الگوی چنین دولت سود آور همان چیزی است که محمد بن سلمان جانشین ولیعهد عربستان در طرح دیدگاههای اصلاحاتی خود برای اقتصاد عربستان مطرح میکند. وی در گفتوگو با بلومبرگ این موضوع را مطرح و تأکید کرد که به دنبال فروش سرمایههای تولیدی در عربستان از جمله مؤسسه نفتی آرامکو و صنایع پتروشیمی و معادن این کشور است تا آنها را در یک صندوق ذخیره بسیار بزرگی سرمایه گذاری کند. صندوقی که به اعتقاد بن سلمان بالغ بر دو تریلیون دلار سرمایه خواهد داشت و در بخشهای متعدد در دنیا هزینه خواهد شد تا خزانه عربستان با سودها و درآمدهای آن امرار معاش کند. عربستان میخواهد به این ترتیب از وابستگی مزمن خود به نفت جلوگیری کند.
در ابتدا باید به این موضوع اشاره کرد که استدلال شاهزاده سعودی دو مشکل اساسی دارد، مشکل اول این که وی به نظر میرسد به خوبی درک نمیکند که تبدیل املاک دولتی به شرکتهای سهام به این معنا است که شما این سرمایه ها را فروخته اید و تا ابد آن ها را در اختیار سرمایهگذاران داخلی و خارجی قرار داده تا سود و درآمدهای آن را به جیب بزند. این بدان معنی است که شما دیگر تولید جدیدی نخواهید داشت، بلکه سرمایهگذاریهای مولد ملی را به سرمایههای مالی تبدیل خواهید کرد و به این ترتیب تا ابد تسلط خود بر نفت و اراضی دولتی و شرکتها را از دست خواهید داد، اموالی که متعلق به مردم عربستان است. به این ترتیب دولت در آینده نیز نمی تواند از سود و رشد این سرمایه ها استفاده کند.
موضوع دوم این است که ارزیابیهای شاهزاده سعودی که طرحهای خود را براساس آن بنا نهاده، تا حد زیادی دور از واقعیت است، چرا که اگر دولت عربستان تمام آن چیزی را که در اختیار دارد به فروش رسانده و منابع نفتی و تولیدات آن را نیز بفروشد، نمیتواند به پول 2 تریلیون دلاری یا حتی مبلغی نزدیک به آن دست پیدا کند. ارزیابیهایی که مجلات غربی در مورد قیمت احتمالی آرامکو مطرح کردند، براساس حجم ذخایر نفتی این شرکت است و به این معنی نیست که تمامی این پول ها در بازار سهام محقق خواهد شد. این بازی است که مجلات بزرگ جهانی اخیراً بارها تکرار کردهاند و هرگاه این شاهزاده سعودی با آن ها مصاحبه می کند، پشتیبانی لازم را از وی انجام می دهند و سعی دارند طرح وی را به بهترین شکل به دنیا نشان دهند، حتی اگر اظهارات وی ابهامات و تناقضات متعددی داشته باشد. به عنوان مثال بلومبرگ در این مصاحبه هرگز هیچ یک از ادعاهای شاهزاده سعودی را به چالش نکشید، مجله اکونومیست نیز چند ماه قبل در مصاحبه با بن سلمان همین روش را دنبال کرد و تنها در مقاله ای جداگانه به این موضوع پرداخته و آمار ارائه شده از سوی شاهزاده سعودی میتواند غیرواقعی باشد و معادلات بین حجم ذخایر نفتی شرکتها و قیمت آنها در بازار به صورت اتوماتیک یا مطلق نیست. به عنوان مثال شرکتی نظیر "روز نفت" روسیه که روزانه 5 میلیون بشکه نفت تولید می کند، یعنی نیمی از نفت تولیدی آرامکو را دارد، قیمت آن در بازار سهام بیش از 50 میلیارد دلار نیست، این در حالی است که شرکت جهانی شفرون که تولیدی بسیار کمتر از روزنفت دارد، ارزشی بالغ بر 180 میلیارد دلار دارد.
مشکل دیگر در اینجاست که بن سلمان در طول مصاحبه اقتصادی خود در تشریح دیدگاههای عربستان سعودی و طرح تحول ملی این کشور، به هیچ وجه از اقتصاد ملی سخنی نمی گفت بلکه از زبان یک بازرگان کارخانه دار سخن میگفت که محاسبات مربوط به سود و معاملات و سرمایه گذاری ها را دنبال می کند. این دیدگاه (یعنی دیدگاه متشکل از محاسبات سود و زیان تجاری و تمرکز بر روی درآمدها به جای تولید ) تا زمانی جواب میدهد که موضوع مربوط اقتصاد سیاسی نباشد. اما به نظر میرسد این تنها زبانی است که بن سلمان و مشاوران وی آن را متوجه می شوند. آنها به دنبال سود هستند. این چیزی است که شاهزاده سعودی در پاسخ به سؤالی در رابطه با سرنوشت سرمایهگذاریهای صندوق ملی عربستان مطرح میکند و میگوید: ما به دنبال سود خواهیم بود و فرقی نمیکند سرمایهگذاریها در داخل عربستان صورت گیرد یا خارج از آن. شاید بتوان گفت اگر این سخن از زبان یک شرکت فرادولتی بیان شود که به دنبال تنوع در منابع درآمد خود است، سخن درستی باشد، اما خارج کردن ثروتهای ملی از یک کشور و سرمایهگذاری آن در خارج برای رسیدن به سود بیشتر راه ایجاد اقتصاد ملی نیست. به عنوان مثال کشوری مانند نروژ سرمایهگذاریهای مازاد خود را برای تحقق سود بیشتر در خارج از کشور نگه نمیدارد، بلکه عمدا آنها را در خارج نگه میدارد تا موازنه اقتصاد مولد در داخل را به هم نزده و کنترل اقتصاد را در دست داشته باشد، این در حالی است که عربستان جایگاهی کاملاً متفاوت نسبت به نروژ دارد.
دیدگاه سنتی نسبت به دولت مبتنی بر سود سرمایه این است که دولت با استفاده از سود ناشی از درآمدهای نفتی میتواند سیاست را از اقتصاد جدا کنند، در این شرایط دولت در ابعاد مادی از این سودها مستقل خواهد بود و نیاز به مالیات ندارد و چرخ اقتصاد را به صورت مستقل بدون مذاکره با دیگران از طریق توزیع سود دنبال میکند. این روش توزیع در عربستان دنبال میشود و با وجود اینکه زمینه تسلط مطلق اقتصادی را برای نظام حاکم مهیا کرده و ثبات سیاسی و اجتماعی را به دنبال دارد و باعث میشود عده اندکی به ثروتهای خیالی دست پیدا کنند، اما باعث شکلگیری اقتصاد واقعی در کشور مبتنی بر ایجاد اشتغال برای مردم و درآمد ناشی از تولید نمیشود و کشور را به شرایطی سخت میرساند. در این رابطه تنها ذکر این نکته کافی است که منابع سود غالباً ثابت است در حالی که تعداد ساکنان یک کشور افزایش پیدا میکند.
اظهارات محمد بن سلمان نشان میدهد که حاکمیت عربستان همچنان بر اساس دیدگاههای یک تاجر عمل میکنند و فهم درستی از این نکته ندارد که ایجاد اقتصاد ملی و نظام تولیدی و مدیریت نیروهای کار مأموریت سیاسی عمیق دولتها بوده و نمیتوان از طریق تغییر در منابع سود و تنوع در آن از این مسئولیت شانه خالی کرد. محمد بن سلمان نمیداند که با شعار اصلاحات همان راه رفته ای را دنبال می کند که دولتهای بسیاری در مشرق زمین طی قرن 19 میلادی در جریان بحران اقتصادی خود آن راه را رفته اند، دولتهایی شامل امپراتوری عثمانی ، ایران عصر قاجار و مصر و .... .
این کشورها در آن برهه از تلاش برای رقابت با غرب دست برداشته و اقدام به فروش سرمایههای خود و به رهن سپردن منابع طبیعی اش و دادن امتیازهای آن ها به خارجی ها در ازای مبالغی پول کرده که آن ها را از ورشکستگی نجات دهد یا به حاکمان اسرافکار آن ها اجازه اجرای برنامه های غیر واقعی خود برای اروپایی کردن کشورهایشان ن را بدهد. محمد بن سلمان نیز با اعلام انگیزه خود برای فروش نفت کشور در جهت سرمایه گذاری در مسیر مورد دلخواه مشاوران خارجی همین روش را دنبال میکند و طبعاً غربی ها نیز براساس منافع مادی خود به همراه سیستم تبلیغاتی خود آن ها را تشویق می کنند.