلامي گروه بنياد" و "جنبش هاي اسلامي تربيت بنياد" نام برده و از آنها رونمايي كرد و به نظر مي رسد مسير آيندۀ بسط اسلام در بين الملل با رويكرد اخير مي تواند موانع سياسي – امنيتي را پشت سر گذارده و به روح كلي و غالب تبديل شود، جنبش هاي اسلامي گروه بنياد، اعمّ از اينكه سنّي يا شيعي باشند عموماً بر چارچوب يك ديسپلين گروهي و حزبي ابتنا يافته و موجد آرمان ها، اهداف و سياستگذاري هاي گروهي ذيربط هستند؛ عضويت در آنها مشروط به يك سامان فكري و سياسي است، وجود نظاماتِ تحقيق، مراقبت و كنترل دروني از لوازم وجودي آنهاست؛ اخوان المسلمين، طالبان، القاعده، جهاد، حماس و...  در انديشۀ تسنن و حزب الله، حزب الدعوه، مجلس اعلا، انصارالله و...  در تفكر شيعي بيانگر چنين استلزاماتي هستند؛ صد البته معلوم است حزب پيشرفته اي همانند حزب الله كه حوزۀ سازندگي و دايرۀ خدمت اش، كه شموليتي فراتر از اعضاي حزب، ساكنين و شهرونداني فراتر از خاستگاه جغرافياي محلّي را در بر مي گيرد و با صاحبان فكر و عقيدۀ تسنن و مسيحيت و ... به زيست اجتماعي و سياسي مبادرت مي كند متفاوت از اسامي نامبرده شده خواهد بود امّا به هر روي؛ اين حزب پر افتخار عقيدتي – اجتماعي نيز هيچگاه خود را از نظم حزبي بي نياز نديده است كما اينكه بخوبي پيداست كه كثيري از موفقيت هاي حزب الله، مرهونِ انضباط حزبي، دقت ها و برآوردهاي دقيق و استراتژيك در اين تشكيلات است و به نظر مي رسد اين اقتضا تا مدت هايي مديد با حزب الله خواهد بود و بهتر است بگوييم بايد هم چنين باشد.

امّا بخواهيم و نخواهيم نظام سلطۀ جهاني ولو اينكه نتواند به مهار حزب الله، اخواني ها، حماس، جهاد، حزب الدعوه و ... توفيق يابد امّا تلاش مي كند سامانه هاي تشكيلاتي، مالي و لجستيك اين نوع جنبش هاي اسلامي را درهم كوبيده يا با اتخاذ تدابير سياسي – امنيتي با هم پيمانان خويش به فرسايش آنها منجر شود. قرار گرفتن حزب عقلي – جهادي حزب الله و نيز گروههاي مبارز فلسطينيِ مدافع حقوق شهروندي و مدني فلسطينيان در صدر گروههاي تروريستي و نيز حمايت و يا همسويي با گروههاي خرابكار و آدمكشي همانند منافقين، جنبش الاسلام، احرار الشام و جند الاسلام و ... در همين راستا قابل تحليل هستند.

امّا آنچه را كه عالم رباني شيخ ابراهيم يعقوب زاكزاكي در نيجريه انجام داد يا آنچه كه در كارگيل و برخي شهرهاي شبه قارّه به ثمر رسيده با ا ينكه واجد مشخصه هاي يك جنبش اجتماعي و حتّي به مراتب گسترده تر از نوع جنبش هاي نخستِ گروه بنياد هستند امّا هندسه اش گروه بنياد و حزبي نيست و مصداق حقيقي و واقعي اين آيۀ 46 سورۀ سبأ هستند كه قُل اِنَّمآ اَعِظُكُم بِواحِدَهٍ اَن تَقوموا لِله مَثني وَ فُرادي ثُمّ تَتَفَكَّروا ما بِصاحِبِكُم مِن جِنَّهٍ اِن هُوَ اِلاّ نَذيرٌ لَكُم بَينَ يَدَي عَذابٍ شَديدٍ. كه بقول مرحوم علامه طباطبايي مراد از قيام، قيام براي خدا و مراد از مثني و فرادي يعني دو به دو، و يكي يكي و اين تعبير كنايه از تفرق، و دوري از اجتماع و برپا كردن غوغاست چون غوغا فاقد فكر و شعور است و وقتي به پا شود حق را ميميراند و باطل را زنده مي كند و اين دالّ مركزي در مهارت هاي جنبشي شيخ زكزاكي در زيست بومي متكثر است.

جنبش هاي اسلاميِ گروه بنياد و جنبش هاي اسلامي تربيت بنياد مرحله اي نو در ساخت جنبش هاي اجتماعي است

به نظر مي رسد آنچه كه مبناي عمل جنبش هاي اسلامي جديد در بين الملل؛ كه من نام آنها را جنبشهاي تربيت بنياد مي نامم؛ قرار گرفته تقدّمِ سازندگي هاي روحي، پرورش و تعليم بر مشي تشكيلاتي و ديسپلين هاي حزبي – گروهي است؛ جنبش هايي كه دائر مدارِ شخصيت ها و رجالي است كه برغم اين كه جنبش حول آنها شكل گرفته امّا ماندگاري آن محصول عملياتي كاريزماتيك نيست بلكه پس از اندك زماني، تعاملات فردي از حالت كاريزما به فرايندي فكري و تربيتي منجر شده و حتّي به خدمات چند سويۀ اجتماعي مبدل مي شود، در اينجا حزب و گروه موجد تحوّل و انقلاب در آراء و افكار و حوزه هاي اجتماعي نشده است؛ حتّي رجُل محوري اين نوع جنبش ها خيلي زود جاي خود را به تفكر و خود آگاهي عمومي مي دهد و آحاد و مجموع خود آگاهان با حضور در مجامع فكري موجد تحول اجتماعي مي شوند، در يك فرضِ بومي، آنچه كه از مانيفيست هاي ساختارگرايانۀ جريان هاي چپ و از جمله چريك هاي فدايي خلق مي خوانيم و نيز آنچه كه از مجامع فكري جريانِ فقاهتي و ولايت گرا در ايرانِ پيشا انقلاب و پسا انقلاب سراغ داريم مدعاي يادداشت را گواهي مي كند؛ چريك هاي فدايي خلق با مجموع انشعابات آن مي خواستند با تصرف يك پاسگاه و يك قطعه از جنگل در سياهكل و آمل، ايران را سراسر سياهكل و آمل كنند امّا بنا به قول فقيهِ حكيم؛ آيت الله جوادي آملي ايران سراسر سياهكل نشد و سراسر كربلا و عاشورا شد؛ منطوقِ نظر علاّمه اين است كه جريان فقاهتي و ولايت گرا با توجه به نظام تعليمي و تربيتي خود به تحول دروني انسان ها در مساجد و حلقه هايي نظير حسينيۀ ارشاد دلبسته بودند امّا جريان هاي حزبي وگروهي ياد شده با تبييني مكانيكي از خودآگاهي حزبي و در راستاي انقلابات است دهقاني و جنگلي همانند چين و آمريكاي لاتين به تحول مي انديشيدند؛ اينك امّا به نظر مي رسد مضايق سياسي – امنيتي قدرت هاي سلطه گر در نظام بين الملل و بخصوص بين الملل اسلامي عليه جنبش هاي اسلامي، ره آموز تجربه هاي جديدي همانند تجربه شيخ زاكزاكي و برخي شخصيت ها در شبه قاره و... شده است، تجربه هايي كه با تحول فكري آغاز و به خدمات اجتماعي منجر مي شود، خودآگاهي هاي فكري به جاي ديسپلين گروهي و حزبي مي نشيند و همين جابجايي، خود موجد نظامات تعاملي با "دگر" و "غير" مي شود، امّا اين تعاملات با غير نوعي كثرت در وحدت و وحدت در كثرت را متوجه اين جمعيت ها مي نمايد كه تشكل هاي گروهي و حزبي قادر به تبيين و تأمين آن نيستند.

سلاح هاي راهبردي زكزاكي كدامند؟

تجربۀ مجاهد نستوه زكزاكي نشان مي دهد كه او توانسته با علماي اهل سنت و مسيحي منطقه تعامل سازنده اي برقرار نمايد؛ گفته مي شود جريان اجتماعي منسوب به او مسلّح به هيچ نوع از سلاح هاي سبك و سنگين و راهبردي نيست؛ سياستي كه برخي احزاب نمي توانند از آن صرفنظر كنند،؛ امّا اين جنبش هاي اجتماعي جديد بخصوص در تفكر شيعي و نيز تجربۀ اين جنبش در نيجريه نشان مي دهد كه آنها هيچ سلاحي جز سلاح راهبردي قرآن، نهج البلاغه و ادعيه ندارند؛ به ديگر سخن كاري كه امام خميني ره و جريان فقاهتي – ولايتي با توسل به آن (چنانكه ذكر آن در سطور پيشين رفت) بعنوان مقدمۀ ايجاد يك انقلاب و براندازي سلطنت در پيش گرفته بودند اينك در تجربه شيخ يعقوب ابراهيم زكزاكي براي معماري يك جنبش اجتماعي اتخاذ و پي ريزي شد و عميقاً و نيز با صورتي گسترده موفق شده است؛ آنهم در سرزميني كه رژيم صهيونيستي و غربِ سياسي مداخلات و جايگاهي آشكار داشته، و مسيحيت نيز استيلايي گفتماني در آنجا دارد امّا او چه آن روز كه يك نفر بوده و چه بعدها و اكنون كه ميليون ها نفر است و چه زماني كه با دست خويش براي فرزندان شهيدش نماز و دعا و ذكر تلقين براي دفن خوانده هرگز احساسي نشده است؛ نگارنده نمي خواهد بگويد دست به سلاح بردن براي دفاع از حق حيات و سرنوشت براي چنين جنبش هايي كاري درست يا نادرست است؛ بلكه سخن در تبيين سنخي از جنبش هاي اجتماعي شيعي است كه مبناي تشكيل و هم قوام خود را در عنصر آگاهي دانسته و به توليد قدرت مي پردازند.

زكزاكي،  تركيبي از "مهاتما گاندي" و "امام موسي صدر" است

البته اين آگاهي بخشي از چنان مؤلفه هاي قدرتي برخوردار است كه مي تواند به  توليدِ جمعيت، خدمت و نفوذ و اقتدار مبادرت كند امّا در عين حال سكولار هم نباشد و با نظام سلطه سرسازگاري نداشته و به برگزاري روز قدس همانند روز قدس پرشهيد اقدام كند؛ جمعيتي كه اهل قعود نيست و نسبتي با انجمن هاي حجيته ي ايراني و يا گروههاي فرقه اي – شيعي لندني ندارد، پرواضح است با تسنن آمريكايي از اساس مغايرت دارد و از حيث متدولوژي نيز با تصوّف سني آمريكا محور يعني با گولنيست هاي همسو با  CIA و آل خيانتكار سعود در تعارض است، يعني با اينكه مشي عرفاني دارد و قيامي است آرام و معنوي و غير راديكال امّا با تصوّف شيعي و سني همداستان با رژيم آمريكا دشمن است لذا عميقاً فقاهتي و شريعت مدار است، لذا با اسلام سكولار هم نسبتي نداشته و با ظلم و ستم غربيان هم سر سازش ندارد؛ وانگهي در حركات و سلوك شيخ زكزاكي حكمت موج مي زند با وهابيت و اساساً سلفي هاي كلاسيك و تكفيري هاي معاصر هم كمترين نسبتي ندارد علاوه بر اين او مردم را به رابطۀ مريد و مرادي دعوت نمي كند بلكه ره آموز قرآن و معارف حقۀ اسلامي است؛ دعوت او به اهل بيت عليهم اسلام است، مركزيت تشكيلات اش نه اتاق هاي حزبي و نظام سلسله مراتبي ساختار گراي احزاب كه در حسينيه و مسجد است. وقتي لاگوس، زاريا و كانو به گفتمان غالب نيجريه مبدل مي شود و حسادت دستگاههاي جاسوسي برانگيخته شده و موج حقد و حسد و كينه را عليه او و شيعيان شعله ور مي كنند و مضايق و تهديدات و كشتار شروع مي شود او امّا تأكيد مي كند اي جمعيت ! آنها منتظرند تا شما سلاح بدست گيريد! امّا حتّي اگر مرا كشتند دست به سلاح نبريد! به راستي چرا شيخ با اينكه ميليون ها نفر از او اطاعت مي كنند احساساتي نشده است! خيال نكنيم كه او هر وقت بتواند و فرصت سلاح غنيمت شمرد بدست خواهد گرفت؛ در منطق و متدولوژي او، راه گذار از درگيري هاي فرقه اي و قومي و چالش هاي هويتي و تناقضات با قانون اساسي ملّي جهاد كبير است؛ و اين خود سلاحي راهبردي است! براي تقريب به ذهن مي توان گفت تجربۀ زاكزاكي همانند تجربۀ امام موسي صدر در لبنان و مهارت هاي گاندي در هندوستان است؛ ضمن اينكه در يك متن و تجربۀ برون ديني، اكنون مي توان به ظرايفِ بيان ماتماها گاندي دربارۀ چرايي تأسّي او به حضرت امام حسين عليه الاف التّحيّه و الثنّاء پي برد، به ديگر سخن تجربۀ زكزاكي تلفيق و تركيبي از روش امام موسي صدر و هندوستانِ گاندي است؛ صد البته او كه خود مي گويد تا قبلِ شناخت از امام خميني ره، در جذبۀ حسن البناء و ابوالاعلي مودودي بود و با تابيدن آفتاب عالم تاب اهل بيت عليهم السلام و امام خميني ره فقط در آنها ذوب شده و از نوفل لوشاتو تا آخر به او اقتدا كرده است امّا از حيث روش شناختيِ توليد و معماري جنبش هاي اجتماعي و با تكيه بر ضرورت هاي زيست بوم ها مي توان گفت روش زكزاكي شايد تلفيقي از تعاملاتِ صدر و گاندي با ملّت ها و قوميت هاي چند فرهنگي و چند فرقه اي باشد.

 

مهارت زكزاكي،  زيستي مؤمنانه در "جهان هاي اجتماعي" با توجه به "جهان هاي امنيتي شده" است.

به نظر مي رسد با توجه به طرح توطئه هاي صهيونيستي در فعال كردن گسل هاي مذهبي، اين سنخ از تجربۀ جنبشي در مقطع كنونيِ، پيرامون ملّت ها مفيد و سودمند باشد؛ تجربه اي كه نظام سلطه و نمايندگان آنها در كشورها؛ به دليل فرهنگي بودن و ملتزم بودن جنبش هاي تربيت بيناد به سلاح تبيين و جهاد كبير به سهولت هدف سوء قصد قرار نخواهند گرفت، چه اينكه نقطۀ ثقل اين سنخ از جنبش ها گفت و گو و نوعي "مذاكرۀ علم" است؛ مذاكراتي كه راهبري حزبي و تشكيلاتي ندارد و به گونه اي خودجوش، مردم نهاد و آگاهي بخش است كه با تهديدات و مضايق امنيتي حتّي اگر محدود هم شود امّا قابل زدودن نيست، حتّي به لجستيك قوي و پشتوانه هاي مالي گسترده اي نيازمند نيست، شايد بتوان اينگونه نيز گفت كه جنبش هاي  اسلامي و شيعي، تشكيلات محور، گروه بنياد و حزب بنياد در دوران زماني صدر انقلاب اسلامي اينكه به نظامات كوچكتر و هسته هاي كوچكتر امّا تفصيلي تر و پر بركت تر رهنمون شده است، رهيافتي كه امام خميني ره در واپسين روزهاي مانده به سفر ملكوتي به ساحت حق ره آموز آن شدند و امام خامنه اي امّا با سال هاي طولانيِ جهاد تفصيليِ تبيين، دلالت گر آن شده و رجالي حكيم از اطراف و اكناف عالم را بدان رهنمون شدند امام خميني در پايان عمر شريف دربارۀ توليد اين هسته ها گفته بودند:

امروز جنگ حق و باطل، جنگ استضعاف و استكبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است. و من دست و بازوي همه عزيزاني كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نموده اند مي بوسم؛ و سلام و درودهاي خالصانه خود را به همه غنچه هاي آزادي و كمال نثار مي كنم. و به ملّت عزيز و دلاور ايران هم عرض مي كنم: خداوند آثار و بركات معنويت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پر فروغ شما كانون حمايت از محرومان شده است و شراره كينه انقلابي تان جهانخوران چپ و راست را به وحشت انداخته است...

جنبشهاي اسلاميِ پسا ساختارگرا و تربيت بنياد، غيرقابل تحريم اند!

... و امروز مي توان با افتخار گفت جنبش هاي اسلامي بخصوص شيعي سير تكاملي خود را مي گذرانند به نحوي كه از تشكيلات صرفاً نظامي و گروه هاي مقاومت حزبي به هسته هاي كوچكتر نظير هسته هاي خانوادگي يا فرديِ آگاهي بخش امّا پر بركت تر همانند خانوادۀ زكزاكي بسط يافته است؛ دوره اي تفصيلي و مربوط به دوران امام خامنه اي كه ابتناء يافته بر فقاهتِ تبييني و تربيتي – تعليمي است؛ كه قدرت هاي بزگ نه مي توانند آن را تحريم كنند و نه خود آنها با كشتار و سركوب از بين رفتني اند؛ تجربه اي كه بايد با  تكيه بر آن بايد به بيداري هاي اسلامي در بين الملل اسلامي و بيداري هاي فطرت گرا در بين الملل غير اسلامي نگاهي جديد روا داشت و در تبيين و بسط آنها كوشيد؛ حنبش هاي اسلامي و فطري يي كه به رغم برخورداري از نظم فكري و سامان معرفت شناختي، حاوي تولّي و تبرّي سياسي بوده، در عين حال امّا ساختارگرا نبوده و با مشي سلسله مراتبي احزاب نسبتي ندارند، روندي نوظهور از جنبش ها كه مي توان از آنها به جنبش هاي اسلامي "پسا ساختارگرا" و "تربيت بنياد" ياد كرد.

*مجتبي زارعي عضو هيئت علمي انديشۀ سياسي اسلام دانشگاه تربيت مدرس


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها