به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری فارس، اخیراً بنگاه سخن پراکنی دولت سلطنتی انگلیس(بی بی سی) در قالب گزارش هایی جنجالی مدعی شده که پس از چندین دهه، اسنادی را به دست آورده که بیانگر ارتباط گیری امام خمینی(ره) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با دو تن از روسای جمهور آمریکا شده است. بر اساس ادعای بی بی سی، امام خمینی از طریق فردی به نام میرزا خلیلی کمره ای با واسطه سفارت آمریکا در تهران و نیز ابراهیم یزدی در پاریس پیامهایی را برای جان. اف. کندی و جیمی کارتر دو تن از روسای جمهور آمریکا ارسال کرده اند. بنا بر این ادعا، محتوای کلی این دو پیام این است که امام خمینی و نهضت اسلامی مشکلی برای منافع آمریکا ایجاد نکرده و پس از پیروزی شیر نفت را بر روی آمریکا نخواهند بست.
خبرگزاری فارس، اهداف بنگاه سخن پراکنی بی بی سی در ارائه چنین گزارش هایی طی مقطع کنونی را طی روزهای آینده مورد بررسی بیشتری قرار خواهد داد؛ اما در این مجال آنچه فوری تر است بازخوانی ادعاهایی از قبیل مطالب مطرح شده در گزارش های اخیر بی بی سی، طی سالیان گذشته و از جمله دوران حیات حضرت امام خمینی(ره) است.
انقلاب اسلامی ایران و رهبر کبیر آن امام خمینی به دلیل تمرکز بر اصل «استقلال» و شعار «نه شرقی ، نه غربی» و به دلیل اینکه علاوه بر استبداد شاهنشاهی، منافع نامشروع بلوک غرب و شرق را در ایران از میان برداشتند؛ از سوی زیان یافتگان از انقلاب - چه قبل و چه بعد ازپیروزی - همواره با سیل اتهامات و ادعاهای ریز و درشتی مواجه بوده اند و دستگاه های تبلیغعاتی مخالف این انقلاب و رهبری آن، بویژه تلاش کرده و می کنند تا ماهیت مستقل و الگودهنده این پدیده بزرگ تاریخ معاصر را با ادعاهای ملکوک کننده و اسناد جعلی مخدوش نمایند.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگاه امنیتی - تبلیغی رژیم شاه در چند مقطع مختلف با هدایت دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس تلاش کرد تا با ادعای «روابط پنهانی» امام خمینی(ره) با برخی کشورها و یا «سازش پنهانی» ایشان و روحانیت با رژیم شاه، اعتبار و رهبری ایشان در بین مردم را مخدوش نموده یا تنزل دهد.
اما پاسخ امام خمینی(ره) به این ادعاها چنان صریح و کوبنده بود که ترفند تبلیغاتی رژیم شاه و دستگاه های امنیتی آمریکا و انگلیس را به بهمنی ویران کننده برای خودشان تبدیل می کرد.
از جمله این توطئه ها، زمانی بود که امام خمینی (س) از 15 خرداد 1342 تا 15 فروردین 1343 در زندان رژیم شاه بود و سپس به منزلی محصور در قیطریه تهران منتقل شدند.دستگاه امنیتی رژیم شاه که گمان می کرد با زندانی و محاصره شدن امام(ره) ایشان متنبه شده و دیگر درصدد تقابل با رژیم برنخواهد آمد، در صدد بدنام کردن روحانیت و امام (ره) و ادعای «سازش آنان با رژیم شاه» برآمد.
یک روز پس از انتقال امام - 12 مرداد - روزنامه های کثیر الانتشار کشور، خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وا نمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید(در قیطریه) به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است.این خبر چنین بود:
«طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردید چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان بر خلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، لهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند.»
همچنین روزنامۀ اطلاعات با چاپ مقاله ای در 18 فروردین 1343، یعنی دو یا سه روز بعد از آزادی امام و رفتنشان به قم، از «همگامی جامعۀ روحانیت با برنامه های انقلاب شاه و مردم» خبر داد تا مخالفت روحانیت با برنامه های شاه را پایان یافته، نهضت 15 خرداد را بی حاصل و بی نتیجه و چهره امام خمینی را به عنوان رهبری سازشکار، مخدوش و ملکوک کند.
امّا امام خمینی(س) در اولین سخنرانی خود پس از آزادی،در قبال این حرکت سخیف دستگاه امنیتی - تبلیغی رژیم شاه چنان واکنشی تاریخی نشان دادند که تمام رشته های این دستگاه را پنبه کرد و نه تنها اهداف آنان محقق نشد که روح جدیدی به نهضت اسلامی دمیده شد و فصل تازه ای از انقلاب آغاز گردید.
امام خمینی(ره) در روز دوّم ذیحجۀ 1383 در حضور هزاران تن از علما، روحانیون، کسبه، دانشجویان و گروههای مختلف مردم در قم، طی نطقی حماسی به تجزیه و تحلیل مستدل خواست های مردم و اعمال و رفتار رژیم شاه پرداختند و بدین گونه از یاوه های سازمان های تبلیغاتی رژیم پرده برداشتند و همگان را به ادامه راه شهدای 15 خرداد فراخواندند.
امام (ره) علاوه بر پاسخ قاطعی که به اظهارات شاه (که در سفر به قم تلویحاً روحانیت را به ارتجاع و کهنه پرستی متهم کرده بود) ، مقالۀ روزنامه اطلاعات که مدعی همگامی روحانیت با انقلاب سفید شاه شده بود را به شدت تکذیب کرد و واقعیت ماجرای ملاقات یکی از مسئولان ارشد امنیتی رژیم شاه ( ظاهراً پاکروان رئیس ساواک) با خود را در ایام حصر در قیطریه، تشریح نمود. ایشان بر این نکته تأکید نمودند که نهضت و مبارزۀ مردم مسلمان تا آن جا پیشرفت کرده که دیگر به «فرد» بستگی ندارد بلکه نهضتی جاودانه است که همچنان به پیش خواهد تاخت و سرانجام به پیروزی خواهد رسید.
این سخنرانی تاریخی امام(ره) حاوی مطالب و نکات بسیاری است اما تنها بخش هایی که حاوی پاسخ به عملیات روانی سخیف دستگاه امنیتی رژیم شاه (و مقاله منتشره در روزنامه اطلاعات) است، در پی می آید:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم، اناللَّه و اناالیه راجعون
[گریه شدید حضار] من تا کنون احساس عجز در صحبتها نکرده ام و امروز خودم را عاجز می دانم. عاجز می دانم از اظهار تألمات روحیه ای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه 15 خرداد. قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید
خدا می داند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمده ام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظره هایی؛ با بچه های کوچک بی پدر [گریه شدید حضار]، با مادرهای جوان از دست داده، و مادرهای جوان مرده، با زنهای برادر مرده، با پاهای قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما به عالم نمی رسد؛ افسوس که گریه های این مادرهای بچه مرده نمی رسد به دنیا [گریه شدید حضار].
مخالفت با دیکتاتوری کهنه پرستی است؟
ما را کهنه پرست معرفی می کنند، ما را مرتجع معرفی می کنند، علمای اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر می کنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجه های گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شده اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات- که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی می کنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی می کنند؛ می گویند آخوندها می خواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها می گویند که برق نمی خواهیم؛ آخوندها می گویند طیاره نمی خواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها می خواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟...
ننگ بود این کار دولت
خوب شما آقایان، ملت ایران، روزنامه اطلاعات را، سرمقاله روزنامه اطلاعات سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردین را ملاحظه فرمودید. ملاحظه فرمودید که اینها چه نقشه ای کشیده بودند و کشیده اند. اینها دیدند که با زور و با قلدری و با سرنیزه و با 15 خرداد فراهم کردن و با مدرسه فیضیه خراب کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن و با اهانت به علمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هر چه کردند، گندش بالا آمد، این قدر بالا آمد که او هم فهمید؛ همه فهمیدند. و دیدند که خیلی بد شد، دنیا اعتراض کرد. 15 خرداد روی دولتها را سیاه کرد. ما نمی خواستیم این قدر روسیاهی بار بیاید. 15 خرداد ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. تاریخ ضبط می کند این را. خودهاشان هم گفتند که 15 خرداد ننگ بود، من هم می گویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را می گویم. ننگ بود که مسلسلها را، تانکها را، توپها را، تفنگها را از مال این ملت فقیر به دست آوردند و به روی این ملت فقیر بستند؛ پایمال کردند این بیچاره ها را. از این ننگ بالاتر آیا می شود که انسان، یک ملتی را این طور پایمال کند؟ این بیچاره ها چه کرده بودند آقا آخر؟ چه کرده بودند؟
مرتجع کیست؟
ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که این قدر بساط نداشت. ما یک مطالب منطقی داریم؛ قانونی داریم آقا ... قانون اساسی را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقای دولت بروند در مجلس بگویند ما قانون اساسی را قبول نداریم. خوب باز آن وقت برگردند به قهقرا، هر جا می خواهند. ما که می گوییم به قانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم [یا] شمایی که دسته جمعی مردم را حبس می کنید، تبعید می کنید؟ سلولهای شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین. بندر عباس پر است از تبعیدشدگان؛ برای اینکه اینها می گفتند که آقا، خوب ما نمی خواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم
آخر چه می گویند به ما؟ ما مرتجعیم که می. گوییم به قانون اساسی عمل کنید؟ قانون اساسی را بگذارید زمین، همه مان عمل کنیم؛ این را که قبول دارید. ما می گوییم به دین عمل بکنید، شما می گویید که پیغمبر اکرم مرتجع است، نَعوذُ بِاللَّه. در لفظ نمی گویید، معنایش این است. قانون اساسی را که قبول دارید و لو در آن وقتها زمزمه می کردند که مال پنجاه سال پیش از این است و فلان؛ قانون اساسی که دیگر قضیه پنجاه سال پیش از این ندارد- قانون اساسی که می گوید ملتها باید آزاد باشند؛ ملت ایران باید مردمش آزاد باشند؛ مطبوعات باید آزاد باشد؛ هیچ کس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.
تهمت سازش به روحانیت
شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمد اللَّه خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر می شود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید؛ این خمینی است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز اول ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند [آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند [آمین حضار]. این علمای اسلام؛ این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کرده اند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشته ها صلوات! خمینی غلط می کند همچو حرفی می زند خلاف دین اسلام؛ خمینی می تواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط می کند. خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ می کرد، می تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمتش را کشیده است؛ ائمه هُدی این قدر خون دلش را خورده اند؛ علمای اسلام این قدر زحمت کشیده اند؛ خمینی و امثال خمینی می توانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون می کنیم.
نقشه برای معرفی علما و روحانیون
اینها نقشه این را کشیده اند که علمای اسلام را به مردم معرفی کنند به اینکه اینها هم مثل ما می مانند. خودشان مرفوض جامعه هستند، می خواهند ما را هم مرفوض کنند. جامعه خودشان را نمی پذیرد، می خواهند ما را هم بگویند نمی پذیریم. می خواهند ما را با این نقشه مشئوم، منفور جامعه کنند ... با سر صبر و راحت، تبعیت از اربابها، تبعیتْ کاش از ارباب، تبعیت از اسرائیل کنند. وا مصیبت! مگر من می توانم با این یک مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس، مفاسد این مملکت را بگویم. من امروز حالم هم خوب نیست. دیشب خوابم هم خیلی کم بود. مع ذلک، خوب، یک مطالب کلیاتی باید گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداریم؟
درماندگی مدیر روزنامه اطلاعات
رفتند پیش مدیر اطلاعات که آقا کی به شما این مطلب را گفته است؟ خوب بگویید تا ما بفهمیم که این روحانی کیست؟ این روحانی سازمانی کیست که با شما تفاهم کرده است و مطالب شما را قبول کرده است بر خلاف دین اسلام؟ خوب بگویید. بیچاره خجل شده است؛ گفته من نبودم اینجا؛ به فلان بگویید ببخشید، چه و چه؛ از این حرفها، یک شرح مفصلی؛ و من سرمقاله ام حاضر است. سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود که من این را نوشته ام، لکن سنجاق کرده از بعض مقامات آورده اند، داده اند که این را باید بنویسی؛ «باید» است، من چه بکنم؟ من یک تکلیفی برای او معین می کنم، یک مطلبی برای خودمان می گویم. اگر چنانچه مدیر اطلاعات یک آدمی است که متأسف است از این تحمیلات، شما خوب دیگر بحمد اللَّه متمولی، احتیاج نداری، دست از روزنامه نگاریت بردار، بشو وزیر. الحمد للَّه اینجا همه وزیر می شوند [خنده حضار]. خوب بشو وزیر، بشو وکیل. تو را وکیل می کنند؛ مردم نمی کنند خوب؛ وکیلت می کنند؛ لازم نیست مردم [بخواهند]؛ مگر مردم حق وکالت دارند؟ نه، وکیلت می کنند؛ منتصبت می کنند؛ بشو سناتور. منتصبت می کنند؛ اگر تو از این معنا عار داری که یک چیزی را بر تو تحمیل کنند، خوب آسان است این؛ روزنامه نگاری را که الزام نمی کنند که شما روزنامه نگار باشید، دست از روزنامه تان بردارید، بروید یک شغل بهتری. از آن طرف من به او پیغام دادم که باید این درست بشود؛ باید این تکذیب بشود. از قراری که دیشب باز یک کسی آمده بود گفت که او تعریف کرده است که من نمی توانم با ملت مواجه بشوم؛ نمی توانم با روحانیت مواجه بشوم؛ فکری بکنید من یک سوژه ای درست می کنم که تکذیب بشود؛ دستگاه گفته این دلیل بر سستی کار ماست. خوب، ما مرتجعیم یا شما؟
دروغ شاخدار پشت سر آدم زنده!
یک دروغی را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت به ما می دهید؛ ما یک جمعیت کثیری بحمد اللَّه از علما داریم؛ ما مراجع بزرگ داریم؛ ما مراجع بزرگ عالی الشأن داریم؛ ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزه ها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزه ها؛ ما طلاب و فضلای علوم دینیه داریم؛ اینها که نمی نشینند که گوش کنند که کسی در روزنامه کثیر الانتشارش یک دروغ شاخداری بنویسد: «بحمد اللَّه موافقت کردند»؛ خوب ما داد می کنیم، فریاد می کنیم، نمی گذارند منعکس بشود. خوب آقا! آقایی که دیروز گفتی که- یا دیشب گفتی که- کهنه پرستی را جلو می گیریم، این کهنه پرستی نیست که شما جلوی مطبوعات را می گیرید؟ تحمیل می کنید به روزنامه اطلاعات؟ سند داریم. دیگر اینکه یک چیز دروغی نیست که آقایان بگویند که افترا بستید؛ نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است که شما گفته اید باید این را بنویسید، و نگذاشتید تکذیب کند.
نمی ترسم و نترسیده ام
ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع می دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات ] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می افتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که یک حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمد اللَّه تعالی. و اللَّه، تا حالا نترسیده ام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که می بردندم، آنها می ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می دادم که نترسید. [خنده حضار]
آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند می ترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون می رویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص می شویم. آقای ما فرموده: و اللَّهِ، لَابْنُ ابیطالبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْیِ امِّه. خوب ایشان فرموده اند، ما البته نمی توانیم همچو دعواها بکنیم، لکن ما شیعه او هستیم. ما اگر از مرگ بترسیم، معنایش این است که ما وراء الطبیعه قبول نیست.
خطا کردند مرا رها کردند
ما که می گوییم که مطبوعات آزاد باشند، ما کهنه پرستیم؟ آقایان که الزام می کنند که در مطبوعات این نوشته بشود، آنها مترقی اند؟ خوب ما صدایمان از این بلندگو تا آنجا می رسد، آنها صدایشان از اینجا تا امریکا می رسد. هر جا دلار می گیرند صدایشان هم آنجا می رسد. مال این ملت را خرج می کنند در مطبوعات خارجیه؛ مطبوعاتی که در خارج هست بر ضد روحانیت، بر ضد اسلام، بر ضد ملیت، بر ضد همه چیز ما مقالات می نویسند. به من می رسید این مطالب. اینها خطا کردند مرا رها کردند؛ اشتباه کردند. به آنها هم گفتم آنجا؛ گفتم اگر می خواهید همان رویّه را داشته باشید بگذارید من اینجا باشم، صلاح است؛ دوباره هیاهو در نیاورید. حالا هم دارم می گویم آقا! ما مرتجع نیستیم به این معنا که شما می گویید؛ ما با آثار تمدن مخالف نیستیم؛ اسلام با آثار تمدن مخالف نیست.
اسلام، منادی استقلال و قدرت
اسلام از خدا می خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلام مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالا تحت اسارت او هستید، تحت اسارت آورد. آنها که به احکام اسلام عمل می کردند، فی الجمله البته، حکومتهای اسلامی تا حالا الّا یکی دو تایشان، به احکام اسلام عمل نکرده اند که مع ذلک همین که خودشان را زیر بیرق اسلام می دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می دانستند، همین که به حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد. این افکار نورانی که در علمای اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اینها به واسطه نور اسلام است. این افکار نورانی که در رجال عظیم الشأن ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. این افکار پوسیده ای که، کهنه پرستیهایی که آقایان دارند، تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همه مخازن یک مملکت را تحویل دیگران دادن، این ارتجاع است. روی این ارتجاع، سیاه!
اجبار به الزام مدیر روزنامه اطلاعات
فرستادند، نخست وزیر هم دیشب، دیروز بود ظاهراً، دیروز فرستاد که بله، این عفو از شماست، اشتباه شده است، خطا شده، یک اشتباهی شده، شما چه بکنید؛ مبادا یکوقتی یک تشنجی بشود، مبادا یکوقتی جور دیگر پیش بیاید، یکوقت چه بشود، چه بشود، ما می خواهیم که چه باشد؛ ما تابعیم. از این مطالبی که همیشه گفته می شود. ما هم گفتیم که خوب حالا خود روزنامه اطلاعات که می گوید من بی تقصیرم و شماها این کار را کرده اید، شما هم که آمدید می گویید دیگر، باید او ملتزم بشود و شما هم قول بدهید به اینکه تکرار نشود این مطالب. اگر تکرار بشود مواجهه با یک مطلب بدتری خواهد شد. نکنید. این قدر هی کهنه پرست را به رخ ما نکشید تا ما هم مجبور بشویم که مطلب را همچو بازش کنیم از هم، تا ببینیم که آیا این علمای عظامِ اسلام کهنه پرست هستند یا شماها؟ ..
گرسنگی و توسری در «مملکت مترقی»
این بیچاره های گدا، این «مملکت مترقی»، که امسال زمستانش دل ما را خون کرد؛ آن اصفهانش، آن همدانش، آن تهرانش، آن قمش، آن جاهای دیگرش. این سرمای کشنده، هیچ فکری کردید برای این بیچاره ها؟ به من اطلاع داده اند که در همدان بیش از دو هزار نفر مرده اند امسال؛ در سرمای چهل و سه درجه و دو درجه؛ شما هیچ فکری برای اینها کرده اید؟ ای «مملکت مترقی»! ای آقایانی که مملکتتان «ترقی» کرده! ما می خواهیم واقعاً مترقی باشد. یک فکری برای این بیچاره ها بکنید، هم گرسنگی بخورند هم توسری؟ هم پابرهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنید؟ خوب ما می گوییم نکنید این طور. این ارتجاع است که ما می گوییم که این قدر فشار به مردم نیاورید؟ این قدر کتک نزنید؟ این قدر فحش ندهید؟ اینها ارتجاع است؟ شما که عمال استبداد هستید و دارید با زور و سرنیزه و قلدری و هر جور دلتان می خواهد با این ملت بیچاره عمل می کنید، تمام قوانین را زیر پای خودتان گذاشته اید، تمام احکام اسلام را به آنها بی اعتنایی می کنید، شما مترقی هستید، ما که می گوییم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون اساسی عمل بکنید، ما مرتجعیم؟...
مخالفت روحانیون با نقض اسلام و قانون
آمد گفت به من که خوب، آن دولت که با شما چه بود و چه بود و چه کرد و چه کرد؛ ما متأسفیم؛ خوب، آن که رفت بحمد اللَّه، حالا یک دولتی آمده است که این اشخاصش بسیاری شان، پدرانشان روحانی بوده اند و متدینند و کذا و کذا و کذا. گفتم که آقا، نه ما دشمنی با آن دولت داشتیم و نه عقد اخوتی با شما خواندیم؛ ما به اعمالتان نگاه می کنیم؛ ما اینجا مراقبیم؛ اگر اعمال شما تکرار اعمال آنهاست، همان طور که با او مخالف بودیم و هستیم الی یوم القیامة، و رویشان سیاه شد تا آخر، شما هم آن جور خواهید شد. ما همانیم و مخالفت می کنیم؛ و اگر چنانچه رویه را تغییر بدهید، ما همه مسلم هستیم، برادر هستیم. رویه را تغییر بدهید؛ خاضع بشوید نسبت به احکام شرع؛ تصویبنامه های باطل را- آنهایی که مخالف احکام شرع است- لغو بکنید؛ خضوع کنید نسبت به احکام شرع، البته این تصویبنامه ها را لغو کنید. اینجا می گویم، آنجا گفتم، خاضع بشوید برای احکام شرع. اگر شما هم همان طور که ما همه مسلمان هستیم، شما هم می گویید مسلمان هستید، خاضع هستید برای احکام شرع؛ ما علاوه بر اینکه مخالفت نمی کنیم، پشتیبانی هم ازتان می کنیم. مگر ما می گوییم دولت نباشد؟ ما می گوییم دولت باشد خاضع برای قوانین اسلام، و لااقل برای قانون اساسی خاضع باشد. ما که نمی گوییم دولت نباشد؛ ما که نمی گوییم که می خواهیم یک زندگی ای بکنیم مثل آن کسانی که در هزاران سال پیش بودند، تو غارها زندگی می کردند؛ کدام روحانی به شما این حرف را زده؟ کدام روحانی گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟ شما پیدا کنید یک روحانی را...
این مردک باز می گوید کهنه پرستی!
ای مردم! ای عالَم! بدانید ملت ما مخالف است با پیمان با اسرائیل. این ملت ما نیست؛ این روحانیت ما نیست؛ دین ما اقتضا می کند که با دشمن اسلام موافقت نکنیم؛ قرآن ما اقتضا می کند که با دشمن اسلام هم پیوند نشویم در مقابل صف مسلمین. ما این حرفها را می زنیم؛ ارتجاع است این؟ آقا بیایید، خوب بیایید بنشینید ببینیم کجای این ارتجاع است. شما که دولت، به قول خودتان، مملکت سابقه دار دو هزار و پانصد ساله دارید و هی می نازید به استخوانهای پوسیده ای که رفته اند و از بین رفته اند، و در مقابل اسلام، می خواهید استخوانها را از زیر خاک درآورید، شمایی که این قدر می نازید به این استخوانهای پوسیده و ملت سابقه دار کذا و کذا، حالا این آخر عمری آمده اید با اسرائیل هم پیوند [شده اید]؟ در مقابل احکام اسلام، در مقابل مسلمین؟ ما وقتی می گوییم که با اسرائیل [هم پیمان ] نشوید، حالا ما پیوند کردیم با کذا و «جوجو» آمده و چی آورده؟ تف بر این منطق! سیاه باد رویتان! ما این حرفها را می زنیم؛ کجای این، کجای این کهنه پرستی است که مردک می گوید کهنه پرستی. کجای این کهنه پرستی است؟..
اسلام در اعلا مرتبه تمدن
ما در اعلا مرتبه تمدن هستیم؛ اسلام در اعلا مرتبه تمدن است؛ مراجع عالیقدر اسلام در اعلا مرتبه تمدن هستند. خوب، بروید ببینید آنها [را]، اینجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببینند، کدام اینها مرتجع هستند؟ آقایان خودشان با طیاره اینجا و آنجا می روند، بعد می گویند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود یکی از مراجع با طیاره رفت به مشهد؟ مگر سایر مراجع با اتومبیل راه نمی روند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند- که بعد تشکرش را عرض می کنم- همه مجتمع شدند در تهران؛ اینها با الاغ رفتند؟ اینها مخالفند با آثار تمدن؟...
روحانیت، پشتوانه رایگان مملکت
ما می گوییم نکنید این طور. خوب، ما همه از هم هستیم؛ اولاد یک خانواده هستیم، اهل یک مملکت هستیم، چرا ما را می خواهید بشکنید؟ ما مجاناً پشتوانه این مملکت هستیم، هیچ هم تحمیل بر بودجه شما نداریم. می سازیم؛ می سازیم با این کتکها، با این حبسها، با این زجرها، با این اهانتها، با این فحشها و برای این مملکت یک استوانه ای هستیم؛ ایستاده ایم اینجا. اگر خدای نخواسته یک چیزی، یک خطری برای این مملکت پیش بیاید، ما ایستاده ایم در مقابلش و نمی ترسیم...
و السلام علیکم و رحمه الله
منبع: صحیفه امام، ج 1، ص: 286-308 و کوثر، ج1، ص 109-111