در چند سال اخیر خط اغفال خواص و نخبگان از تداوم وجود دشمن و نیز تأثیر اقدامات خصمانه دشمن، یکی از خطوط اصلی القائی و تبلیغاتی بوده و دشمن با توان زیادی بر روی منصرف کردن ذهن نخبگان، مؤثرین و مردم از دشمنیاش سرمایهگذاری کرده است.
جالب اینجاست که وزارت امور خارجه دولت یازدهم از آذر ماه ۱۳۹۲ یعنی بلافاصله پس از توافق ژنو، هیچ کشوری را مصداق «کشور متخاصم» و درواقع «دشمن» با جمهوری اسلامی ایران نمیداند. این اقدام از یک سو خلاف اصول متعدد قانون اساسی، اصول سیاست خارجی تعیینشده از سوی رهبری و دیگر اسناد بالادستی کشور و از سوی دیگر «خلاف عقل» است.
با اینکه دشمنان ما علاوه بر اظهارنظرهای رسانهای، حتی در نسخههای بهروز اسناد بالادستی خود چنین نظری ندارند و صریحاً از تخاصم و دشمنی سخن میگویند و عمل هم میکنند، معلوم نیست وزارت امور خارجه ایران با چه منطقی چنین موضع غیر قابل قبولی اتخاذ کرده است. این موضع که متناقض با واقعیتهای جهانی و نیز خلاف عزت، حکمت و مصلحت به نظر میرسد، نه در کلام بلکه در عمل به صورت کامل در حال پیادهسازی است؛ و ریشه بسیاری از ناکامیهای سیاست خارجی کشور را در چنین مواردی باید جستجو کرد.
به بخشی از یک سند رسمی توجه کنیم:
"اداره کل حقوقی بینالمللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران طی
شماره ۹۶۸۶۵۵-۹۲/۹/۲۳ در پاسخ اداره کل امور بین الملل قوه قضائیه اعلام
کرده است جز رژیم غاصب صهیونیستی که واجد وصف دولت نمیباشد و دولت شناخته
نشده است هیچ دولتی با جمهوری اسلامی ایران در حالت تخاصم قرار ندارد."
نتیجه ندیدن دشمن، مواجهشدن با ضربههای شدید خواهد بود. دشمنی دشمن خلاف انتظار نیست، اما غفلت ما خلاف انتظار است. مفهوم دشمن و دشمنی محور بحث نفوذ است و نمیتوان آن را انکار کرد و همزمان از نفوذ و مخاطرات آن سخن گفت.
کسانی که نه تنها از استفاده از لفظ «دشمن» اکراه دارند، بلکه دل به دشمن میدهند، به دشمن میدان میدهند، به تکرار حرفهای دشمن میپردازند و نیز در مسیر برنامهریزی دشمن حرکت میکنند و همان کاری را که دشمن میخواهد، عیناً انجام میدهند، از زمینهسازان نفوذ دشمن هستند.