با ظهور «جان رالز» (1921-2002) برجستهترین فیلسوف سیاسی عصر لیبرالیسم نیز بار دیگر توجه همگان به مساله عدالت و ضرورت تحقق آن به عنوان بن مایه ساخت یک جامعه مطلوب و منسجم معطوف شد. جان رالز را با «عدالت به مثابه انصاف» می شناسند. ایده ای که بر پایه 2 اصل اساسی بنا شده است. این فیلسوف بزرگ درباره نظریه عدالت مینویسد: «عدالت اولین فضیلت برای نهاد اجتماعی است، همچنان که حقیقت برای نظام تفکر. عدالت مقدم بر خوشبختی است. خوشی و کامیابی آنگاه بهعنوان یک ارزش مثبت تلقی میشود که عادلانه بودن آن محرز باشد. عدالت چارچوبی است که افراد مختلف در آن فرصت پیگرفتن آمال و ارزشهای مورد نظر خود را پیدا میکنند»
دو اصل نظریه بازبینیشده عدالت رالز بدین قرار است:
الف) هر شخصی نسبت به طرحی کاملاً کافی از آزادیهای اساسی برابر که با طرح مشابهی از آزادیها برای همگان همساز باشد، حق لغو ناشدنی یکسان دارد؛
ب) نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی به دو شرط قابل قبول هستند:
۱) باید مختص به مناصب و مقامهایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها باب آنها به روی همگان گشوده است.
۲) این نابرابریها بابد بیشترین سود را برای محرومترین اعضای جامعه داشته باشند .
آنچه که مشخص است ایده رالز در واقع نوعی بازبینی در تفکرات فلسفه لیبرالیسم است. البته وی به هیچ وجه از اصول اساسی لیبرالیسم کوتاه نمی آید اما قوام و دوام لیبرالیسم را تنها در شرایطی تعریف می کند که جامعه بر بسر عدالت نضج گرفته باشد. از این رو اگر ایده توام با ترس هابز، توام با منفعت جرمی بنتام و قرارداد اجتماعی روسو و وضع طبیعی جان لاک را بدایت لیبرالیسم بدانیم باید بگوئیم که اکنون لیبرالیسم یک چرخش اساسی به سمت عدالت چه در حوزه سیاسی ، چه اقتصادی و چه اجتماعی با تاکید بر آثار رالز داشته است.
***
داستان کشته شدن عثمان و بیعت گسترده مردم با حضرت امام علی(ع) یکی از مهمترین وقایع تاریخ صدر اسلام است. تاریخ می نویسد که پس از کشته شدن عثمان به دلیل نارضایتیهای گسترده مردم در بلاد اسلامی، اولین افرادی که با امیرالمومنین علی(ع) بیعت کردند طلحه و زبیر بودند. ابن عباس میگوید: و الذی لا إله إلا هو إن أول خلق الله عزوجل ضرب على ید علی بالبیعه طلحه بن عبید الله ؛ قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست اولین خلقی که دستش را به دست علی(ع) زد و با او بیعت کرد طلحه بن عبید الله بود.
اما همین طلحه و زبیر نیز اولین افرادی هستند که جنگ جمل را بر امیرالمومنین(ع) تحمیل می کنند. در حالی که در دوران عثمان فاصله طبقاتی به اوج خود میرسد و برخی از صحابه با بازگشت به ارزش های دوران جاهلیت، به دنبال احیای اشرافیت هستند امیرالمومنین(ع) سیره و روش پیامبر(ص) را سرلوحه کار خویش می گذارد و تلاش می کند تا بنیان های غلطی که در دوران سه خلیفه قبلی در جامعه ایجاد شده است از بین ببرد.
مسعودی، صاحب «مروج الذهب» می نویسد: «زبیر بن العوام خانه ای در بصره بنا کرد که اکنون در سال 332 (زمان خود مسعودی است) هنوز باقی است و معروف است خانه هایی در مصر، کوفه و اسکندریه بنا کرد. ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود. خانه ای که طلحه بن عبدالله در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز (در زمان مسعودی) باقی است و به دار الطلحتین معروف است. عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود. در سر طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش یک سی و دوم ثروتش هشتاد و چهار هزار دینار برآورد شد.»
به تعبیر رهبر معظم انقلاب «طلحه و زبیر جزو سابقین اسلام و جزو یاران نزدیک پیغمبر بودند. طلحه و زبیر هم - که بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقایای اصحاب پیغمبر بودند - خدمت امیرالمؤمنین آمدند و حرفهای گله آمیزی زدند؛ از جمله گفتند: «انک جعلت حقنا فی القسم کحق غیرنا»؛ توما را با دیگران در تقسیم بیت المال یکسان کردی؛ «وسویت بینناوبین من لا یماثلنا»؛ ما را با کسانی که شبیه ما نیستند، در دادن اموال بیت المال یکی قرار دادی. این چه وضعی است؟ چرا امتیاز قائل نیستی؟ «من لا یماثلنا فیما افاءالله تعالی بأسیافناورماحنا»؛ با شمشیر ما اینها به دست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ ما بودیم که زحمت کشیدیم و تلاش کردیم؛ حالا تو ما را با کسانی که تازه آمده اند و عجمی و جزو کشورهای مفتوح هستند، یکسان قرار دادهای؟ جواب امیرالمؤمنین به ولید بن عقبه را من ندیده ام - تاریخ ثبت نکرده است - اما جواب دیگران را داد. حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد. راجع به مسأله تقسیم مساوی بیت المال فرمود: «فان ذلک امر لم احکم فیه بادئ بدء»؛ من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ «قدوجدت اناوانتما رسول الله صلی الله علیهواله یحکم بذلک»؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این طور عمل می کرد. من کار تازهای نکرده ام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال می کنم؛ می خواهم همان ارزشها و همان پایههای اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم و علی مستقر کرد و میکرد؛ هزینهاش را هم امیرالمؤمنین پرداخت. هزینه این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد.»
***
امام خمینی(ره) از ابتدای سال 42 و با آغاز نهضت انقلابی خود مبارزه با بیعدالتیها را در کانون مبارزات خود قرار داد و اساسا شعار انقلاب اسلامی، آزادی مستضعفین از یوغ سلطه مستکبرین و تشکیل یک جامعه عادلانه بود. همین شیوه علیگونه نیز بود که ملت ایران را با پیر خمین همراه کرد و یکی از نظام های سیاسی مقتدر در عصر خود که هم از غرب و هم از شرق حمایت میشد را سرنگون کرد. به تعبیر امام راحل «ما که میگوییم حکومت اسلامی، می گوییم حکومت عدالت، می گوییم یک حاکمی باید باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند، دستش را دراز نکند بیت المال مسلمین را بردارد، ما این مطلب را می گوییم. این یک مطلب مطبوعی است که در هر جامعه بشری که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود از ما می پذیرد.»
در طول سه دهه گذشته نیز علی رغم تمام کاستی ها موضوع عدالت و توزیع متناسب فرصت ها به عنوان یک اصل راهبردی در دستور کار بوده است و ثمرات متعددی نیز برای کشور داشته که یک نمونه آن آبادانی و عمران روستاهاست اما «اشرافیگری» مهمترین آسیبی است که امروز در پیش روی مسیر پیشرفت کشور بر پایه عدالت خودنمایی میکند.
به تعبیر امام خامنه ای «در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتی ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگری ممنوع است؛ لذتجوئی ممنوع است؛ به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن، برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست که میتوانیم به قله برسیم. ما داریم در دامنه حرکت میکنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن فاصله داریم. آن روزی که ملت ایران به قله برسد، دشمنیها تمام خواهد شد».
در جای دیگر هم ایشان می فرمایند «از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند میکند، نمود اشرافیگری در مسئولان بالای کشور است؛ از این اجتناب کنید .اشرافیگری دو عیب دارد؛ عیب دومش از عیب اوّلش بزرگتر است. عیب اوّلِ اشرافیگری، اسراف است -اشرافیگرىِ حلال را میگوییم؛ یعنی آن چیزی که پولش از راه حلال و بحق به دست آمده - اما عیب دوم بدتر است و آن این است که فرهنگسازی میکند؛ یعنی چیزی برای مسابقه دادن همه درست میکند. البته در این زمینه مسئولان درجه یک بسیار نقش دارند».
***
نویسنده این سطور روز گذشته در شعب یکی از بانکها شاهد یک اتفاق تلخ بود. زن و مرد جا افتادهای برای دریافت 10 میلیون تومان وام با مسئول امور اعتبارات صحبت میکردند. نمایشگر داخل بانک روی شبکه خبر بود و اخبار مربوط به حقوقهای نجومی برخی از مدیران دولتی و بانکی را پخش میکرد. گوینده به جزئیات فیش حقوقی یک مدیر اشاره میکرد که به غیر از حقوق چند ده میلیونی ، مزایا و پاداش، به ویژه تسهیلات ارزانقیمت نیز به وفور در اختیار قرار گرفته است. این خبر توام شد با رفتارهای توهینآمیز متصدی بانک با آن زن و مرد جا افتاده که صرفا به دلیل فقدان یک فیش حقوقی ضامن تهدید میشدند که دیگر نمیتوانند از این تسهیلات 10 میلیونی آن هم با سود 22 درصد استفاده کنند!
به راستی ما به کجا می رویم؟ آیا جامعه امروز مطابق با ارزش های علوی است؟ آیا ما اسیر برخی بی عدالتیها که میتواند بنیانهای جامعه را متزلزل کند نشده ایم؟ آنهایی که داعیه روشنفکری و تحصیل در مکاتب غرب را دارند حداقل به اصول «رالز» پایبند باشند و آنهایی که معتقد به ولایت و امامت هستند اسوه بی بدیل عدالت در تاریخ بشریت امیرالمومنین(ع) را اسوه خود قرار دهند. به راستی با کدام منطق و توجیه، برخی از مسئولین چشم خود را بر روی عقل و شرع میبندند و با بی توجهی به تذکرات صریح مقام معظم رهبری فضایی را ایجاد میکنند که یک مدیر نالایق در یک ماه به اندازه تمام هستی یک کارگر در تمام عمرش حقوق دریافت کند؟ آیا شخص رئیس جمهور به عنوان مسئول اصلی قوه مجریه می تواند در فردای قیامت در پیشگاه حضرت حق به خاطر این همه ناعدالتی که بنیان نظام را هدف قرار داده است پاسخگو باشد؟ آیا به خون شهدای دیروز و امروز و سوز دل مادرانشان در نیمه های شب پایبندیم؟!...
*محمد اسکندری