به گزارش فارس، کتاب " اسرا در لبنان، واقعیت های جنگ دوم لبنان" نوشته "عوفر شیلح و یوآف لیمور" دو خبرنگار صهیونیستی روزنامه معاریو و شبکه اول تلویزیون اسرائیل است، این کتاب روایتگر شکست های اتاق عملیات و محافل مخفیانه نظامی اسرائیل در جنگ 33 روزه است، اسناد این کتاب از طریق گفتگو با بیش از صد فرد اسرائیلی و اسناد و اطلاعات محرمانه ای که در معرض دید عموم قرار نگرفته، تهیه شده است. روزنامه السفیر لبنان بخش هایی از این کتاب را در شماره های متعدد خود آورده است:
اودی آدام فرمانده منطقه شمالی اسرائیل به یکی از دوستان خود بعد از جنگ گفت که نشست های ریاست ستاد ارتش اسرائیل از زمان انتصاب وی به این پست به کوچکترین مسایل توجه می کرد، اما هیچ اهمیتی به فرماندهی شمالی اسرائیل نمی داد. تنها برخی از فرماندهان این منطقه بودند که این هشدار را می دادند که چاره ای جز درگیری با حزب الله لبنان در این منطقه وجود ندارد. البته در دهه اخیر توجه بیشتری به این جبهه شده بود.
*طرح سه مرحله ای و ناکام اسرائیل برای مقابله با موشک های حزب الله
ارتش اسرائیل با آغاز سال 2001 اولین مانور خود در مقابله با موشک های حزب الله را انجام داد، نتیجه این مانور این بود که جلوگیری از موشک های کوتاه برد حزب الله مشکل است، به این ترتیب فرماندهان نظامی به دنبال این بودند که برنامه هایی را برای مقابله با حزب الله لبنان تهیه کنند، یکی از مهم ترین برنامه هایی که در این راستا از سوی ایال بن رووفین فرمانده نیروی زمینی و بنی گانتس فرمانده جبهه شمالی طراحی کرده بودند، نام "سپر کشور" را داشت و شامل سه مرحله می شد، در مرحله اول که کنترل نام داشت، بعد از درگیری هوایی کوتاهی که چند روز طول می کشید، باید عملیات مشترکی انجام می شد که شامل حملات هوایی و زمینی بود، در نهایت این عملیات خط آتش را روی رود لیتانی قرار می دهد و مانع از فرار عناصر حزب الهی می شود، از سوی دیگر تجهیز آنها به سلاح را نیز متوقف می کرد، در این راستا می بایست دو یگان نظامی در نقاط مرزی مستقر می شدند که مأموریت آنها پاکسازی منطقه مرزی از نیروهای حزب الله بود.
شیلح و لیمور تاکید کردند که در این مرحله تنها می بایست کنترل منطقه از طریق استقرار در مناطق مرتفع مورد توجه قرار می گرفت، بطوریکه امکان شلیک از این مواضع به سوی محل های شلیک موشک وجود داشته باشد، بعد از عملیات کنترل مرحله دوم با نام "مکث" آغاز می شد که زمان آن تا 6 هفته اعلام شده بود، در این مرحله ارتش مواضعی که میتوانست از طریق آنها به خاک لبنان نفوذ کند را کشف می کرد و بر اساس ماهیت طرح ها نیروها را در همان مواضع مستقر می کرد، آنها حملاتی را به این صورت ترتیب می دادند و سپس از منطقه خارج می شدند، طراحان معتقد بودند که مشخص بودن زمان مکث در خاک دشمن و تاریخ پایان این عملیات خیلی مهم است، در نهایت نیز مرحله سوم اجرا می شد که نام جداسازی بر آن نهاده شده بود، در این مرحله ارتش در مرزهای بین المللی منتشر می شد و ضمن انجام اصلاحات تاکتیکی مختصری به اهداف باقیمانده در این منطقه حمله می کرد.
این طرح البته لوازم زیادی داشت که شامل تمرکز جدی بر روی ارتش در دقت در آتش باران دشمن، کنترل هوایی و اطلاعاتی کامل، استفاده از نیروهای کم حجم و در عین حال ماهر در عملیات و امتناع از عملیات حجیم و سنگین بخشی از لوازم این طرح بود، این طرح باعث می شد تا درگیری های و تلفات انسانی گسترده ای صورت نگیرد.
* نتایج مانور یک ماه مانده به حمله اسرائیل به لبنان چه بود؟
این دو نویسنده اشاره می کند که در خرداد سال 2006 و تنها یک ماه قبل اسرائیل آخرین مانور خود قبل از جنگ 33 روزه را انجام داد، این مانور شباهت زیادی به جنگ 33 روزه داشت، بر اساس آن یک نظامی اسرائیلی در جنوب و یک نظامی دیگر در شمال ربوده می شدند، در این مانور ارتش اسرائیل حزب الله را در 5 هفته به سختی می انداخت و در جریان آن روزانه بیش از 100 موشک شلیک می شد. در این مانور مناطق الجلیل به عنوان مشابه شهرها و روستاهای جنوب لبنان مورد استفاده قرار گرفت و شهر الناصره نیز به عنوان مشابه بنت جبیل و شهر شفا عمرو نیز به عنوان مشابه تبنین مورد استفاده قرار گرفت.
* مانور را تمام کنید، هیچ شانسی در مقابل حزب الله نداریم
در میان های این مانور بود که الیعازر شکدی یکی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش اسرائیل آدام هرش را مخاطب قرار داده و گفت: مانورتان را تمام کنید، این مانور هیچ ارزشی ندارد، چرا که نمی تواند جلوی موشک های کوتاه برد کاتیوشای حزب الله لبنان را بگیرد، شما نباید تصور کنید که این مانور می تواند راه حل شعله ور شدن جنگ باشد، شما باید اینگونه تصور کنید که حمله های شما علیه سکوهای پرتاب موشک حزب الله 1 تا 3 درصد موفق خواهد بود.
البته این مانور باعث شد تا مسئول مشخصی برای انهدام سکوهای پرتاب موشک کاتیوشا از سوی رژیم صهیونیستی وجود نداشته باشد و این موضوع در طول هفته های متمادی مورد بررسی قرار نگیرد.
* هرج و مرج در سرفرماندهی نظامی صهیونیستها
نویسندگان این کتاب تاکید کردند که در روز 16 ژولای که قرار بود روز تغییر روش اسرائیلی در راستای توقف درگیری ها باشد، جنگ وارد فضای پیچیده تری شد، افسرانی که بعد از جنگ در مورد ماهیت اقدامات خود در آن روزها مورد سوال قرار می گرفتند، نمی توانستند جواب دقیقی در مورد آن بدهند، فرماندهان نیز که تصمیم گیری را در اختیار داشتند، نمی توانند ماهیت آن روزها را به خاطر بیاورند آنها نمی دانستند در آن روزها از چه چیزی صحبت کرده اند، اوضاع کلی در فرماندهی شمالی بسیار سخت بود و زمینه کاری که حالوتص تعیین کرده بود، بسیار تنگ می نمود، این در حالی بود که وی نمی خواست که آدام را مسئول عملیاتی جنگ بداند، عملیات ربایش دو نظامی اسرائیلی و انفجار تانک نیز اوضاع را پیچیده تر و مصیبت های اسرائیل را بیشتر کرده بود. در ستاد ارتش نیز اوضاع مشابهی حاکم بود و اعضای آن دچار سرخوردگی و سختی زیادی شده بودند، ژنرال های ارشد ارتش در این فضا بدون اینکه کار مفیدی انجام دهند، دائم به این طرف و آن طرف می رفتند.
* تعطیلی ستاد ارتش اسرائیل در طول جنگ 33 روزه
علاوه بر این عدم وجود بحث و بررسی های دقیق و عدم اطلاعات کافی از جبهه های جنگی در مرکز فرماندهی باعث شد که حالوتص تصمیم بگیرد در تمام طول جنگ از این مرکز استفاده نکند، این ها البته تنها بخشی از مشکل اسرائیلی ها بود، بخش دیگری نیز وجود داشت که کم خطر تر از موارد فوق نبود و آن این بود که تجربیات و ایده های اعضای ستاد ارتش هرگز در زمان جنگ گوش شنوایی برای خود پیدا نکرد، این ستاد که همواره در طول جنگ های اسرائیل نشست های مکرر برگزار می کرد و تقریبا به صورت عادی هر روز نشست هایی را برگزار میکرد، در طول 33 روز جنگ با لبنان هیچ نشستی برگزار نکرد. بهانه آن هم این بود که مقر وزارت دفاع در تل آویو که نشست ها در آن انجام می شود، در دست تعمیر بود و به همین علت در کل جنگ حتی یک جلسه هم نشست ستاد ارتش برگزار نشد. حالوتص جنگ را از دفتر کار خود اداره می کرد و در این راستا از هیئت های برنامه ریزی کمک می گرفت که چهره درگیری ها را ترسیم می کردند و از تعداد اندکی از ژنرال ها مانند کابلینسکی و ایزنکوت و گانتس کمک می گرفت، این سه نفر به همراه حالوتص لقب چهارجانبه به خود گرفته بودند، البته یادلین نیز به این گروه نزدیک بود و با اجازه حالوتص در نشست های آنان حاضر می شد.
* سکوهای پرتاب موشک حزب الله چگونه کار میکرد؟
در میدان جنگ نیز ارتش عملیات موشک باران لبنان را در حالی ادامه می داد که هیچ هدفی برای خود نداشت، سامانه های توپ نیز همواره در طول فاصله های زمانی ثابت اهدافی را مورد حمله قرار می دهد تا شاید بتواند ترس و نگرانی را در دل کسانی که با کاتیوشا به سرزمین های اشغالی حمله می کنند، ایجاد کند. درمقابل حزب الله لبنان آمادگی خوبی برای این جنگ داشت، نیروهای این حزب از قبل مکان هایی را به خوبی در زمین حفر کرده بودند و عنصری که از این سکوها استفاده می کرد، در حفره ای فرو می رفت که چندین متر در داخل زمین بود، او به کوهستان ها می رفت و سکو را فعال می کرد و آن را با دستگاهی هیدرولیکی به روی زمین می آورد، بعد از شلیک این سکوها بار دیگر در زمین فرو می رفت و خود را از دید و تیررس دستگاه های حسگر اسرائیلی در امان نگه می داشت، به این ترتیب حتی در صورت شلیک موشک به این مکان نیز این سکوها در امان بود و آسیبی نمی دید.
نیروی هوایی اسرائیل با اینکه گشتی های مستمری را در آسمان لبنان انجام می داد، با این حال موفق نشد که هدف هایی را برای تخریب بیابد، به همین علت سعی کرد تا سامانه های خود را برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در زمینه سکوهای پرتاب موشک افزایش دهد، علاوه بر این مهمات بسیار زیاد و گرانبهایی را نیز شامل موشک های هوشمند و سامانه های پیشرفته توپ و راکت به سوی این سکوها شلیک کرد، بدون اینکه فایده ای از آن به دست آید.
* اسرائیل سلاح هایی را رو کرد که برای روز مبادا نگه داشته بود
این کتاب تاکید می کند که این عامل سبب شد تا اسرائیل از سلاح هایی رونمایی کند که آنها را برای روز مبادا نگه داشته بود و نمی خواست کسی از وجود آنها مطلع شود، این موضع به درگیری با آمریکا نیز منجر شد، این کشور هنگامی که اسرائیل را به سکوهای پرتاب موشک با دهانه های متعدد از نوع MLRS مجهز کرد، شرط کرد که این موشک ها را فقط در نواحی جنگی استفاده کند، اسرائیلی می بایست چهار بار در سال گزارش هایی از این موشک ها به آمریکا ارسال می کرد، در جریان این جنگ حالوتص اجازه استفاده از این سامانه را علیه مکان های طبیعی صادر کرد، او می گفت که این اماکن مناطق نظامی است که حزب الله آنها را در اختیار گرفته است. این در حالی بود که ارتش اسرائیل به این مقدار هم بسنده نکرد و از بمب های خوشه ای علیه مناطق مسکونی نیز استفاده کرد، اعلام این موضوع هیاهویی را در محافل نظامی اسرائیل ایجاد کرد، ارتش اسرائیل در ابتدا مدعی شد که پرتاب این موشک ها با وسایلی صورت می گیرد که بر اساس قوانین بین المللی مجاز شمرده شده است، اما بعدها اعتراف کرد که موشک های خوشه ای را به سوی مناطق مسکونی شلیک کرده است.
* در جنگ 33 روزه بیش از 170 هزار راکت به لبنان شلیک شد
فرماندهی منطقه شمالی اسرائیل در طول این جنگ بیش از 170 هزار راکت از انواع مختلف به سوی لبنان شلیک کرد، این در حالی بود که در جنگ روز غفران تنها 75 هزار موشک به سوی دو ارتش بزرگ منطقه و در دو جبهه مختلف شلیک شده بود، در عملیات لیتانی در سال 1978 نیز که در منطقه ای به مساحت لبنان ایجاد شده بود، تنها 17 هزار گلوله توپ و راکت مورد استفاده قرار گرفته بود، این میزان نشان می داد که اسرائیل در این جنگ بیش از ده برابر از توان راکتی خود علیه لبنان استفاده کرده است. با این حال همه اسرائیلی ها و جبهه داخلی اسرائیل معتقد بود که مقامات این رژیم موفق نشده اند تا جنوب لبنان را از وجود حزب الله لبنان خالی کنند، این در حالی بود که علاوه بر این موشک پراکنی ها، حملات هوایی نیز به شدت و کورکورانه و بی هدف علیه لبنان صورت می گرفت.