وطن امروز: مارلون براندو، پرطرفدارترین و
ستایش شده ترین بازیگر سینمای جهان است. وی دوبار جایزه اسکار گرفت ولی بار
دوم به مراسم اسکار نرفت.
وی در طول عمر خود جوایز متعدد بین المللی در سینما از جمله جشنواره فیلم
کن و ... را بدست آورد. براندو دوبار به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد
جایزه اسکار را بدست آورد. اسکار دوم وی بخاطر بازی در بهترین فیلم تاریخ
سینما (پدرخوانده) بود که وی آن را نپذیرفت.
ویدیوی زیر مراسم اسکار سال 1972 را نشان می دهد که در آن نامزدهای بهترین بازیگر مرد قرائت می شود و براندو بخاطر بازی در پدرخوانده اسکار را از آن خود می کند. ولی...
در بیشتر نظرسنجیهایی که از منتقدان، کارگردانان و سینماگران جهان صورت گرفته و میگیرد، فیلم «پدرخوانده» ساخته فرانسیس فوردکاپولا در جایگاه اول یا جزو چند فیلم برتر تاریخ سینما دانسته میشود. از نظر محبوبیت و عامهپسندی نیز «پدرخوانده» همین جایگاه جهانی را داراست و به تعبیری بر قله صنعت سینما ایستاده است.
مراد از این نوشته کوتاه، توصیف جایگاه «پدرخوانده» در سپهر هنر هفتم نیست بلکه نیت توشیحی است به رفتار متفاوت بازیگر سرشناس این فیلم، مارلون براندو در مقام برنده اسکار بهترین بازیکن مرد برای ایفای نقش تاریخی «دون کورلئونه». براستی میتوانید واکنش براندو افسانهای را حدس بزنید؟
براندو جایزه اسکار را قبول نکرد، در مراسم حاضر نشد و به جای خود یک سرخپوست را به مراسم اسکار فرستاد تا بیانیه براندو را به نفع سرخپوستان و در اعتراض به رفتار غیرانسانی هالیوود با این صاحبان اصلی سرزمین آمریکا بخواند. البته اجازه داده نشد این سرخپوست تمام بیانیه را بخواند و بعد از این نیز مدیران و اهرمهای رسانهای هالیوود تا سالها براندو را تحت تهاجم و فشار قرار دادند اما بهرغم همه تبلیغات منفی هالیوود، میزان محبوبیت براندو در آمریکا و دیگر نقاط جهان افزایش یافت.
این بازیگر اکنون در میان بسیاری از علاقهمندان سینما و منتقدان بهعنوان «بهترین بازیگر تاریخ سینما» شناخته میشود. خب! تا اینجا ما با یک هنرپیشه «آمریکایی» طرف هستیم که اینگونه «استقلال» خود را حفظ میکند و حیثیت «وابسته» هالیوود را به چالش میکشد و حرکت او در تاریخ سینما ماندگار میشود، پس بیراه نیست اگر ما از یک کارگردان «ایرانی» که جوایز مطرح سینمایی جهان- به هر علتی- به او داده میشود انتظار داشته باشیم در مراسم گلدنگلوب یا اسکار درسی که از براندو میآموزد، این باشد که سر خود را بالا بگیرد و از موضع یک ایرانی غیرتمند، جنایت اخیر ترور و خون تازه ریخته شده دانشمند هستهای کشورش را محکوم کند و اگر این شجاعت را ندارد که آمریکا و صهیونیستها را خطاب قرار دهد- چرا که صاحبان اسکار همانها هستند- لااقل غیرت داشته باشد و «بهطور کلی» ترور را در جهان محکوم کند و به رسم مألوف فیلمهای اصغر فرهادی یک پایان باز برای مخاطبش بگذارد تا مراد او را از «ترور» خود تفسیر و تاویل کنند.
آیا به نظر شما در برابر فداکاریهای بزرگ یک ملت این انتظار زیادی است؟