به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، حجتالاسلام غلامرضا حیدری ابهری پژوهشگر و نویسنده حوزه کودک از آن دست نویسندههایی است که در کارهایش خلاقیت موج میزند.
او با زبان و ابزار متفاوت، مسائل آموزشی را برای کودکان و مخاطبان خود بیان میکند و خواننده خود را نسبت به آن مسئله آگاه میکند. با او به گفتوگو نشستیم تا با محوریت تولید مباحث عقیدتی برای کودکان نظراتش را جویا شده باشیم. در ادامه گفتوگوی مفصل فارس با این نویسنده را میخوانیم.
فارس: چه مسئلهای موجب شد که وارد فضای تحقیق در موضوعات توحیدی برای گروه سنی کودکان شوید؟
در حدود بیست سال پیش مقالهای از آیت الله طباطبایی مطالعه کردم که اگر بشر بداند خدا چه گنج بزرگی است سر از پا نمیشناسد تا جایی که حتی بهشت و جهنم هم تا این حد نمیتواند بشر را بسازد. این مقاله و این کلمات در من تأثیر زیادی گذاشت.
کمی در مورد ضرورت پاسخگویی به پرسشهای توحیدی کودکان توضیح دهید.
بحثی داریم که هر نوع تربیت نیاز به مبنا دارد. بدون مبنای اعتقادی نمیتوان تربیت را به انجام رساند. وقتی میخواهیدکودکتان مسواک بزند یا در مورد نیکی کردن به پدر و مادر لازم است که جهان بینی داشته باشد. بدون آگاهی دادن ممکن نیست که کسی را ملزم به رعایت کرد. صرف دادن دستور دینی نمیتوان کسی را به رعایت واداشت. در مورد مسواک زدن میشود چون دندانهای تو سالم میماند؛ یعنی یک منفعت دنیایی را به عنوان دلیل لزوم انجام آن کار معرفی میکند. تربیت بدون داشتن پشتوانه و دلیل، امکان تحقق ندارد.
برای یک کودک، مادر دستور تربیتی در نظر میگیرد، مدرسه دستور تربیتی خاص خودش را اعمال میکند؛ این دستورات بدون دلیل و پشتوانه جهان بینی امکان عملیاتی شدن ندارند. یک دستور تربیتی را به سه شکل میتوان پوشش داد.
*خداشناسی یعنی رسیدن به پشتوانهای برای تربیت
1: دستور تربیتی را بر اساس منافع دنیا توجیه کنیم مثلاً یک کاسب باید خوش اخلاق باشد چون باعث زیاد شدن مشتریهایش میشود. اینجا نه به خدا کاری داریم و نه به آخرت. دستور تربیتی را صادر میکنیم و بر اساس منفعتی که به خود شخص میرساند توجیه میکنیم. برای مثال میگوییم ایثار کن تا اگر روزی، به ایثار کسی نیاز داشتی در نمانی.
2: دستور تربیتی بر اساس منافع آخرت سنجیده میشود یعنی انجام کارها و رعایت دستورات رفتاری به خاطر دریافت اجر معنوی صورت میگیرد. در این دو روش اشکالاتی وجود دارد و یکسری از رفتارها را توجیه نمیکند؛ کسی که میخواهد در راه خدا از جانش بگذرد با هیچ توجیه دنیایی برابری نمیکند. توجیه بر اساس منافع دنیا صفات نیک را شامل نمیشود. در مقابل، انجام کارها بر اساس منافع اخروی خوب است چون ما را به رعایت خوبیها وادار میکند اما نمیتواند بدی را از درون ما ریشهکن کند و میل به بدی همچنان در ما باقی خواهد ماند.
3: راه سوم این است که به معرفی خدا بپردازیم. در این حالت خود به خود خوبیها جاری میشود و بدیها رخت بر میبندد. شخصی رغبت دارد دروغ بگوید. دلیلش را که جویا میشوی میگوید به دنبال داشتن عزت و بالابردن خودش است. اما اگر او را به این دریافت برسانیم که تمام عزتها از آنِ خدا و به دست خداست به طورکلی مسیر عملکردیاش تغییر میکند و انگیزه دروغ گویی از وجودش بیرون خواهد رفت. میخواستم به اینجا برسیم که خداشناسی یعنی رسیدن به پشتوانهای برای تربیت.
قرآن کریم خدا را مطرح میکند برای تربیت انسانها. هرچه معرفت انسان نسبت به خدا بیشتر شود فضای خوبیها به رویش باز شده و فضای بدیها بسته میشود. پس اگر بخواهیم بچههایمان را تربیت کنیم بدون شناخت خدا محقق نمیشود. در دستورات دینیمان داریم که وقتی کودکی به دنیا آمد در گوشش اذان و اقامه بگویید. یادش بدهید تا در سه سالگی «لا اله الا الله» بگوید و در سه سال و چهار ماهگی محمد رسول الله و در پنج سالگی از او بخواهید سجده کند. اینها مراحلی است که باید کودک را به انجامش ترغیب کنیم تا ارتباطش با خدا حفظ شود.
فارس: ذات کودک چقدر در یادگیری و پذیرش مباحث توحیدی مؤثر است؟
ما بر فطرت تأکید میکنیم چون خداوند بچهها را با فطرت درست آفریده است. آیت الله جوادی آملی میگویند خداوند بچهها را خداشناس، خداخواه و خداجو آفریده است. کودکان خدادوست آفریده میشوند. خدا را میشناسند، خدا را میخواهند و خدا را دوست دارند. این در فطرت تمامی انسانها هست که ما باید رویش کار کرده و آن را پرورش دهیم. در جامعهی دینی خودبخود این مفاهیم برای بچهها مطرح میشود.
*به خاطر اینکه کودک فهم ناقص از خدا پیدا نکند نمیتوان آموزش را به تایخیر انداخت
فارس: هدف از این توصیههای دین در مورد کودک چیست؟
منظور، فهم بچهگانهای است که از پیکره جملات پیدا میکند. بعضی ترس دارند که نکند بچه به فهم ناقصی از خدا برسد. تمام ما آدمها از فهم ناقص شروع کردهایم. تصور کودکان از خدا جسمانی است. یکبار در نمایشگاه بینالمللی قرآن از بچهها خواستیم که برداشتشان را از خدا بکشند. یکی کوه کشید و دیگری آدم برفی. نمیتوان گفت چون کودک ممکن است تلقی ناقصی پیدا کند آموزش را به تأخیر اندازیم. آموزش را باید برای کودک با همین محتوا شروع کرد تا پله پله به دریافت درستی از خدا برسد. فهم اگر شروع نشود رشد هم نمیکند.
فارس: آیا درست است که پدر و مادر دست نگه دارند و وارد آموزش خداشناسی کودکان نشوند تا کودک به درجهای از رشد عقلی برسد؟
آموزش باید تدریجی باشد ولو با پلههایی ناقص. آموزش را از مباحث سادهتر آغاز میکنیم. خدایی که عالم را آفرید. خدایی که دنیا را تدبیر میکند و... به همین شکل معرفت بچه نسبت به خدا افزایش پیدا میکند.
فارس: اگر والدینی که در صدد شروع آموزش خداشناسی برای کودکشان برآمده اند دچار خطا و اشتباه در عملکردشان بشوند؛ به باورهای کودک آسیب نخواهد خورد؟
این به حوزه تعلیم و تربیت بر میگردد که کودک بیشتر آنچه را که میبیند باور میکند تا آنچه را که میشنود. عمل انسان تأثیر عمیقتری بر روی دیگران دارد تا گفتارش. بحث ما در مورد شناساندن حوزههای نظری نسبت به خدا بود. بعضی میگویند که بگذارید بچه بزرگ شود و بعد مراحل آموزش را آغاز کنید. این امکانپذیر نیست.
با وجود اشکالاتی که بچهها از والدین و بزرگترهایشان میبینند، هنوز هم در نظر کودک بزرگ هستند و قابل اعتماد. ما همیشه وظیفه داریم که با گفتار و رفتارمان به کودکمان آموزش دهیم. نباید دچار خود سانسوری شده و داشتهها و آگاهیهایمان را در اختیارش قرار ندهیم. مراقبت از رفتار لازمه کار است اما از بیان و آموزش نباید اجتناب کرد.
فارس: فکر میکنید در دنیای امروز با توجه به امکانات جدید تغییری در نوع سؤالات بچهها هم ایجاد شده است؟
این انفجار اطلاعات فقط باعث کنجکاوتر شدن بچهها شده در غیر اینصورت تغییری در محتوای سؤالات پدید نیامده است. هنوز هم سوال های کودکان در رابطه با این است که آیا خدا را میشود دید؟ خدا کجاست؟ آیا خدا صاحب پدر و مادر است؟ و...
فارس: به نظر شما سؤالات کودکی که متولد کشوری اسلامی مثل ایران است با کسی که در کشورهای دیگر به دنیا آمده متفاوت است؟
در حوزهی معارف دینی با هم تفاوت دارند اما در مورد سؤالاتی که در رابطه با خداست نه.
فارس: با توجه به تجربیاتی که دارید بفرمایید زمانیکه پدر یا مادر مورد هجوم سؤالات فرزندشان قرار میگیرند؛ چه باید بکنند و از چه روشهایی کمک بگیرند؟
لازم است پدر و مادر همان چیزهایی را که بلد هستند با ادبیات ساده به فرزندشان منتقل کنند. نیاز نیست که بحث توحیدی سنگین راه بیندازند. برخی از پدر یا مادرها از ترس اینکه نکند از پس سؤالات سخت کودکشان برنیایند همان اطلاعاتی را هم که دارند در اختیارش نمی گذارند. 95% والدین اگر همان اطلاعات سادهای را که بلد هستند بصورت ساده بیان کنند بچه ها میپذیرند. از ترس اینکه یک بچه باهوش مچشان را میگیرد نباید از انتقال دادن دانستهها پرهیز کنند.
*در کتاب «خدایا اجازه» از مثالها استفاده کردهام
فارس: بهکار بردن مثال در فهماندن مطالب توحیدی برای بچهها چقدر میتواند مؤثر باشد؟
من در کتاب «خدایا اجازه» هم از مثال استفاده کردم چون مثال زدن کمک میکند که آن عینیت بهخوبی دریافت شود. با اشاره به مهربانی مادر و نمونههایش درک مهربانی خدا را برای کودک آسانتر میکنیم.
فارس: کتابهای توحیدی برای کودکان در چه قالبی بیشتر اثرگذار است؟
متفاوت است. فضای شعر احساسی، عاطفی، تخیلی است. قصه فضای دیگری دارد. فضاهای روشنگرانه هم که نوع دیگری از بیان مطالب میتواند باشد. هر سه تای اینها لازم است و من هر سه راه بیان را تجربه کردهام. نباید به یک قالب خودمان را محدود کنیم. جایی پیش میآید که شعر توان رساندن منظور را ندارد از قالبی بهتر استفاده میکنیم. بر اساس آنکه کودک به چه شکلی آن مفهوم خاص را بهتر دریافت میکند قالب کار مشخص میشود.
فارس: اگر به کودکمان بی توجه بوده باشیم و با گذشت زمان فرزند نوجوانی شده که تمایلی به شنیدن و دانستن این نوع مباحث ندارد؛ حالاچه باید بکنیم؟
مشکل این دست خانوادهها آن است که سیم اتصال فرزند با پدر و مادر قطع شده است. در صورت داشتن ارتباط حتماً سؤال هم برای نوجوان مطرح خواهد شد. از تبعات دوری کودک از والدین این است که هیچ کدام از تجربیات والدین به کودک منتقل نخواهد شد. گاهی جوانی 18 سال دارد اما تجربیاتش درحد یک کودک 8 ساله است. پدر و مادر اندوختهای از زندگی دارند. تصور کنید که پدر و مادر از زندگی، رفتارهای اجتماعی، کاسبی و کارشان هر روز یک نکته وتجربه را به کودک بیاموزند. در طول سال میشود 365 تجربه. در مورد بحث اعتقادی هم اگر این ارتباط اصلاح نشود کودک از سمت پدر یا مادر تغذیه نشده و به راحتی جذب محیطهای دیگر میشود.
*400جلد کتاب در رابطه با خدا با کیفیت روی آمازون
فارس: در سطح دنیا ناشر یا نویسنده ای را میشناسید که در مورد مباحث توحیدی و خداشناسی کار کرده باشند؟
این اشراف را ندارم اما برخلاف تصور ما که فکر میکنیم آنطرف به این مسائل نمیپردازند؛ کار بسیار گستردهای در حال انجام است. فایلی را آماده کرده بودم از کتابهایی که در سایت آمازون در رابطه با خدا برای کودکان معرفی شده است. نتیجه کار فایل سنگینی شد در حدود 400 جلد کتاب با کیفیت بسیار عالی. این کار بسیار جدی دنبال میشود. چون میدانند معنویت آثار مثبت دنیایی برای بچههایشان دارد. احتمال هم دارد اینکار را به درستی انجام ندهند و آسیبهایی هم بزنند و خدا را در حد نیایش پایین بیاورند نه آن خدایی که زندگی بخش است، اما دست از کار نکشیدهاند.
*حوزه علمیه به بحث کودک وارد نشده است
فارس: چرا ناشرین ما کمتر به موضوعات توحیدی میپردازند؟
چون کار بسیار سختی است. خود نویسنده این ترس را دارد که این بحث توحیدی که واردش شده بعدها به مشکل اعتقادی برنخورد و مشکلساز نشود. در کل اینکار نیاز به جسارت و پرهیزکاری خاصی دارد. اهل این کار باید واردش بشوند.
من معتقدم چون حوزه به بحث کودک وارد نشده بسیاری از حقایق هنوز بازگو نشده است. از عموم نویسندهها نمیشود توقع داشت. کسی که معارف اسلامی خوانده و در مورد خدا اطلاعاتی دارد و بارها مباحثه کرده خیلی راحتتر می تواند به این زمینه ورود پیدا کند. در مورد نهج البلاغه هم همین مشکل وجود دارد. کار زیادی در این رابطه وجود ندارد چون خود انس با نهج البلاغه دو سال زمان میبرد. کسی که وارد این فضا میشود باید متن کارش همین باشد نه در کنار کارهای دیگر به آن بپردازد.
*کسانی که در حوزه دین کار میکنند انسی با کار کودک ندارند
فارس: چرا تا این حد کم کاری در زمینه کار اعتقادی کودک وجود دارد؟
چون ما مخاطبین کودک و نوجوانمان را به رسمیت نمیشناسیم. کار برای بچهها را بچهگانه میبینیم. کار برای کودکان را کودکانه میبینیم در حالیکه پیامبر اینگونه نبودند. پیامبر سرمایهگذاری روی بچهها را یک شأن بزرگ برای خودش حساب میکرد و میفرمود: «خمْسٌ لا اَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَماتِ: ... وَالتَّسْلِیمَ عَلَى الصِّبْیانِ لِتَکُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِى. پنج چیز را تا وقت مرگ ترک نمىکنم: ... یکى از آنها سلام کردن بر کودکان است تا بعد از من سنّت شود.»
با این لفظ نفرمود که من پنج کار را همیشه ادامه میدهم. بلکه فرمود این جزو اصول رفتاری من است و جای چانه زنی هم ندارد. سلام کردن یعنی ارتباط با بچهها، انس با بچهها، تربیت بچهها، جذب بچهها، کودکانه حرف زدن و کودکانه بازی کردن. نمی دانم توجیه ما چیست! اگر رفتار پیامبر الگوی ما باشد جور دیگری رفتار خواهیم کرد. به نظر من دوستانی که در حوزه دین کار میکنند انس چندانی با کار برای کودک ندارند.
فارس: چه راهکاری دارید؟
همین دوستانی که هستند باید تقویت شوند. گاهی بوده که خود بنده اعلام آمادگی کردهام اما برخی ناشرها پشتم را خالی کردهاند. همراهی نکردهاند یا کتابم را چاپ نکردهاند.
فارس: علت اینکه با انتشارات جمال همکاری طولانی مدت دارید را بفرمایید؟
آقای سبحانی نسب چون دغدغهمند بود همراهی بهتری داشت. شاید این همزبانی را که با ایشان دارم با کس دیگری نداشتم. ایشان قدر کار را میداند و اگر پیشنهادی هم بدهم میپذیرد. الان که کارهای ایشان موفق بوده دوستان دیگر هم تغییر رویه دادهاند.
فارس: نقاط قوت و ضعف کتابهای جمال را در چه میبینید؟
بهتر است نویسندگان دیگر را هم به کار بگیرند تا از ظرفیت دوستان دیگر هم استفاده شود. من برعکس خیلیها معتقد نیستم که تحول در نشر از ناشر شروع میشود بلکه تحول از نویسنده آغاز میشود. اوست که باید فکری نو داشته باشد. بعد اگر ناشر فهیمی بود که با آن نویسنده چفت شود کیفیت کار عالی خواهد شد. شاید لازم باشد که نویسندگان ما کمی آب و هوای شان را عوض کنند و ناشرین هم از نویسندههای خلاق و صاحب فکر حمایت کنند. در حال حاضر هزینهی تمام ریسکها به گردن مؤلف است. خود بنده کاری را در حال انجامش هستم به نام حکایتنامهی اهل بیت که 2000 صفحه است. دو سال است که دارم رویش کار میکنم. اما حالا در انتهای کار و در این ده گام آخر فشار زیادی را تحمل میکنم. تمام هم که شد تازه ناز کردن ناشرین شروع میشود. ادبیات خسته کنندهای را به کار می برند که نویسنده را هم خسته تر میکنند. همان کسانی که دارند کار میکنند برخورد غیر منصفانه زیاد می بینند. هزینهِی روحی روانی کار برای نویسنده بسیار بالاست.
یکی از نقاط قوت انتشارات جمال این است که رایت کتابهایش را خیلی راحت واگذار میکند. در حال حاضر تعداد زیادی ناشرین از خارج از کشور میآیند و به سراغ نهادهای دولتی میروند. در ظاهر استقبال میشود اما معادلات به صورتی است که ناشر خارجی را مجبور به رفتن میکند. در مقابل افرادی چون آقای سبحانی نسب معادلاتشان به واقعیت نزدیکتر است. برای اینکه کار از دست نرود و عقب نیفتد با طرف مقابل راه میآیند.
مدیری که دارای فهم درست از مسائل نیست فکر میکند که دارد از منافع سازمانش دفاع میکند در حالیکه در جهت محدود کردن سازمان خودش قدم برمیدارد. در مقابل ناشرینی همانند آقای سبحانینسب حتی در جهت پیشرفت کار تسهیلاتی هم فراهم میکنند. ایشان حتی برخی کارها را خودش ترجمه کرده و بعد فرستاده است. جسارت ایشان در ورود به فضاهای جدید زیاد است. شده تعدادی کار را به ناشرین دیگر سپردهام اما چون کار ابتکاری بوده رد شده است. همه منتظرند که نوع کارچهل حدیث یا تاریخ اسلام باشد، که امتحانش را پس داده باشد. با کمی تغییر دچار ترس میَشوند. جسارت یکی از عوامل موفقیت ایشان بوده است.
فارس: شما چطور به کارتان نگاه میکنید؟
تفکر یک مسافرت است. بنده این کتابها را مییابم نمینویسم. آنقدر راجع به آن مسأله فکر میکنم تا به ایدهای برسم. بنده در اصل، کار علمی خودم را انجام میدهم. مطالعه میکنم، تدریس میکنم تا بین مباحثه و دیدن کتابهای دیگران به خلأیی میرسم بعد برای آن خلأ یک کلید و راه حلی به ذهنم میرسد. در ذهنم که پرورش پیدا کرد خودش میشود کتاب. صفحه بندی میشود و در این مرحله من از آنچه که در ذهنم شکل گرفته شروع به نوشتن میکنم.
فارس: این به خاطر استعداد و توانایی خاصی است که شما دارید؟
معتقدم که هرکس در خانهِی اهل بیت برود دست خالی بر نمیگردد. وقتی با نهج البلاغه مأنوس شدید بالأخره امیرالمؤمنین به شما عطیهای خواهد داد فرقی نمی کند در هر حیطهی کاری که هستید.
*از کتاب عقاید آیتالله وحید خراسانی ایده نوشتن یک کتاب کودک گرفتم
فارس: اگر امکان دارد کمی از فضای کاری خودتان غیر از نویسندگی بفرمایید؟
من صحیفهی سجادیه را چهار بار مباحثه کردهام. اینکه به کجا می رسم را نمیتوانم بگویم. اول صحیفه را میخوانم بعد معانیاش _عبارتهای امام_ را باز میکنیم برای هم و در موردش بحث میکنیم. این مسافرتِ فکری در جایی جواب می دهد. در مورد صحیفهی سجادیه شد چهار جلد با امام سجاد(ع) برای کودکان. آیت الله وحید خراسانی کتاب اعتقادی دارند که در ابتدای رسالهی شان به چاپ رسیده است در حدود 200 _300 صفحه است که عقاید گفتهاند. در آن دو فصلی که در رابطه با خدا است از امام صادق(ع) نقل میکنند که منحرفی در حضور امام صادق(ع) بود. تخم مرغی دستش بود. امام به بچه ای که در آنجا حضور داشت فرمودند که آن تخم مرغ را بیاورد. امام تخم مرغ را به فرد کافر نشان دادند و گفتند چه کسی در این تخم مرغ دست میبرد و برایش نوک درست میکند. پرهایش را رنگ میکند و...؟ تمام این مطلب در حدود سه خط بود. همان جا بعد از مطالعهی همین مطلب کوتاه تصمیم گرفتم که رویش کار کنم. امام سر خطی داده بودند که جای کار داشت. چند جلد کتاب در رابطه با ایجاد و شکل گیری تخممرغ خریدم و مطالعاتی انجام دادم. این تلاش در نهایت تبدیل شد به کتاب چند جلدی «تولد جوجهها».
اگر از نظر فکری زنده باشید این عطایای الهی به شما میرسد. لازم نیست کسی قصد نوشتن کتاب داشته باشد همین که در مسیر مطالعه قرار میگیرد به جرقهی نوشتن میرسد.
فارس: از دید شما بهترین کارتان کدام است؟
نمیتوانم بهترین را مشخص کنم. هر کدام ویژگی خاصی دارند. کارم در حوزهی غدیر را دوست دارم. محمد مثل گل بود سبک زندگی پیامبر با بچههاست که زیبایی دیگری دارد. در کل به کتابهایی که مخاطب شان کودک و نوجوان هستند بیشتر علاقه دارم.
*قبل از انتشار کتابهایم آنها را به بچهها میدهم بخوانند
فارس: بعد از واردِ بازار شدن کتابهایتان به دنبال دریافت بازخوردهایش بودهاید؟
اگر من به دنبالش نباشم بازخورد میآید. به علت اینکه در نمایشگاه فعال هستم و حضور دارم خودبخود این ارتباط وجود دارد. ضمن اینکه بچهها با انتشارات تماس میگیرند و به من هم زنگ میزنند. این روند بهطور طبیعی هست اما باید کاری کرد که ارتباط با خوانندگان و مخاطبین کودک و نوجوان بیشتر شود. همیشه کتابهایم را قبل از اتمام کار به بچهها میدهم تا بخوانند و نظرشان را جویا میشوم.
فارس: نهایت هدفتان در مورد کارتان و مسیر پیش رویتان چیست؟
من معتقدم که تمام ظرفیت ادبیات باید در مورد این حوزه نقد شود. موضوع، موضوع خداست که گاهی ظرفیت شعر نقد شده و گاهی ظرفیت قصه نقد شده و گاهی اوقات هم نشده است. من میخواهم به جامعه بگویم که منتظر نباشید خدا را تنها با موضوع اعتقادی دریابید. از هر پنجرهای میتوان به خدا نگاه کرد. مثلاً امسال خدا و ضرب المثلها را آوردم تا از پنجرهی ضربالمثلها به خدا نگاه شود. در فرانسه کتابی دیدم به نام جملاتی که من دوست دارم. با خودم گفتم چرا تو دوست داری؟ آنچه که خدا دوست دارد. از همان جا الهام گرفتم و تبدیل شد به این کتاب. در مورد جملههایی که خدا دوست دارد ما بگوییم.