به گزارش پایگاه 598، روزنامه آرمان نوشت:
در تقویم روزهای زیادی هستند که به نام اقشار مختلف گرامی داشته
میشوند؛ در هر کدام از این روزها اگر به سراغ کسانی برویم که به اصطلاح
روزشان است، حتما از دغدغههای مختلفی برای ما خواهند گفت که اغلب مربوط به
سختی کار و مشکلات معیشتی است. در این میان، اما معلمان قشر ویژهای
هستند، چرا که بدون شک کار آنها با عشق و علاقه عجین شده است. در جامعهای
که بیکاری یکی از مشکلات اصلی به حساب میآید، آدمهای زیادی هستند که از
سر ناچاری به اولین کاری که به دست میآورند چنگ میزنند. در مورد معلمان
اما وضعیت اینگونه نیست یا حداقل باید گفت بسیاری از آنها به عشق آموختن
به این کار روی میآورند. بر این اساس است که وقتی پای درددلهای معلمان
مینشینیم از طرفی اظهاراتی درباره آنچه مانعی بر سر راه تحقق عشق و علاقه
آنهاست میشنویم و از طرف دیگر، مسائل مربوط به سختی کار و معیشت معلمان
نیز مطرح میشود. «آرمان» همزمان با روز معلم دغدغههای معلمان این مرز و
بوم را با آوردن بندهایی از نامههایی که معلمان برای ما نوشتهاند بررسی
میکند.
روزگاری معلمان در ایران یک اجتماع بیش از یک میلیونی را
تشکیل میدادند. به دنبال کاهش تعداد دانشآموزان تعداد معلمان در ایران به
کمتر از یک میلیون نفر رسیده است. جدای از انتقاداتی که در این باره وجود
دارد که تعداد معلمان نسبت به دانشآموزان کم است و در مواردی شاهد تشکیل
کلاسهایی با ۴۰ دانشآموز یا حتی بیشتر از آن هستیم، کارشناسان میگویند
توزیع نیروی انسانی در آموزش و پرورش ایران نیز چندان مناسب نیست. مجموعه
این ایرادات علاوه بر مسائل دیگری از جمله فرسودگی مدارس، به روز نبودن
سیستم آموزشی، مشکلات معیشتی و... بسیاری از معلمان را در تنگنا قرار داده
است؛ تنگنایی که شاید اگر همان علاقه اولیه به آموختن نبود باعث میشد
تعداد زیادی از معلمان عطای این کار را به لقایش ببخشند. یک معلم در
نامهای به روزنامه «آرمان» نوشته است: «ماهی سیاه کوچولوی عزیزی عشق معلمی
را در دلم کاشت. درست مثل همان هسته هلویی که نقشه میکشید کی و چهجوری
شروع به روییدن کند؛ هستهای که در یک زمان هم میمیرد وهم زنده میشود.
معلمی را اینگونه یافتم؛ بخشیدن جانت به بهای نجات دیگران در دریایی آزاد.
اما شوربختانه از همان شروع کار گویی باید عادت میکردیم به استمرار روند
مدام آبستن ناخوشیها.» زهرا خماریان ادامه داده است: «اخبارمان هم که طبق
روال خوش نبوده و نیست. گام نهادن در مدار صفر و حتی عقبگرد هشتساله.
طرحهای ناکارآمد و دستوري، بخشنامههای بیمحتوا و مکرر و تغییرات بدون
کارشناسی تمام تهمانده اميدت را سر میکشد. فقر و فرق و درد ناکارآمدي
سیستمی که تو نيز چرخ دنده کوچک آنی و حتی اگر تمام تلاشت را خرج کنی تا
سالم بمانی و کارا، بینتیجه میماند که برای کارایی و چرخيدنش فقط سلامت
ما چرخدندهها کافی نیست. این چرخدندهها باید مدام تعمیر و اصلاح شوند و
به روز و علاوه بر منتقل کردن حرکت برای فعال بودن نیاز به انرژی و شارژ
دارند.»
یک کار سخت
در
اغلب نامههایی که معلمان همزمان با هفته معلم برای ما فرستادهاند سختی
کار معلمی به عنوان واقعیتی انکارناشدنی مورد تاکید قرار گرفته است. معلمی
از تهران در نامهای که برای «آرمان» نوشته، آورده است: «در بین تمام مشاغل
موجود در جامعه، بدون شك معلمی یكی از سختترین مشاغل است. این حرفه نقش
مهمی در جامعهپذیری كودكان و نوجوانان ایفا میكند. امروزه همه افراد مشکل
اصلی معلمان را مسائل معیشتی و مادی میدانند، در حالی كه مسائل و مشكلات
جدیتر و مهمتری را میتوان در میان این قشر صبور دید كه تا به حال از آن
غفلت شده است. متناسب نبودن درآمد معلمان با میزان مسئولیت و تنشی كه
متحمل میشوند، میتواند یکی از این مشکلات باشد.» فروغ تیموریان ادامه
داده است: «معلمان چون كارمندان مختلف بایگانی ادارات با پروندههای راكد
سروكار ندارند، بلكه با انسانهایی سر و كله میزنند كه از قضا در دوران
رشد و تغییر و تحول هستند. سر و كله زدن با كودك و نوجوانی كه یك لحظه یك
جا بند نمیشود مطمئنا هنری است كه از عهده هركسی برنمیآید و این تنها
معلم است که میتواند با این قشر ساعاتش را بگذراند. نباید از توجه به
نیازها، سختیها و مشکلات متعدد این قشر زحمتکش چشم پوشید.» محمد رضاخواه
معلم دیگری است که درباره شغل معلمی برای «آرمان» نامه نوشته است. او نامه
خود را اینطور آغاز میکند: «برای اینکه سختی حرفه معلمی را دید شاید لازم
باشد دستکم یک بار تجربه معلمی داشت، یعنی فردی شاغل را که دارای مدارک
معتبر دانشگاهی در سطح کارشناسی است، برای مدت معین و مشخصی، برای مثال، یک
ترم یا یک سال تحصیلی به صورت تمام وقت وارد آموزش و پرورش کرد و مسئولیتی
مانند معلمان در اداره کلاسهای درس به آنها داد و البته نتیجهای متوسط
را نیز از آنان در پایان سال تحصیلی خواست و بعد از طی همه این مراحل از
فرد خواست تا ارزیابی خود را از معلمی در مقایسه با شغل خود بگوید و بعد
مقایسه کرد این شغل از نظر سختی کار در چه جایگاهی قرار دارد و آیا فرد
تمایل دارد مجددا سال بعد به عنوان معلم کار کند یا عطای آن را به لقایش
میبخشد.»
این آموزگار ادامه داده است: «معلمی یک ماراتن نهماهه
است، درست از اول مهر، معلم از راس ساعت هفت و ۳۰ دقیقه که زنگ آغاز مدرسه
زده میشود تا ۱۴ و ۴۵ دقیقه، به مدت هفت ساعت و ۱۵ دقیقه در فضایی
چالشانگیز خواهد بود.» در نامه آقای رضاخواه آمده است: «کودکان و
نوجوانانی که در شهرهای بزرگ و متوسط، اغلب در آپارتمانهای کوچک بدون
داشتن فضای مستقل یا همان چهاردیواری اختصاصی شب را صبح کرده، یکی با پدرش
دیشب دعوا کرده است، آن یکی پدر و مادرش در آستانه جدایی هستند و با استرس و
دعواهای آنان شب را تا صبح به سر میکند، یکی دیگر پدرش با مشکلات مالی
دست و پنجه نرم میکند و آن یکی در معرض اخراج از کار قرار دارد یا پدر
دیگری ممکن است چند ماهی اخراج شده باشد، آنیکی شب را تا دیر وقت بیدار
مانده است و صبح به اجبار به مدرسه فرستاده شده است و یک دانش آموز دیگر
صبحانه نخورده و بی انرژی به مدرسه آمده است. اینها بخشی از مشکلات
دانشآموزان است که میتواند در شروع هر کلاسی مشکلساز شود.» او ادامه
داده است:«عدهای دیگر ممکن است تجربه خوبی از درس خواندن نداشته باشند،
مادرش یا دیگران به پدر مهندس، معلم یا کارمندش که دارای درآمد کمتری از
متوسط جامعه یا سطح توقعات متوسط جامعه است سرکوفت به درس خواندنش بزنند یا
پدر و فامیلهای بازاریشان هیچ ارتباطی به درس و تحصیل نداشته باشند و
اینگونه دانشآموزان معمولا بیرغبتیشان را با شیطنت یا مزاحمت در کلاس
نشان دهند. معلمان در اولین ساعت درس و سپس زنگهای بعد با چنین بحرانهای
اولیهای مواجه هستند. اگر سایر مباحث جدی دیگر را به سختی حرفه معلمی
بیفزاییم، آنگاه بعید میدانم بسیاری از شاغلان مشاغل دیگر رغبتی برای ورود
به حرفه معلمی داشته باشند.»
یک دبیر ریاضی از سنندج نیز در نامه
خود به «آرمان» عنوان کرده است: «آنچه مشخص است مشکلات معلمان در جامعه
آنقدر زیاد است که نمیشود آنها را فهرست کرد.» مهدی فتحی این مشکلات را
ناشی از نگرش نادرست نسبت به امر آموزش در کشور دانسته است.
معلمی و دغدغههای زنانه
در
دنیای امروز نمیتوان هیچ شغلی را ویژه یک جنس خاص دانست. در همه مشاغل هم
زنان و هم مردان فعالیت میکنند. با وجود این، بعضی از مشاغل هستند که
برای مثال رغبت بیشتری در زنان برای اشتغال به وجود میآورند. معلمی به
عنوان شغلی آبرومند همواره توجه زنان را به خود جلب کرده است. زنان زیادی
در کشور ما معلم بوده و هستند.
هر چند در سالهای اخیر و در راستای
برخی از طرحها که از آن با عنوان متعادلسازی جنسیتی مشاغل نام برده
میشود تلاش شده از تعداد زنان معلم کاسته شود، اما همچنان تعداد زیادی از
معلمان زنان هستند. برای این قشر از معلمان به جز مشکلاتی که برای همه
معلمان وجود دارد، مسائل دیگری هم مطرح است که آنها انتظار دارند این مسائل
حل شود. یک آموزگار زن در نامه خود به «آرمان» نوشته است: «اگر از بحث
منزلت و معیشت معلمان بگذریم شاید یکی از کلیدیترین واژههایی که با نام
معلم عجین شده است مساله استرس و فشارهای روانی در ساعات آموزشی و تداوم
ذهنی آن در زمان فراغت از کار در منزل است. شرایط و عوامل فیزیکی، روانی و
اجتماعی در وضعیت سلامتی افراد تاثیرگذار است، به ویژه برای معلمان که
دستکم شش ساعت از زمان روزانه خود را در محیط کار سپری میکنند وجود
فشارهای روانی ناشی از شغل میتواند زندگی شخصی و حرفهای آنها را تحت
تاثیر قرار دهد.»
نرگس ملکزاده ادامه داده است: «حس مسئولیت معلم
خود یکی از عوامل اصلی فرسودگی شغلی این حرفه است که بهداشت روانی معلم را
سخت تحت تاثیر قرار میدهد. حال فکر کنید زن معلمی با دغدغه مالی و معیشتی
پیش رو با مشکلات دیگری (مشکلات شغلی و شخصی) مانند فشار زمانی و محدودیت
در مقابل کار زیاد، ایاب و ذهاب و مهمتر از هزینههای آن، مشکلات مسافت
محل خدمت و محل سکونت و تضمین نبودن بحث امنیت آن، مشکلات رفتاری
دانشآموزان،امکانات و تجهیزات مدرسه،مشکلات فرزندان و به وجود آوردن توازن
در زندگی شخصی و حرفهای را نیز باید متحمل شود.» در نامه این آموزگار زن
آمده است: «این فرسودگی شغلی سبب از بین رفتن منابع هیجانی فرد و به مخاطره
افتادن بهداشت روانی میشود و به صورتی کاملا مشخصتر در محیط کار و زندگی
سبب کاهش عملکرد مثبت شخص میشود. معلمان زن در انجام رسالت اجتماعی خود
بسیار مسئولیتپذیر هستند و گاهی چند نقش را در محیط مدرسه ایفا میکنند.
گاهی مادری مهربان و دلسوز همراه با دانشآموزی که به محیط امن مدرسه برای
فرار از سختی شرایط خانواده پناه آورده، گاه مدیری است که زمان و زندگی
دانشآموزانش را به بهترین نحوه ممکن اداره و مدیریت میکند و در مواردی
نقش گروه همسالان را برای دانشآموزش بازی میکند و گوشش شنوای
کودکانههایش میشود و این وجود نقشهای چندگانه استرسهای چند برابر را
نیز برای معلمان زن به همراه خواهد داشت.»
خانم ملکزاده در نامه
خود اینطور نتیجه گرفته است که بر اساس آمار ارائهشده فرسودگی شغلی ۴۰
درصد افراد جامعه را دربرمیگیرد که ۶۰ درصد از آن مشمول حال زنان میشود.
مسئولان آموزش و پرورش باید تسهیلات ویژهای برای فرهنگیان زن که بیش از
نیمی از نیروی این وزارتخانه را تامین میکنند در نظر گرفته تا برونداد
مناسبی از آینده روشنی که برای فرزندان این کشور در برنامههای خود متصور
شدهاند دریافت کنند.
مشکلاتی از جنس دیگر
مشکلات
یک معلم را نباید محدود به مشکلات و مسائل معیشتی دانست. در هر شغلی مسائل
معیشتی مهم است، اما در معلمی جز این، هزار و یک دغدغه دیگر نیز وجود
دارد. معلمان باید روزهای خود را با کودکان و نوجوانانی بگذرانند که هر
کدام از آنها رفتار و منش متفاوتی دارند. شاید برای پدر و مادری که یک یا
دو فرزند در خانه دارد به دلیل شناختی که وجود دارد، کار سر کردن با کودک و
نوجوان بسیار آسانتر باشد. یک معلم در یک روز باید با بیش از ۳۰ کودک و
نوجوان سر و کله بزند؛ کودکان و نوجوانانی که هر کدام از خانوادهای متفاوت
تربیت شدهاند و ویژگیهای شخصی خاص خود را دارند. در این میان، در نظر
بگیرید که برخی مشکلات جانبی نیز وجود داشته باشد. برای مثال فرض را بر این
بگذارید که توزیع نامناسب معلم سبب شود در مدرسهای، کلاسی با بیش از ۴۰
دانشآموز تشکیل شود یا در جای دیگر حداقل امکانات برای کار معلمی وجود
نداشته باشد. هر چند در سالهای اخیر تلاش شده است مدارس ما به حد
استاندارد برسد، اما هنوز هم که هنوز است مدارس زیادی هستند که در آنها
حداقل امکانات وجود ندارد. فتحی معلمی است که از سنندج برای «آرمان» نامه
نوشته است.
او «مدارس فرسوده و تخریبی و امکانات و تجهیزات در حد
صفر مدارس» را از جمله چالشهای پیش روی آموزش درست در مدارس ایران دانسته
است. از نظر این معلم و بسیاری از معلمان دیگر یک آموزگار رسالتی برعهده
دارد و آن رسالت این است که تا حد ممکن دانشآموز خود را برای حضور در
اجتماع آماده کند. دانشآموز در شرایطی که آموزش و پرورش درستی داشته باشد،
قادر خواهد بود در آینده گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در جامعه حرفی
برای گفتن داشته باشد. حال در نظر بگیرید امکانات پایین آموزشی چنین
دانشآموزی را در نوجوانی بیانگیزه کند؛ پاسخ معلم به این بیانگیزگی چیست
در حالی که دلیل بیانگیزه شدن دانشآموز نه معلم و عملکرد او که مشکلات
جانبی بوده است؟ گذشته از این و با وجود اینکه در سالهای اخیر تلاشهایی
برای نوسازی سیستم آموزشی انجام شده است، همچنان نظام آموزشی ما استاد
شاگردی است. در این سیستم حتی اگر بتوان به امر آموزش نائل آمد، پرورش
اتفاق نمیافتد و مدرسه عملا به جایی برای صدور مدارک تحصیلی تبدیل میشود.
آنچه
از نامههای معلمان برمیآید این است که مشکلات شغل معلمی متعدد و چندوجهی
هستند و نباید آنها را تقلیل داد و با وعدههایی بر اساس فهم تقلیل یافته
به دنبال حل آنها بود. شاید بخش پایانی نامه خانم تیموریان که از تهران
برای «آرمان» نامه نوشته است تا حد زیادی بتواند وجوه مختلف مشکلات معلمان
را بازنمایی کند. این آموزگار مینویسد: «معلمی نیاز به توانایی و صرف
انرژی فراوان دارد. معلم باید یک جامعهشناس باشد كه با شناخت شرایط زمان،
دانشآموز را برای ورود به جامعه آماده كند. باید روانشناس باشد كه با درك
نیازهای روحی و روانی دانشآموز را به عنوان فردی از نظر روح و روان سالم،
تحویل اجتماع دهد. معلم نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد تا بتواند با
دانشآموز ارتباطی سازنده برقرار كند. معلم باید مانند مردمشناسی كه در
قلمرو ناشناختهای پا میگذارد، وارد دنیای كودك و نوجوان شود و آداب و
رسوم كودكی و این دوران را بشناسد. او تمام ساعات زندگیاش را وقف
دانشآموزانش میکند؛ دانشآموزانی که فردا هر کدام وکیل، وزیر، پزشک،
مهندس و عهدهدار هزاران شغل دیگر میشوند. اینها گوشهای از مشکلات معلم
است و مسائل بیشتری وجود دارد كه این حرفه را هرچه بیشتر دشوار میكند. حال
میتوانیم از خود سوال كنیم كه آیا متحمل شدن این همه تعهد و صرف این همه
انرژی با میزان حقوق و درآمد معلمان متناسب است؟»