کد خبر: ۳۷۳۷۷۶
زمان انتشار: ۰۸:۴۰     ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵
یک هفته پیش از شهادت استاد مطهری، در منزل ایشان بودم. آقای مطهری در حالی که روزنامه می‌خواند، گفت: من یقین دارم این گروهک فرقان من را در برنامه ترور دارند، من هم گفتم: خدا نکند و او گفت: آرزو دارم اگر بمیرم، مرگی در راه عقیده‌ام داشته باشم.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، استاد شهید مرتضی مطهری از نادره مردان تاریخ است که علم و حکمت و عرفان را به هم آمیخت و از خویش چهره‌ای نورانی و تابناک برای جامعه ظلمت زده زمان خود ساخت و هر جا که قدم گذاشت،‌ مشعلی برافروخت.

به مناسبت سالگرد شهادت این مرد اندیشه و عمل (۱۲ اردیبهشت) چکیده‌ای از خاطرات یاران و شاگردان استاد مطهری در ادامه منتشر می‌شود:

خانواده‌ای سرشار از معنویت

مقام معظم رهبری درباره اهل ذکر بودن و خانواده شهید مطهری فرمودند: اتاق خود ایشان وضعیت خاصی داشت که توجهات ایشان را مشخص می‌کرد.

در اتاقشان یک تابلوی «الله» بود که با نئون سبز نوشته شده بود و فقط در شب و تاریکی جلوه می‌کرد و مشخص می‌کرد که استاد همان نیمه شب‌ها که مشغول ذکر خداست می‌خواهد از همه حواس خود نیز استفاده کند تا یاد خدا را هر چه بیشتر در خودش زنده نگاه دارد.

به هرحال ایشان مرد جامعه‌الاطرافی بود هم سیاسی بود و هم ایدئولوگ ـ به نظر من قویترین ایدئولوگ ما بود ـ هم عارف بود و هم اهل تهجد و اهل ذکر و یاد و گریه و دعا.

بر محیط خانوادگی ایشان هم صفا و معنویتی حاکم است که بر اثر همان حالت معنوی ایشان است. خانواده ایشان ـ همسر و فرزندانشان ـ همگی حالتی روحانی و توجهاتی عرفانی دارند.

من خیال می‌کنم بسیاری از توفیقات مرحوم مطهری ـ رضی ـ بر اثر همین حالات و برکات معنوی بود و آن حال و توجه و عبادت و عرفان ایشان را موفق کرد.

از جمله خصوصیات عجیب ایشان احترام فوق‌العاده برای پدرشان بود. پدر شهید مطهری روحانی محترمی در فریمان بود. آدم خوبی بود اما ساکت. با اینکه شاید ساعت‌های متمادی من با ایشان در مشهد در منزل مرحوم مطهری هم مجلس شده بودم و نیز هر وقت ایشان می‌آمدند پدر ایشان را در رفت و آمدها و جلسات می‌دیدم هیچ وقت صحبت کردن ایشان را ندیده و نشنیده بودم ت از ایشان استفاده‌ای کرده باشم.

اما مرحوم مطهری عجیب برای ایشان احترام قائل بود درحالیکه قطعاً مرحوم مطهری رتبه فکری بالاتری داشتند اما به قدری در مقابل پدر خاضع بودند که حد نداشت. علت این بود که می‌گفتند: «اول کسی که مرا به مسائل معنوی و حال و عبادت هدایت کرد، پدرم بود».

تعصب در برابر اصل اسلام و قرآن

حجت‌الاسلام شهید محمدجواد باهنر: یکی از خصوصیات استاد این بود که سخت درباره اصل اسلام و اصل قرآن تعصب داشت. کوچکترین انحرافی را در یک برداشت تفسیری، فلسفی، اقتصادی، اجتماعی که درباره اسلام می‌دید،‌ عکس‌العمل نشان می‌داد.

یادم نمی‌رود در شرایط بسیار تند و حاد انقلاب در آن روزهایی که راهپیمایی‌های بزرگ و تظاهرات پرشور بر ضد حاکمیت رژیم طاغوتی برپا می‌شد، ناگهان ایشان در گوشه‌ای از مجلات یا روزنامه‌ای، یا در تفسیری از رادیویی بیگانه یا در مجله‌ای خارجی مطلبی درباره اسلام می‌دید که می‌خواست چهره اسلام را مخدوش جلوه دهد، گویی این حادثه مثل یک بمب در درون استاد منفجر می‌شد.

شبی نشسته بودیم و مشغول برنامه ریزی برای فردا و پس فردا که مثلاً قطعنامه راهپیمایی بزرگ تاسوعا و عاشورا چگونه تهیه شود. می‌دیدیم استاد ناگهان فلان مجله و روزنامه خارجی یا گزارشی را از فلان رادیو در جلو روی ما می‌گذاشت و می‌گفت:

«ببینید که درباره اسلام چه گفته‌اند و چگونه خواسته‌اند اسلام را بد تفسیر و تعبیر کنند!»

گویی تمام اضطراب و نگرانی و غم و غصه‌اش این بود که چرا اسلام را وارونه تفسیر کردند؟ و چرا بر ضد اسلام قلم فرسایی کردند؟

یادداشت‌های فراوان و گزارش‌های متعدد از نوع موضع‌گیری‌های گوناگون بر ضد اسلام در طول تاریخ داشت و جدیدترین موضع‌گیری‌های غلط را بر ضد اسلام به خوبی می‌دانست و با آنها آشنا بود و درباره آنها بحث می‌کرد.

شهید مطهری در طواف خانه خدا

فخرالدین حجازی: از رفتار شخصی و اخلاص شهید مطهری چیزهایی دیده‌ام که اکنون افسوس می‌خورم که ای کاش بیشتر از آن چشمه فیض استفاده می‌بردم او را در حال احرام دیدم که می‌گریست و در طواف کعبه بی‌تاب بود و در برابر ضریح پیامبر خاشعانه می‌ایستاد و به روش شن‌های عرفات تنها به نیایش می‌پرداخت و باز به جمع می‌پیوست و در جمع نیز می‌گریست.

همه چیز را می‌دانست از هر امامی و از هر کتابی و از هر آیه‌ای سرودها داشت و برداشت‌ها و از هر عالمی یادگارها. ساده می‌نوشت، خطش خوش بود، ساده سخن می‌گفت.

«گروهی از طبقات روشنفکر اسلامی از ا و رنجیدند که چرا در حسینیه ارشاد چنین و چنان کرد ولی او می‌گفت: آنچه اسلام ناب است باید گفته شود و نویسنده باید احاطه به مسائل اسلامی داشته باشد شیوایی سخن دلیل نیست، محتوا باید سازنده باشد.»

خاطره‌ای از کلاس درس فلسفه شهید مطهری

غلامعلی حدادعادل: در درس فلسفه‌ای که استادان دانشگاه در آن شرکت می‌کردند و بنده هم توفیق داشتم که خدمت ایشان برسم ـ یعنی درس منظومه ـ یک بار صحبت فلسفه هگل بود. مرحوم دکتر حمید عنایت، مترجم کتاب «فلسفه هگل» که از استادان خوب دانشگاه بود و به ایشان علاقه داشت،‌ در جلسه درس حاضر بود. آقای مطهری گفتند:

من گمان می‌کنم خطایی که برای هگل در مسئله حرکت و اصولا در مسئله اصل امتناع تناقض حاصل شده، ناشی از این است که هگل فلسفه خود را بر اصالت ماهیت بنا کرده است. هگل به این دلیل منطقا باید اصالت ماهیتی محسوب شود.

مرحوم عنایت پرسید شما از کجا چنین نتیجه‌گیری را کرده‌اید؟ بلافاصله آقای مطهری خیلی صریح گفتند: از کتاب خود شما من این مطلب را در آورده‌ام.

گفتند: از کجای کتاب چنین مطلبی در آوردید؟ ایشان جواب دادند: اینجا که شما اینطور ترجمه کرده‌اید این هم نتیجه‌اش می‌شود.

آن مرحوم که مرد منصفی بود تعجب کرد و گفت: بله شما چیزهایی فهمیده‌اید که خود من نفهمیده‌‌ام. ایشان هم به شوخی و خنده گفتند: «رب حمل فقه الی من هو افقه منه.»

سخنان شهید مطهری یک هفته پیش از شهادت

آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد: یادم نمی‌رود حدود یک هفته قبل از ترور ناجوانمردانه آن مرد بزرگ او در قم در منزل بنده تشریف داشت و روزنامه‌ای در دستش بود. نگاهی به روزنامه انداخت و مرا صدا زد و گفت: روزنامه خبری را نقل کرده که یکی از مقامات ارتشی توسط گروه فرقان ترور شد. اعلامیه گروه فرقان در روزنامه است که در برنامه گروه فرقان، ترور یک شخصیت مذهبی نیز هست. به نظرم می‌رسد شخصیت مذهبی و روحانی که در برنامه ترور گروه فرقان است،‌ من باشم.

گفتم: خدا نکند. گفت: یقین دارم آنهایی که از استقلال فرهنگ اسلامی می‌ترسند و هراس دارند که این فرهنگ غنی اسلام گسترده شود با کسی که بسیار دشمنی دارند و بغض او را در سینه دارند، منم.

گفتم: استاد اگر این را یقین دارید، خوب است که پیشگیری کنید و برای خود محافظی در نظر بگیرید.

گفت:‌ مرگ در دست خداست و من آرزو دارم که اگر می‌میرم مرگی در راه عقیده‌ام داشته باشم. اگر مرا بکشند یقین دارم که در راه اعتقادم و در راه آنچه سال‌ها برایش قلم زده‌ام و فریاد کشیده‌ام، کشته می‌شوم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها