کد خبر: ۳۸۴۸۵
زمان انتشار: ۱۷:۱۰     ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
مدیر نمایشگاه، موشک «شهاب3» را نشان می دهد و از برد 1350کیلومتری آن می گوید. حتی اگر عربی هم بلد نباشی، معنای همهمه میان حضار را از تکرار کلمه «اسرائیل» می توان فهمید. در نهایت یکی حرف آخر را می زند: «اینها اسرائیل را به لرزه در می آورد.» بقیه هم با تکبیرهای بلند تاییدش می کنند. تکبیرهایی که اسرائیل را به لرزه درمی آورد.
مشرق؛ کنفرانس جوانان و بیداری اسلامی در تهران بسیاری از جوانان مسلمان را که سراسر دنیای اسلام تشنه مقاومت ایران در برابر دشمنان هستند، به سوی خود فراخواند.

یکی از برنامه های جوانان مسلمان که در این همایش شرکت کرده بودند، بازدید از توانمندی های جمهوری اسلامی در زمینه های مختلف است. از این روز تعدادی جوانان مسلمان لیبیایی شرکت کننده در همایش با حضور در نمایشگاه تجهیزات دفاعی ایران اسلامی از نزدیک با دستاوردهای خودباوری و آزادگی کشورمان آشنا شدند.

مشرق در ادامه حاشیه هایی از این بازدید را منتشر می کند:

ساعت حدود 16:30 است که به محل برگزاری نمایشگاه تجهیزات نظامی دفاعی جمهوری اسلامی ایران می رسیم اما اجازه ورود نمی دهند. از قرار معلوم، هنوز بازدید گروه قبلی تمام نشده است. حدود یک ربع در اتوبوس معطل می شویم و در نهایت قرار می شود که در محوطه باز منتظر بمانیم. عده ای که نماز عصرشان را نخوانده اند، در اتاقکی مشغول نماز می شوند و بقیه هم در همان محوطه باز، عکس یادگاری می گیرند و البته، ساعت های بی سیگار بودن را جبران می کنند. چند نفر هم از ما می خواهند که با هم عکس یادگاری بگیریم. یکی از جوانان، بعد از عکس گرفتن می گوید: «نورین» و ما هم که فکر می کنیم در حال تشکر است، می گوییم: «شکرا» اما آن جوان از مترجم می خواهد که به ما توضیح دهد «نورین» نام ستاره پرنور هنگام صبح است و او خواسته ما را به آن تشبیه کند.

***

حدود یک ساعت می گذرد و بالاخره نوبت بازدید به گروه ما می رسد. در ابتدای ورود، یک سرباز به همه میهمانان احترام نظامی می گذارد و جوانان که با ورود به نمایشگاه، با حجم عظیمی از تجهیزات نظامی روبه رو شده اند، به وجد می آیند. به خصوص که اکثر اعضای این گروه را جوانان لیبیایی تشکیل می دهند که انقلابشان بیشتر از بقیه کشورها رنگ و بوی نظامی داشته و خیلی هایشان تجربه سلاح به دست گرفتن دارند.


مدیر نمایشگاه از میهمانان می خواهد که برای شنیدن توضیحات در یک محل جمع شوند و به عنوان اولین کار، از تاخیر پیش آمده عذرخواهی می کند. اما همه میهمانان به راحتی با این تاخیر کنار آمده اند، چراکه متوجه جذابیت نمایشگاه شده اند.

***

مدیر نمایشگاه از وابستگی کامل ایران به تجهیزات نظامی آمریکایی در پیش از انقلاب اسلامی می گوید و این که در آن زمان بهترین تجهیزات دنیا را داشتیم، اما بعد از انقلاب تحریم شدیم و حتی ساده ترین تجهیزات را به ما ندادند و حتی از تجهیزات قبلی هم حمایت نکردند. در آخر هم می گوید همین کارشان باعث شد ما خودکفا شویم و امروز بهترین تجهیزات نظامی را هم خودمان بسازیم. مترجم قبل از این که حرف های مدیر را ترجمه کند، ناخودآگاه می گوید: «الحمدلله» اما بعد از ترجمه، خنده روی لبهای میهمانان می نشیند و صدای «الحمدلله» گفتن جمع بلند می شود.

***

جمع کردن جوانانی که با دیدن سلاح های پیشرفته توی نمایشگاه، یاد ایام انقلابشان افتاده اند، کار ساده ای نیست. هر کس محو تماشای یکی از تجهیزات شده. بیشترشان اطراف موشک هایی جمع شده اند که در اندازه واقعی در نمایشگاه قرار دارد. مدیر نمایشگاه که این شور و اشتیاق را می بیند، از مترجم می خواهد که به میهمانان خبر دهد سی دی عکس تمام این سلاح ها در پایان نمایشگاه به آنها داده خواهد شد. این بار هم مترجم ناخودآگاه می گوید: «الحمدلله» و به مدیر نمایشگاه توضیح می دهد: «خدا را شکر. همه شان گیر داده بودند که از تجهیزات عکس بگیرند.»


ترجمه مترجم که تمام می شود، همهمه ای توی جمعیت می پیچد که تشخیص کلمه «شکرا» توی آن زیاد مشکل نیست.

***

مدیر نمایشگاه که در حال توضیح بخش تجهیزات الکترونیکی است، ماجرای نشاندن پهباد آمریکایی را یادآوری می کند که به کمک همین تجهیزات انجام شده بود. کمی طول می کشد تا شرکت کنندگان متوجه اصل ماجرا شوند، اما وقتی متوجه می شوند که منظور چه نوع هواپیمای جاسوسی بوده، باز هم صدایشان بلند می شود، اما این بار به «تکبیر».

***

به بخش موشک ها که می رسیم، انگار نگاه ها دقیق تر می شود. یک نفر کلمه ای به عربی می گوید و وقتی می فهمد ایرانی ها متوجه منظورش نشده اند، به انگلیسی می گوید: «very good». یکی هم به عربی سوال می کند: «برد این موشک ها شانسی انقدر شده یا طراحی کرده اید؟» و پاسخ می شنود که ما دقیقا بر اساس سفارش، موشک ها را طراحی می کنیم.

***

مدیر نمایشگاه، موشک «شهاب3» را نشان می دهد و از برد 1350کیلومتری آن می گوید. حتی اگر عربی هم بلد نباشی، معنای همهمه میان حضار را از تکرار کلمه «اسرائیل» می توان فهمید. در نهایت یکی حرف آخر را می زند: «اینها اسرائیل را به لرزه در می آورد.» بقیه هم با تکبیرهای بلند تاییدش می کنند. تکبیرهایی که اسرائیل را به لرزه درمی آورد.

***

در قسمت بعدی، چند ضدهوایی قرار دارد. قبل از این که مدیر نمایشگاه چیزی بگوید، مترجم به عربی می گوید: «این را دیگر همه مان می شناسیم.» و جوانان لییایی با خنده بلندشان، تاییدش می کنند. وقتی مدیر نمایشگاه معنی حرف هایشان را می فهمد، حرفهایش را خلاصه می کند و می گوید: «پس من فقط بگویم که اینها را خودمان در ایران می سازیم.»

***

هرچه جلوتر می رویم، تکنولوژی های جدیدتری خودنمایی می کند. بالاخره یکی از جوانان طاقت نمی آورد و می پرسد: «اینها را صادر هم می کنید؟» مدیر نمایشگاه جواب می دهد: «بله» و وقتی همه گوش ها تیز می شود ادامه می دهد: «آنچه ما داریم برای کشورهای دوست و اسلامی است.» برای چندمین بار صدای تکبیر گفتن بلند می شود. یک نفر می پرسد قیمت آنها چند است و جواب می شنود: «ارزان. چون همه چیزش ساخت خودمان است.»

***

جوانها منتظر توضیح نمی مانند. هرکدام در گوشه ای از نمایشگاه محو تماشای یکی از تجهیزات ساخت ایران اسلامی شده اند. بعضی ها هم که دانشی در زمینه های مهندسی دارند، سعی می کنند توضیحاتی درباره مسائل فنی این تجهیزات بدهند. احتمالا خبر ندارند که اینجا یک محل نظامی است و هرکسی را به راحتی به آن راه نمی دهند.

***

دوسوم نمایشگاه تمام شده که نوبت به پذیرایی می رسد. برای ایرانی ها همه چیز عادی است، اما برای آنها نه. آنها خوشحالند که هم کیک و هم شربتی که می خورند، تولید ایران است. بر خلاف کوکاکولاهایی که در ناهار و شام به آنها داده می شود.

***

قسمت توپ ها را کسی نگاه نمی کند. می گویند خودمان از اینها داریم. اما به قسمت گلوله و نارنجک که می رسند، انگار برای هرکس خاطره ای زنده می شود. هرکدام یکی از آنها را به دیگری نشان می دهد و چیزی می گوید. تانک های مدل روسی ساخت ایران را که می بینند، یکی با افسوس به مدیر نمایشگاه می گوید: «ما از اینها داشتیم، اما در استفاده آن دچار مشکل شده بودیم. کسی نبود آموزش مان بدهد.» ظاهرا خوب متوجه اهمیت خودکفایی ایران شده اند.

***

حسن ختام برنامه، دستگاهی مکعب شکل است که وقتی مدیر نمایشگاه مشخصات آن را توضیح می دهد، مترجم ابتکار می زند و می گوید: «اجازه بدهید از خودشان بپرسیم که می دانند این دستگاه چیست یا نه؟» هر کس چیزی می گوید. یکی می گوید بی سیم. یکی می گوید تقویت کننده. بالاخره حدس یک نفر درست از آب در می آید: «ماهواره» و مدیر نمایشگاه توضیح می دهد که این اولین ماهواره ایران است که به فضا پرتاب شده. آن هم با موشک ماهواره بر ایرانی. دومی و سومی هم به زودی پرتاب می شود و الان ایران جزء معدود کشورهایی است که این تکنولوژی را دارند. صدای الحمدلله و سبحان الله توی جمع می پیچد. مدیر نمایشگاه حرفش را این طور تکمیل می کند: «ما در همان پرتاب اول موفق شدیم این موشک را به فضا بفرستیم. در حالی که بعضی کشورها تا 30 بار در پرتاب آن دچار خطا شده اند.» یک نفر به عربی می گوید: «چون اسلامی بود.» بقیه هم کار قبلی شان را تکرار می کنند: «تکبیر».

***

نمایشگاه به پایان می رسد و مدیر نمایشگاه مجدد از معطلی اول نمایشگاه و طولانی شدن زمان بازدید عذرخواهی می کند. میهمان ها که دیگر حالا خودشان هم متوجه شده اند چرا بازدید قبلی این قدر طولانی شده، مرتب تشکر می کنند. وقتی هم می شنوند که این نمایشگاه فقط مخصوص مسوولان رده اول کشورهای مختلف است و کس دیگری اجازه ورود به آن را ندارد، ناخودآگاه شروع می کنند به کف زدن.

***

موقع خداحافظی رسیده. اما انگار بعضی ها دلشان نمی آید از این نمایشگاه بروند. یکی می پرسد آیا این نمایشگاه «دفتر یادبود» دارد و وقتی می فهمد ندارد، علامت فلزی پرچم کشورش را به مدیرنمایشگاه هدیه می دهد. یکی می گوید امیدواریم لیبی هم به اینجا برسد. دیگری می گوید اینجا کشور دوم ماست. یکی می گوید ما «قذافی» را بیرون کردیم، همانطور که شما «شاه» را بیرون کردید. آن یکی می گوید هروقت خواستید با اسرائیل بجنگید، به ما هم بگویید. دیگری حرفش را تکمیل می کند که برای درگیری با هر کشور غیر اسلامی آماده ایم. و یکی هم آخرین حرف را می زند: «تا وقتی متحدیم، پیروزیم.» آخرین حرفی که با آخرین تکبیرهای جمع همراه می شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها