کد خبر: ۳۷۹۰۷۶
زمان انتشار: ۱۲:۲۱     ۱۶ خرداد ۱۳۹۵
دكتر پیروز مجتهد زاده بیان داشتند:
اگر بخواهم آسيب شناسانه عملكرد سال‎هاي اخير را بررسي كنم بايد بگويم كه چند مشكل و ضعف عمده داشته ايم. نخستين مورد از ضعف را بايد در آموزش ديپلماسي وزارت خارجه مورد اشاره قرار دهم. اين تشكيلات در بدترين شرايط كار مي‎كند و آموزشي به كسي در ديپلماسي متكي بر شناخت "منافع ملي ما" و "وضعيت ژئوپوليتيكي ما"در منطقه و جهان نمي‎دهد.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، دكتر پيروز مجتهد‌زاده از تحليلگران برجسته سياسي كشور است كه در سال 1324 در شهرستان نور استان مازندران ديده به جهان گشود. وي تحصيلات خود را در رشته جغرافياي سياسي در انگلستان انجام داد و اكنون با سمت دانشياري در دانشگاه تربيت مدرس مشغول به تدريس است.

از دكتر مجتهد زاده بيش از 20 عنوان كتاب به زبان‎هاي انگليسي و فارسي منتشر شده و از اين جهت يكي از اساتيد فعال دانشگاه در حوزه جغرافياي سياسي محسوب مي‎شود. از مسؤوليت‎هاي وي، مي‎توان به مدير عاملي بنياد پژوهشي يوروسويك در لندن، پژوهشگر ارشد مطالعات ژئوپليتيك و مرز‎هاي بين‌المللي دانشگاه لندن و مشاور پژوهشي دانشگاه سازمان ملل اشاره كرد. بر اين اساس با توجه به تسلط وي به مسائل ژئوپليتيك و تخصص ويژه‌اش به مسائل منطقه خليج فارس و خاورميانه، در خصوص نقش و جايگاه ايران در محاسبات استراتژيك آمريكا در منطقه خاورميانه هفته نامه پرتو سخن گفتگوی را با ایشان انجام داده که متن در ادامه می آید.

به عنوان اولين سوال بفرماييد كه از لحاظ استراتژيكي، ايران چه جايگاهي براي كشور ايالات متحده دارد؟

براي كشوري كه ادعاي ابرقدرتي در جهان را دارد و سخت سرگرم گسترش نفوذ و اقتدار خود در جاي جاي جهان است، طبيعي است مكان‎هايي كه مي‎تواند در راه گسترش نفوذ اين قدرت تأثير گذار باشند و يا حتي مانع از گسترش نفوذ اين قدرت شوند، مي‎توانند در برنامه‌ريزي‎هاي ژئوپولتيكي آن قدرت نقش مهمي داشته باشند. از ساليان دور خاورميانه براي كشور ايالات متحده جايگاه بسيار مهمي داشته است: به دو دليل عمده و اساسي: 1– وجود منابع لايزال سوختي و قدرت لايزال صادرات سوختي از يك طرف و 2– وجود آپانديس غرب در شرق يعني اسرائيل كه از روز زاده شدن امريكا را متعهد به دوام حيات و سياست‎هاي تجاوزكارانه خود كرد. اين منطقه تا چندين دهه در اختيار بي‎دردسر آمريكا بود تا اين‎كه انقلاب اسلامي سال 1357 موجب شد در طرح كلان آمريكا در منطقه، خلل و اشكال ايجاد شود و اعمال نفوذ و قدرت يكدست ايالات متحده در اين منطقه دچار تزلزل شود. در اين شرايط، طبيعي بود كه آمريكا براي ترميم خرابي‎هايي كه در ژئوپوليتيكي كلانش در منطقه بروز كرد، اقداماتي را انجام دهد.

چه اقداماتي؟

اشغال سفارت ايالات متحده امريكا در تهران عامل كليد زننده‎اي بود براي آغاز يك دوران ستيزه جويي عليه ايران كه براي مدتي دراز ادامه يافت و فرآيند شكست انقلاب ايران پيگيري شد. ولي اين طرح به نتيجه مطلوب واشنگتن نرسيد. در مقطعي طرح هماهنگ كردن ايران با خود را پيگيري كردند. اين طرح با فراز و فرودهايي همراه بود و در برخي مقاطع، از جمله در عراق و افغانستان توانستند اهداف مورد نظر خود را تا حدودي پيگيري كنند. اما امروز به عنوان مثال مي‎بينيم كه در فاز كنوني درگيري‎هاي نظامي سوريه(در دوران بعد از برجام)، ايالات متحده امريكا در يك بازي ژئوپوليتيكي پيچيده، اول خود را متمايل به مثلث ژئوپوليتيكي ايران و روسيه و سوريه نشان داد و به محض جلب اعتماد ايران، از دخالت نظامي رسمي عربستان سعودي در سوريه حمايت كرد كه تمام به سود تروريست‎هاي درگير عليه دولت آن كشور و به زيان ايران و روسيه و دولت سوريه بوده است.

به چه ترتيب؟

منظورم اين است كه با مطالعه مرور زمان است كه مي‎توانيم از ماهيت واقعي عملكرد ابرقدرتي ايالات متحده باخبر شويم. همين تحولات كوتاه مدت، شواهدي از بازي كردن ژئوپوليتيكي يك ابرقدرت با قدرت‎هاي منطقه‎اي را براي ما آشكار كرد و براي ما علي الاصول اين درس را بايد داشته باشد كه شما نمي‎توانيد در چنين بازي‎هاي بسيار پيچيده فقط و فقط بر اساس حسن نيت يك جانبه خود عمل كنيد و سرنوشت شكل گيري بازي‎ها را بر اساس توهم "تفاهم" به عهده بازيگر برتر بگذاريد. روسيه كه در اين وادي مهارت و تجربه زيادي دارد، در واكنشي سريع السير برخي از نيروهاي خود را از سوريه خارج كرد تا نتايج دراز مدت بازي‎هاي امريكايي دامنگير او نشود و بتواند در وضعيت بهتري خواسته‎هاي خود را در مبارزه عليه داعش به ثمر رساند و ايران را حيران و سرگردان با امريكايي‎ها و آل سعود تنها گذاشت تا خود راه نجاتش را در سوريه بيابد.

آمريكا براي تأثيرگذاري بر ايران و هم جهت‌كردن اين كشور در راستاي خواسته‎هاي خود، چه ابزار‎هايي‌ در اختيار دارد؟

كاملاً آشكار است كه آمريكا ابزارهاي متعددي براي اعمال نفوذ خود در منطقه خاورميانه و خليج فارس در اختيار دارد. اين ابزارها طيف متنوعي از ابزارهاي افتصادي، مالي، پولي را شامل مي‎شود تا ابزارهايي كه از طريق واسطه‎هايي در منطقه براي پيگيري اهدافش استفاده مي‎شود. دولت ايالات متحده به دليل داشتن دوستاني در منطقه كه بدون مزد و منت اهداف آمريكا را دنبال مي‎كنند، مي‎تواند فشارهاي زيادي را بر كشورهايي كه در طرح كلان آمريكا در منطقه ايجاد خلل كرده‌اند، وارد آورد. اين كشورها حتي بدون اين‎كه مذاكره‎اي با آمريكا انجام دهند و يا امتيازاتي از آمريكا بخواهند، در راستاي منافع ايالات متحده عمل مي‎كنند. مثلا در مسائل اخير اوپك مي‎بينيم چگونه اين سازمان را كه براي ايجاد انضباط در بازار نفت از چندين سال پيش تأسيس شده بود، بي‎خاصيت كرده‎اند و اهداف آمريكا كه كاهش جهاني قيمت نفت است را دنبال مي‎كنند.

براي تكميل پاسخ بايد عرض كنم برخي از ابزارها نيز در دسته ابزارهاي استراتژيك قرار مي‎گيرند كه از چند دهه پيش به طور مداوم از سوي آمريكا دنبال مي‎شده است. تجهيز و مسلح كردن دائم اسرائيل و كشورهاي عربي مثل عربستان و امارات در اين راستا ارزيابي مي‎شود كه هم رقابت تسليحاتي در منطقه را دامن مي‎زند و هم باعث مي‎شود جيب اين كشورها خالي شود و پول‎هاي آن‎ها صرف خريد تسليحات جديد گردد. البته از اين رهگذر شركت‎ها و كمپاني‎هاي توليد اسلحه نيز منافع كلاني مي‎برند. و كشورهاي نه چندان دوست هم دچار نگراني مي‎شوند كه با سرازير شدن سيل سلاح‎هاي امريكايي به منطقه، امنيت و آرامش منطقه تحت تاثير واقع مي‎شود. رويكردي نيز كه آمريكا در مسأله هسته‎اي كشورمان در چند سال گذشته دنبال كرد، با يك نگاه استراتژيك براي تضعيف ايران قابل ارزيابي است.

در مسأله برجام مي‎بينيم در حالي كه مذاكرات هسته‎اي هيچ ارتباطي به قدرت نظامي كشور نداشته و ندارد، آمريكا تلاش مي‎كند به قدرت نظامي ما لطمه بزند. مثلاً در بحث آزمايش‎هاي موشكي موضع گيري مي‎كند و از ايران مي‎خواهد كه قدرت موشكي خود را محدود كند، در حالي كه اين مسأله به هيچ كشور ديگري ارتباط ندارد و توانايي‎هاي نظامي جزو ابزارهاي قدرت ما در منطقه و جهان است. بُعد ديگري كه مايلم از جنبه استراتژيك به آن بپردازم، حمايت از گسترش تروريسم در منطقه است. اين مسأله از سه دهه پيش شروع شد و عربستان سعودي با حمايت آمريكا به تقويت و كمك به مدارس تروريست پرور در پاكستان كرد كه نتيجه آن را در شكل‌گيري گروه‎هاي القاعده و داعش مي‎بينيم. البته امروز آمريكا، خود يكي از آسيب‌ديدگان از اين گروه‎هاي تروريستي است اما اين ارتباطي به نقش داشتن آمريكا در بنيان‌نهادن مراكز تروريست پرور در منطقه ندارد و آمريكا در اين زمينه مسؤول است و اقدامات گذشته اش مشخص است. بنابراين بايد بگويم آن‎چه صحبت شد يك طرح است كه آمريكا در منطقه تلاش دارد اجزاي مختلف آن را پياده كند و البته سال‌هاست براي ما آشناست؛ چون تبعات آن را در منطقه مي‎بينيم.

به نظر شما كشور ما در برابر طرح آمريكا چه اقداماتي بايد انجام دهد؟

فكر مي‎كنم منظور شما از كلمه "طرح امريكا" را بدانم. اين كلمه را البته من استفاده كردم و منظورم از كلمه يك ديدگاه كلي و عمومي برنامه‌ريزي شده است و قطعا شما هم به همين تصويري كه من بحث كردم اشاره داريد. به هر حال، طرح كلي ژئوپوليتيكي ايالات متحده امريكا در خاورميانه براي همگان شناخته شده است، ولي آن‎چه نياز به بازشناسي مداوم دارد همانا تحولات و تغييراتي است كه در نتيجه پي‌گيري سياست‎هاي مقطعي حاصل مي‎شود. اگرچه ما به طور كلي با اين طرح آشنايي داريم و اثرات آن را به طور دوره‎اي مي‎بينيم اما بايد اين طرح و برنامه‎هاي آمريكايي مانند طرح و برنامه‎هاي هر قدرت ديگري مطالعه شود و مورد بازخواني قرار گيرد تا بتوان در برابر بازي‎هاي برنامه‌ريزي شده جديد عليه منافع ملي پيش‌بيني‎هاي ضروري صورت گرفته و برنامه ريزي شود. همان طور كه گفتم؛ در مسأله سوريه، مذاكرات صلح مطرح مي‎شود و آمريكا به عنوان هماهنگ‌كننده گروه‎هاي مخالف اسد و ايران و روسيه و در عين حال به عنوان هماهنگ كننده نيروهاي حامي اسد در حال فعاليتند.

در همين زمان عربستان سعودي اعلام مي‎كند كه نيروي زميني قابل توجهي را به سوريه اعزام خواهد كرد. اگر ما اين اعلام را در قياس شرايط و منافع خود مي‎سنجيديم، مي‎بايستي بلافاصله مخالفت جدي خود را به اطلاع ايالات متحده مي‎رسانديم و مي‎كوشيديم از واقعيت يافتن اين طرح سعودي جلوگيري مي‎كرديم. ما بايد بدانيم كه مداخله نظامي مستقيم آل سعود در سوريه همه موازنه‎ها را به زيان ما تغيير داده و سخت به زيان ما تمام مي‎شد كه شد. ما بايد بدانيم كه اگرچه ايران از لحاظ وسعت از ايالات متحده كوچك‎تر و از لحاظ نيروي نظامي ضعيف‎تر است، ولي از لحاظ موقعيت ژئوپوليتيكي نقش بسيار پر اهميت‎تري را نسبت به ايالات متحده در سوريه داشته و دارد. نبايد از قدرت خودمان غافل باشيم و در صورتي كه اطلاعات گسترده‎اي از وزن هر بازيگر در منطقه و عرصه بين‌الملل داشته باشيم، مي‎توانيم تصميم‌گيري‎هاي صحيح در جهت منافع ملي انجام دهيم. بايد بدانيم كه وزن تأثيرگذاري ما محدود به چند موشك نيست و عوامل متعدد ديگري موجب ايجاد قدرت بالقوه ايران مي‎شود.

عملكرد سال‎هاي اخير كشور در اين خصوص را چگونه تحليل و ارزيابي مي‎كنيد؟

متأسفانه توجه نشده است كه بر خلاف آن‎چه عموماً ما عمل كرده‌ايم، مناسبات خارجي فقط محدود به روابط ديپلماتيك و سياسي نيست. در اين مناسبات پارامترهاي ژئوپوليتيك و ژئو‌استراتژيك نقش بسيار مهمي دارند. وقتي رئيس دولت موقت اعلام كرد كه "ما دشمن خارجي نداريم"، نه تنها شعارهاي خودفريبانه دوران قبل از انقلاب توده اي‎ها و مصدقي‎ها را تكرار كرد، بلكه ثابت كرد كه آن‎ها شعارهاي خود را هم باور كرده بودند و وقتي كه مديريت امور كشور را به دست گرفتند در همان عالم بي‎خبري و ناداني مديريت امور را در روابط خارجي شروع كردند و دشمن بزرگي مانند صدام حسين را نديدند، اينان نمي‎دانستند هنگامي كه يك كشور با كشورهاي ديگر مرز دارد، به اين معني است كه اگر دشمن نداشته باشد حداقل رقيب دارد.

اگر بخواهم آسيب شناسانه عملكرد سال‎هاي اخير را بررسي كنم بايد بگويم كه چند مشكل و ضعف عمده داشته ايم. نخستين مورد از ضعف را بايد در آموزش ديپلماسي وزارت خارجه مورد اشاره قرار دهم. اين تشكيلات در بدترين شرايط كار مي‎كند و آموزشي به كسي در ديپلماسي متكي بر شناخت "منافع ملي ما" و "وضعيت ژئوپوليتيكي ما"در منطقه و جهان نمي‎دهد. فقط بر اساس جزوه نويسي و جزوه خواني، همان دروس متفرقه‎اي كه در دانشكده‎هاي حقوق و علوم سياسي دانشگاه‎هاي ما متداول است و توسط همان مدرسين به اضافه ديپلمات‎هاي ورشكسته تدريس مي‎شود كه در هيچ جاي ديگر كادر ديپلماسي جايي برايشان پيدا نمي‎شود. اين وضعيت دور و تسلسل اگر عاقلانه و حساب شده نشكند و كار تدريس ديپلماسي توام با ژئوپوليتيك داني به عهده مدرسين ورزيده گذاشته نشود، هيچ اميدي به آينده بهتر دستگاه ديپلماسي نمي‎توان داشت.

نكته بعدي به ضعف در سياستگذاري خارجي مربوط مي‎شود كه بدون هيچ برنامه مشخصي پيگير تنها چيزي هستند كه شنيده‌اند: يعني "تسامح و تساهل" در روابط خارجي كه در عمل مانند خودكشي ملي در سياست خارجي مي‎تواند نام گيرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها