کد خبر: ۳۸۵۰۴۷
زمان انتشار: ۱۰:۳۵     ۲۷ تير ۱۳۹۵
گفتگو با آیت الله اراکی در سالروز پذیرش قطع نامه ۵۹۸ (بازنشر):
وی گفت: حضرت امام معتقد بودند که اگر ما پيش دستي کنيم آمريکا منفعل خواهد شد و با انفعال آمريکا، دول منطقه و نيز صدام منفعل خواهند شد منتها چنين نشد و دست آمريکا که باز شد خواه ناخواه هم خود آمريکا براي ما اسباب زحمت ايجاد کرد هم کشورهاي منطقه و هم خود صدام دست پيش را در ضربه زدن به ما نشان داد و اين تا حدودي به ما ضربه زد.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، آیت الله شیخ محسن اراکی که سال هاست درس فقه حکومتی ایشان نظر بسیار یاز اندیشمندان و فضلا را به خود جلب کرده است آراء و نظریات قابل توجهی را در خصوص اندیشه های امام خمینی(ره) بیان نموده اند که در همین خصوص در سالروز پذیرش قطع نامه 598 گفتگویی با ایشان صورت پذیرفته است که در ادامه می آید.

انديشه‌هاي دفاعي امام خميني (رحمة الله) را در عرصه‌هاي دفاع مقدس چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

ما وقتي که به انديشه‌هاي امام در عرصه‌ي دفاع مي‌پردازيم بايد به اين نکته، اعتقاد داشته باشيم که ما گاهي انديشه‌هاي امام را به عنوان يک فقيه مورد بحث قرار مي‌دهيم يعني انديشه‌هاي امام به عنوان يک فقيه، به عنوان يک رهبري که استراتژي دفاعي کشور را در يک برهه‌ي بسيار حساس از تاريخ کشور رهبري کرد و امام را به عنوان يک فرمانده‌ي کل قوا که علاوه بر استراتژي تاکتيک‌هاي عملياتي جنگ را هم هدايت کرد؛ يعني ما امام را در سه بعد بايد بشناسيم و انديشه‌هاي دفاعي او را در هر سه بعد بايد مورد بررسي قرار دهيم.

در بعد فقهي و انديشه‌هاي دفاعي امام به عنوان يک فقيه اولاً به نکته بايد التفاط داشته باشيم حضرت امام فقيهي بودند که باب دفاع را در فقه به عنوان باب مستقلي گشودند و قبل از اين‌که انقلاب پيروز بشود و حضرت امام به عنوان يک رهبر يک کشور بخواهد وارد عمل بشود در کتاب تحريرالوسيله‌ي ايشان که در ترکيه نوشته شد حضرت امام باب دفاع را به عنوان باب مستقلي در تحريرالوسيله مورد بحث قرار دادند و دفاع را به دو نوع تقسيم کردند: 1- دفاع شخصي:‌ دفاعي که انسان از جان و مال و حيثيت و آبروي خودش مي‌کند. 2- دفاع نوعي يا از کيان جامعه اسلامي: که اين نوع دفاع، احکام خاص خودش را در دارد و در اين دفاع کلي بر دو مطلب حضرت امام تاکيد دارند و داشتند.

 مطلب اول اين است که هر کجا اين کيان اسلام و جامعه اسلامي، مورد تهديد قرار بگيرد استقلال و منافع او مورد تهديد قرار بگيرد مقاومت لازم است حتي اگر اين مقاومت به مقاومت مسلحانه بيانجامد و دفاع از استقلال و از مصالح جامعه‌ي اسلامي نياز به اذن ولي و فقيه هم ندارد. همچنين اگر دشمن موجوديت جامعه‌ي اسلامي يا خاک کشور اسلامي را مورد تهديد قرار بدهد ولو بخشي از خاک کشور اسلامي مورد تهديد قرار بگيرد اين جا دفاع واجب و لازم است اين دشمن چه آن که اين دشمن، خارجي باشد يعني يک کافري حمله کند يا نه اين دشمن، داخلي باشد و يک عنصر ضد امنيت و ضد آرامش جامعه‌ي اسلامي يعني کسي که بر عليه امنيت اسلامي قيام مي‌کند، امنيت مردم،‌ امنيت جامعه‌ي اسلامي، امنيت بخشي از جامعه يا کشور اسلامي را تهديد مي‌کند. قيام بر عليه چنين کسي مقاومت بر عليه چنين کسي واجب است و در دفاع ما بر عليه صدام همين معنا صدق مي‌کرد.

صدام يک موجود ضد امنيتي و ضد مصالح جامعه‌ي اسلامي بود که امکانات جامعه‌ي اسلامي را براي کمک به مصالح ديگران به کار گرفت و به عنوان ابزار دست ديگران هم موجوديت بخشي از جامعه‌ي اسلامي را که ملت و مملکت ايران را به خطر انداخت و هم به منافع و مصالح هر دو ملت ايران و عراق صدمه زد و لذا مقاومت در برابر صدام بلکه از بين بردن قدرت او از نظر شرعي در فقه امام واجب بود. اين يک بخش از مسأله‌ي انديشه‌ي دفاعي حضرت امام بود که انديشه‌ي دفاعي ايشان به عنوان يک فقيه جامع الشرف بود.

آيا قبول قطع نامه 598 بر اساس انديشه‌هاي دفاعي امام صورت گرفت؟

در مديريت جنگ، نظرات مختلفي بود مديريت حضرت امام اين بود که مجموعه‌ي جنگ را با مديران جنگ، طوري مديريت کنند که چنين نباشد که بر خلاف باورها و تشخيص‌هاي مديران جنگ چيزي را به آن تحميل کنند. امام ايده‌ي خودش را مي‌فرمود اما اگر مي‌ديد که اين ايده زمينه‌ي پذيرش ندارد خواه ناخواه همراه تشخيص مديران جنگ سياست گذاري مي‌کرد.

به نظر ما، حضرت امام معتقد بودند که اگر ما پيش دستي کنيم آمريکا منفعل خواهد شد و با انفعال آمريکا، دول منطقه و نيز صدام منفعل خواهند شد منتها چنين نشد و دست آمريکا که باز شد خواه ناخواه هم خود آمريکا براي ما اسباب زحمت ايجاد کرد هم کشورهاي منطقه و هم خود صدام دست پيش را در ضربه زدن به ما نشان داد و اين تا حدودي به ما ضربه زد و همين ضربه منشا آن شد که به تدريج فشار بر ما در حدي بالا برود که مديران جنگ و مديران کشور نه همه‌ي آن‌ها به اين باور برسند که ادامه‌ي جنگ به نفع مملکت و کشور نيست وقتي آن‌ها نه همه‌ي آن‌ها بلکه بخشي چون بخش بسيار عظيمي از فرماندهان جنگ و نيروهاي مدير دولتي حتي معتقد نبودند به اين امر يعني معتقد بودند که ما مي‌توانيم ولي بخش هم معتقد بودند به اين‌که ادامه‌ي جنگ به نفع ما نيست و لذا حضرت امام هم با توجه به اين‌که داشت به عنوان مدير و رهبر کشور بايد انسجام نيروهاي نظامي و دستگاه‌هاي دولتي را در اين رابطه نگه مي‌داشتند و روحيه‌ي آن‌ها را بايد در اين راستا نگاه مي‌داشتند وقتي متوجه شدند که بخشي از مديران دولت و جنگ معتقد به ادامه‌ي جنگ نيستند و ادامه‌ي آن را به نفع نمي‌دانند حضرت امام در برابر اين اعتقاد تسليم شدند و بر مبناي اين نظريه قطع نامه را پذيرفتند البته سه نکته در اين پذيرش قطع نامه بود.

يکي اين‌که ما خاک کشور را آزاد کرده بوديم و هيچ بخشي از کشور ما تقريباً در اختيار کشور نبود.

دوم:‌ ما در برابر دو تا سه سال اخير جنگ متحمل صدمات بسيار زيادي شديم و عمده‌ي صدمات متحمل شده را در اين دو تا سه سال آخر جنگ متحمل شديم يعني صدماتي که به ما وارد شد مخصوصاً صدمات نيروي انساني بسيار بالا بود.

سوم: طولاني شدن زمان جنگ بسياري از امکانات داخلي کشور را تحليل برد اين سه عنصر در ارائه‌ي اين نظريه که ادامه‌ي جنگ به نفع نيست تاثير داشت و لذا حضرت امام در برابر اين نظريه تسليم شدند و قطعنامه را پذيرفتند.

کيفيت مديريت امام در جنگ تحميلي چگونه بود؟

ما گاهي انديشه‌ي دفاعي حضرت امام را به عنوان رهبر يک کشور، کشوري که از سوي يک یاغي مورد تجاوز قرار گرفته و از سوي يک عنصر ضد امنيتي جامعه‌ي اسلامي و ضد ارزش‌ها که به قصد جان مردم و به قصد حيثيت بخشي از جامعه‌ي اسلامي جنگ رفت. به عنوان يک استراتژيک و به عنوان يک رهبري که رهبر يک کشور است و سياست‌هاي کلي دفاعي آن کشور را مورد طراحي و تصويب قرار مي‌دهد و بنيان گذار يا طراح استراتژي دفاعي کشور است.

 امام در استراتژي دفاعي معتقد بودند که بايد اولاً به گونه‌اي دفاع کرد که هيچ بخشي از کشور ما و هيچ مصلحت و منفعتي از منافع ملت ما مورد تهديد دشمني ديگر قرار نگيرد اضافه بر دفع خطر دشمن فعلي؛ يعني هم بايد دست دشمن فعلي را از مصالح و منافع و از خاک و از حيثيت کشور قطع کرد و نه تنها دستش را بايد قطع کرد اميدش را در تجاوز آينده هم بايد از بين برد  و لذا به گونه‌اي بايد دفاع کرد که هم امنيت حاضر، امنيت زمان حال و هم امنيت آينده را براي کشور تامين کرد اين يک خط استراتژي کلي حضرت امام در دفاع بود.

خط استراتژيک دومي که حضرت امام در دفاع به آن توجه داشتند ضرورت تکيه بر امکانات دروني ملت بود يعني ما بايد کاري کنيم که در دفاع، در حفظ استقلال، در حفظ اقتدار کشور و ملتمان به امکانات خودمان تکيه کنيم نه امکانات خارج و بايد اعتماد به نفس خودمان در درجه‌اي باشد که در هر شرايطي اعتقاد داشته باشيم و اين اعتقاد را حضرت امام داشتند و در هر شرايطي خود ملت و خود کشور ما مي‌تواند با تکيه بر امکانات از خودش دفاع کند. بدون اين‌که نياز داشته باشيم که حتما‌ً به کمک خارجي اعتماد کنيم.

اين يک خط بسيار مهم استراتژيک دفاعي حضرت امام بود و خط سوم استراتژيک حضرت امام اين بود که براي دفاع و براي حفظ امنيت و آرامش کشور و دفع متجاوز بايد معتقد بود که خداي متعال به ياري ملت خواهد برخاست اين تفکر در روايات ما هست. در روايات ما روي اين اصل تکيه شده که مظلوم هميشه مورد حمايت قرار گرفته و ياغي به اصطلاح يعني تجاوزگر شکست خورده است. اين اعتقاد که تجاوزگر شکست خورده است و کسي که بر عليه تجاوز ايستادگي مي‌کند بايد اعتماد به پيروزي خود در دفاع ولو در مدت طولاني داشته باشد؛ يعني خط سوم استراتژي اين است که بايد ما طوري عمل کنيم که صبر را پيشه کنيم و مقاومت و ايستادگي را در جامعه‌ي خودمان و در نيروهاي رزمنده‌يمان آن چنان نهادينه کنيم که اين چنين نباشد که در انتظار يک پيروزي نزديک و يک پيروزي سريع باشيم. بايد بدانيم که پيروزي با مقاومت و صبر به دست مي‌آيد و ايستادگي است که پيروزي را به وجود مي‌آورد و اين‌که ما به استراتژي صبر و استراتژي نفس دراز مدت ملت و نيروهاي رزمنده تکيه کنيم اين يک اصل بسيار مهم استراتژي دفاعي حضرت امام بود که ما معتقديم اين سه اصل استراتژيک را حضرت امام در دوران دفاع مقدس عملي کرد. بعد سوم، بعد تاکتيک‌ها و سياست‌هاي ميداني جنگ بود.

در سياست‌هاي ميداني جنگ ما بايد به اين نکته توجه کنيم که حضرت امام چنان جنگ را از لحاظ تاکتيکي و ميداني رهبري کردند که مي‌توان يک الگوي بي‌نظيري در تاريخ جهان معاصر باشد. ما در شرايط خاصي مورد تجاوز قرار گرفتيم. ما يک کشوري بوديم تازه انقلاب کرده ارتش نداشتيم؛ يعني ارتش ما به هم ريخته بود هنوز ارتش بازسازي نشده بود سپاه و نيروهاي متشکل مردمي نداشتيم، سپاه ما بسيار بسيار سپاه تازه کار و کم تعداد بود ما در خرمشهر آن جايي که حمله به خرمشهر انجام گرفت شايد تعداد سپاهيان خرمشهر، به سيصد نفر نمي‌رسد همه‌ي آن‌چه ما به عنوان سپاهي در خرمشهر داشتيم در مقابل چند لشکر از نيروهاي دشمن که هزاران انسان کارآموخته و کارآزموده و جنگ ديده و آماده براي جنگ مسلح به تمام معنا نه ارتشي داشتيم،‌ نه سپاه چنداني آمادگي به کاري در يک همچنين شرايطي از سوي يک ارتش آماده‌ي تا دندان مسلح از هر جهت مورد هجوم قرار گرفتيم.

در يک چنين شرايطي حضرت امام آمد بر نيروهاي مردمي اعتماد کند و مردم را از لحاظ رواني، آمادگي تحمل آسيب‌هاي جنگ آماده کند و مردم را براي کمک و پشتباني از جنگ بسيج کند اين بسيج مردم يک ايجاد آمادگي رواني در مردم براي تحمل آسيب‌هاي جنگ بسيار کار مهمي بود. اين کار را حضرت امام به خوبي انجام دادند اين يک بخش‌ه‌اي تاکتيک دفاعي حضرت امام بود بخش دوم روحيه دادن به ارتش به رغم آن که ارتش نابساماني‌هاي شديدي که داشت ارتش ما در همان روزهاي اوليه‌ي جنگ بسيار ضربه خورد و بسيار در حالت انفعال قرار گرفت.

 اين حالت انفعال به هيچ موجب آن نشد که حضرت امام به عنوان فرمانده‌ي کل قوا دست به يک کارهاي انفعالي در رابطه با ارتش بزند ممکن بود يک رهبر ديگري در يک جاي ديگر با يک چنين ارتشي مواجه شود ارتشي که شديداً در اوايل جنگ منفعل شد دست به يک کارهايي بزند که از لحاظ روحيه بيشتر خورد شود در حالي که حضرت امام آن را اداره کرد. ارتش در همان شرايط جنگ به خوبي بازسازي شد اين بازسازي و مديريت رواني، مديريت رواني فرمانده‌ها، اعاده‌ي آمادگي براي فرماندگان و آماده سازي فرمانده‌هاي ارتش در طول دوران جنگ براي تحمل بار جنگ کار بسيار مهمي بود که حضرت امام انجام دادند و در کنار اين دو کار ايجاد نيروهاي منسجم مردي و تقويت سپاه پاسداران به عنوان اولين نيروي مردمي جنگي، سپاه پاسداران در خلال جنگ به يک ارتش نظامي کارآزموده‌ي مسلح به تسليحات مدرن و کارآمد به تمام معنا تبديل شد و در کنار آن بسيج. اين کار ساختن سپاه و بسيج چه از لحاظ رواني چه از لحاظ آمادگي‌هاي رزمي چه از لحاظ آمادگي‌هاي تسليحاتي و چه از لحاظ آمادگي‌هاي تشکيلاتي اين چهار بعد حضرت امام واقعا کار بزرگي انجام داد و انصافاً کاري که حضرت امام در رابطه با بسيج متشکل نيروهاي مردمي چه سپاه، چه بسيج انجام دادند يک کاري است که به عنوان الگو براي همه‌ي جهانيان قابل استفاده است. اين مجموعه‌اي که عرض شد مجموعه‌ي کاري بود که در بعد انديشه و عملکرد مديريت حضرت امام از خودشان نشان دادند و ما در روزهاي آخرين جنگ به يک کشور داراي يک نيروي مسلح آماده و يک نيروهاي مردمي متشکل و يک مردم مقاوم و آماده براي تحمل تمام مشکلات در راه حفظ موجوديت خود و در راه حفظ آرمان و نظام تبديل شديم و لذا معتقديم که در همه‌ي بعدها هم در بعد انديشه و در بعد استراتژي و تاکتيک و مديريت ميداني کاري که حضرت امام انجام دادند کار بسيار بي‌نظير و فريبي بود.

به نظر حضرتعالی مسئولین اجرایی وقت کشور به چه میزان توانستند با اندیشه های دفاعی امام خمینی و آرمانهای انقلاب اسلامی همراهی کنند؟

مديريت وقت مشکلات زيادي داشت يعني ما معتقديم که هميشه در دوران جنگ هميشه از دولت گله مند بوديم من از شخص خودم نمي‌خواهم عرض کنم کل روند نيروهايي که در عرصه‌ي جنگ وجود داشتند از نظامي و غير نظامي که دولت با تمام توان در اختيار جنگ قرار نگرفت اين گله مندي را داشتيم. اين وضعيت از دو ريشه نشات مي‌گيرد.

يک: اين بود که کلاً نظام ما تازه کار بود؛ يعني ما هنوز تجربه‌ي چنين جنگي نداشتيم که بتوانيم در نتيجه‌ي چنين تجربه‌اي بتوانيم ساز و کار به خدمت گيري تمام امکانات دولتي را داشته باشيم. يک بخش، بخشي بود که بسيار طبيعي. يک علت ديگري هم داشت و اين بود که در بين دولتيان ما کساني بودند که خيلي به انديشه امام و اعتقادي به جنگ و مقاومت اعتقاد نداشتند. انتظاراتي که نيروهاي جنگاور و نيروهاي خطوط آتش از دولت در حمايت از جنگ نداشتند اين انتظارات کاملاً برآورده نشد. البته بايد گفت که نيروهاي دولتي محلي مثلاً در خوزستان، ايلام، کردستان، کرمانشاه و همچنين در ساير استان‌هاي جنگي ما نيروهاي دولتي محلي کاملاً در آن بخشي از مجموعه‌ي نظام با نيروهاي جنگاور و نيروهاي نظامي بسيار همکاري خوبي داشتند.

آيا دفاع در نظر امام تنها محدود به عرصه‌ي نظامي بود يا شامل عرصه‌هاي ديگري هم مي‌شد؟

اصولاً ما يک چيزي داريم فراتر از مسأله‌ي دفاع و آن مسأله‌ي اقتدار که اقتدار خواه ناخواه هم در دفاع منعکس مي‌شود. اقتداري که ملت بايد داشته باشد منحصر به اقتدار نظامي نيست. اولاً اگر انسان مقتدر در کشور داشته باشيم يعني اراده‌ي انساني کشورمان،‌ اراده‌ي قدرتمند و پايداري باشد اين اراده‌ي پايدار عمدتاً از ايمان نشأت مي‌گيرد اين ايمان و تربيت ايماني اين اقتدار را به وجود مي‌آورد.

دانش عنصر ديگر اقتدار است و البته اقتدار نظامي هم و اقتدار در عرصه‌ي دفاع که شامل بعدهاي بسيار متعددي مي‌شود اين هم يکي از بخش‌هاي بسيار مهم و از ارکان مهم اقتدار ملت است که حضرت امام به هر سه نوع اين اقتدار کاملاً ايمان داشتند و رهبري کردند ملت ما را در عرصه‌ي ايجاد اين اقتدار و تثبيت آن.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها