سرویس فرهنگی نقد رسانه پایگاه 598 - "پله آخر" آخرین ساخته علی مصفا، که با بازیگری وی و همسرش لیلا حاتمی همراه است همانند "جدایی" ساخته ای با موضوع دروغ است، با این تفاوت که پیامش بی شبهه تر از فیلم فرهادی است. یعنی اگر پیام فیلم جدایی را عده ای "هرچه بر سر انسان می آید، از دروغ است" می دانند و عده ای دیگر "دروغگو بودن همه ایرانیان"، در "پله آخر" واضح است که پیام اول مدنظر است. فیلم از سکانس مراسم ختم "خسرو" که خود علی مصفا نقش آن را بر عهده دارد آغاز می شود و بصورت فلش بکی (چیزی مانند سریال 24) ادامه می یابد. در ادامه بیشتر به داستان اشاره خواهیم کرد.
فلش بک[1]های مدام و بدون ترتیب، اما به جا و کامل که در سینمای ایران کم سابقه است، تعلیق فیلم را که به خودی خود معمولی می باشد، جذاب کرده است. اگرچه در اواسط فیلم، ضعف تعلیق وجود دارد و دانستن ادامه داستان برای دقایقی برای مخاطب بی اهمیت می شود، ولی نویسنده این ضعف را با ورود بازیگری طناز و سکانسی سرشار از خنده جبران کرده است. همچنین غافلگیری مخاطب در چند جا و ادامه داستان دقیقاً بر خلاف آن چیزی که تاکنون تصور می شده، از شاخصه های جذابیت این فیلم است. البته حضور تبلیغاتی چند دقیقه ای ستاره جوان همیشه عصبانی سینمای ایران، حامد بهداد، کاری است که طبیعتاً موجب جذب مخاطب عام و دفع مخاطب خاص می گردد. توازنی که کارگردان و نویسنده به خوبی بین صحنه های غمگین و شاد و همچنین عاطفی فیلم برقرار کرده است نیز از فاکتورهای جذابیت آن است. نهایتاً می توان فیلم را در گیرایی و جذابیت موفق دانست.
اگرچه در لایه "شریعت" به دلیل آیتم هایی نظیر تماس زن و مرد[2]، پخش کامل و واضح خوانندگی زن در وسط فیلم و نیز برای اولین بار در تیتراژ پایانی، حجاب بسیار ناقص و نمایان بودن گردن[3]، ترویج موسیقی، نمایش آرایش کردن زن از نزدیک و اشتباه در تطهیر نجاست روی زمین و تمیز کردنش تنها با دستمال تر، فیلم را می توان غیر دینی دانست، اما در لایه "طریقت" و اخلاق، مملو از القائات مثبت اخلاقی است.
اولین پیام اخلاقی فیلم، بی نتیجه ماندن و تبعات سهمگین داشتن دروغ است. نحوه القای این پیام، تقریباً شبیه "جدایی" است؛ یعنی یک اثر کوچک (زخم صورت کاراکتر مرده) ابتدائاً مورد انکار همسرش قرار می گیرد، اما مخاطب می فهمد که او دارد چیزی را پنهان می کند. دروغ دوم هم اصلاً برای مخاطب مورد انتظار نیست که باعث ناکام ماندن گوینده آن از رسیدن به عشقش می شود.
پیام دوم، القای قبح خیانت به همسر است که هم به خوبی در میانه داستان، زشت بودن آن احساس می شود و هم در پایان به عدم نتیجه و پایانِ تلخ برای خائن ختم می شود. بعبارتی، فیلم را به نوعی منتقد عشق های مثلثی، آن هم از نوع عشق بین زن متعهل و مردی دیگر می توان قلمداد کرد.
پیام سوم که در بستر سکانسی فوق العاده عاطفی ارائه می گردد، زشتی بی توجهی نسبت به همسر و تنها به فکر خود و لذت خود بودن است. این صحنه در اوج زیبایی به تبلور می رسد؛ در سکانسی که نتیجه ایثار مرد نسبت به همسرش درست موقعی نمایان می شود که زن به او آسیبی می رساند. همچنین می توان سیگار کشیدن در صحنه های تلخ، موجب آزار دیگران شدن آن و نهایتاً از کلاس انداختنش را بعنوان پیامد مثبت چهارم ارزیابی کرد. لذا این فیلم، فیلمی فوق العاده اخلاقی است.
اما یک نکته راجع
به چگونگی ارائه پیام فیلم وجود دارد و آن اینکه این فیلم، مروج "اخلاق منهای
دین" می باشد. اخلاق منهای دین، یعنی این تفکر که می توان آدم خوبی بود، ولی
دین نداشت و خوب بودن، هیچ الزامی به دیندار بودن ندارد. بلکه اصلاً خوب بودن و
دیندار بودن، دو چیز مجزا هستند و انسان کامل، کسی است که هم خوب است (اخلاقی است)
هم دیندار است. گویا اخلاق، چیزی خارج از دین است. اشتباه این تلقی این است که
واقعاً اگر خدا را در نظر نگیریم، دلیلی عقلانی برای خوب بودن و به خاطر سود شخصی
ظلم نکردن وجود ندارد.
اگر حیاء بخاطر نگاه خداوند نباشد، چه دلیلی وجود دارد که من در جایی که کسی نمی بیند، یا در جایی که می توانم با یک کار قبیح، سودی بدست آورم و کسی هم توانایی گرفتن آن از من را ندارد، آن کار قبیح را انجام ندهم؟ وجدان؟ اصلاً چه دلیلی وجود دارد که وقتی وجدان من علیه سود من حرفی می زند، به حرفش گوش دهم؟ بعبارتی، اگر خدا را در نظر نگیریم، دلیلی برای خوب بودن وجود ندارد.[4] لذاست که طبق آمارهای رسمی آمریکا، 100 درصد مردان متعهل آمریکایی و 60 درصد زنانشان، خیانت جنسی دارند.
نتیجه این تلقی، حذف تدریجی دین به دلیل عدم کارایی اش در زندگی می باشد. وقتی برای خوب بودن، نیازی به دین نباشد، اصلاً چرا باید دیندار بود؟ سعی می کنیم آدم خوبی باشیم و نیازی هم به دین نداریم. متأسفانه باید این فیلم را در زمره مروجین این تفکر قرار داد.
اما باید در نظر داشت که چنین انتظاری از سینمایی که باید در آن با ذره بین به دنبال فیلم هایی گشت که فقط مروج بی اخلاقی نباشند، انتظار زیادی است. لذا باید ساخت چنین آثار اخلاقیِ ولو منهای دین در سینمای ایران را اتفاقی برجسته تلقی کرد و با تمجید آنها، سعی کرد آرام آرام به سمت اخلاق دین گرا سوقشان داد.
[1] سکانسی از گذشته قصه.
[2] قطعاً گفته خواهد شد که آن دو بازیگر، خارج از فیلم همسر یکدیگراند و به هم محرم اند. اینکه آیا تماس زن و مردی که واقعاً محرم اند، باید جزو ممیزی قرار بگیرد یا خیر، بحث کارشناسی می طلبد. اما اجمالاً اشاره می کنیم که اولاً تمام مخاطبین از این قضیه آگاه نیستند و ایرانی بودن این دو نفر، موجب تحریک جنسی عده ای خواهد شد (دلیل جذابیت ویژه تماس دو بازیگر ایرانی، جذابیت عکس های بدحجاب بازیگران زن ایرانی برای افرادی است که در تلویزیون، زنان اروپایی را کاملاً مکشوف می بینند) و ثانیاً چنانچه روزی خدای ناکرده، این پیوند زناشویی گسسته شد، شاید دیده شدن عمومی چنین صحنه های تماسی برای زن و شوهر آینده اش جالب نباشد.
[3] و البته موها را از زیر روسریِ باز درست کردن که تکه ی مخصوص لیلا حاتمی در همه فیلم هایش است!
[4] این معضلی است که در تاریخ فلسفه 2500 ساله غرب، هنوز بی جواب مانده است و جز در تفکر دینی پاسخ نمی یابد.