پایگاه 598/ موج جدید بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا از مرز یكسالگی خود گذشت. در این سال، اتفاقات و حوادث متعدد و شگفتانگیزی در منطقه رخ داد كه هنوز هم چرایی و چگونگی آن، مورد تحلیل و واكاوی قرار میگیرد. در این باره، با د
كتر محمد سرافراز، معاون برونمرزی سازمان صداوسیما و مدیر شبكهی پرستیوی به گفتوگو نشستیم.
امروز كه یك سال از آغاز موج تحولات خاورمیانه میگذرد، تحلیلها همچنان دربارهی صبغهی اصلی این جنبشها ادامه دارد. دیدگاه شما دربارهی رویكرد و جهت اصلی این تحولات چیست؟
اولین نكته برای تحلیل انقلابهای منطقه، این است كه ما سعی كنیم به جنس حركت مردم در مقابله با حكومتهای طاغوتی و استبدادی پی ببریم. در مشاهدهی این حوادث، آغاز فرایند آگاهی مردم كاملاً آشكار شده است. ملتهای منطقه یكی پس از دیگری وارد صحنه میشوند و راهپیماییهای گسترده برپا میكنند و با دست خالی برای سرنگونی حاكمان ستمگر خود شعار میدهند. تنها فهم و درك جنس این حركتها است كه ما را موفق به كشف صبغهی اصلی آنها میكند.
ما شاهد بودیم كه آمریكا و عربستان بسیار سعی كردند كه اعتراضهای مردمی منطقه را به جنگهای داخلی بكشانند؛ مثلاً اینكه مردم را برای مقابله با حكومتها به اقدامات مسلحانه وادارند تا پاسخ مسلحانهی حكومتها در برابر مردم امری مشروع تلقی شود، اما مردم هوشمند منطقه در این تله نیفتادند. شما میبینید كه مردم تونس و مصر و یمن وارد درگیری مسلحانه نمیشوند؛ در خیابانها شهید و كشته میدهند، اما همچنان با دست خالی به صحنه میآیند.
البته شرایط هر یك از كشورها مختلف متفاوت است، اما اگر بخواهیم در یك كلمه حركتی را توصیف كنیم كه از تونس شروع شد و در مصر به اوج خود رسید و در یمن و اردن و بحرین ادامه یافت، باید بگوییم این حركتها واكنشی بود به تحقیری كه حاكمان این كشورها نسبت به مردم روامیداشتند و ملتها دیگر حاضر به تحمل آن نبودند. پس به خیابانها آمدند.
اگر به تبارشناسی این اعتراضها بپردازیم و بررسی كنیم كه این شیوهی اعتراض در گذشته هم مصادیقی داشته یا نه، به نظر شما چه نتیجهای خواهیم گرفت؟
البته كه این شیوه در گذشته هم مصادیقی داشته است؛ از جمله انقلاب اسلامی خود ما. این شیوهی جنبش و اعتراض بر اساس همان الگویی است كه امام خمینی رحمةاللهعلیه برای مقابله با رژیم طاغوتی پهلوی در پیش گرفت. ایشان مردم را آگاه كردند و آنان را به صحنه آوردند تا راهپیماییهای بزرگ و گستردهای با حضور انبوه مردم شكل گرفت. مردم ما با دست خالی برای سرنگونی حكومت اقدام كردند. در آن مقطع نه رژیم شاه و نه حكومت آمریكا، هیچكدام نتوانستند در مقابل این شیوهی اعتراض مردم ما كاری بكنند. در نتیجه این الگوی فعالیت به ثمر نشست و انقلاب اسلامی پیروز شد. اكنون نیز شما میبینید همان اتفاقی كه 33 سال پیش در جریان انقلاب اسلامی رخ داد، امروز در كشورهای منطقه در حال تكرار است.
البته در همان هنگام انقلاب مردم ما نیز برخی گروهها به امام خمینی رحمةاللهعلیه پیشنهاد میدادند كه ما باید مسلحانه علیه حكومت شاه قیام كنیم، اما حضرت امام رحمةاللهعلیه اعتقادی به روش مسلحانه نداشتند. ایشان مبارزهی درست را در آگاه كردن مردم و حركتهای مردمی میدانستند؛ روشی كه در مشتهای گرهكردهی مردم در برابر توپ و تانك رژیم طاغوت تجلی پیدا كرد. مردم با مشتهای گرهكرده بر خواستهی اصلی خود اصرار میكردند كه عبارت بود از سرنگونی نماد طاغوت و شخص شاه. مردم مؤمن ما این مبارزه را با همین روش آنقدر ادامه دادند تا رژیم شاه سرنگون شد.
هایزر، ژنرال چهارستارهی آمریكایی و فرمانده عملیاتی ناتو كه خاطرات خود را در كتابی منتشر كرده است، در روزهای قبل از 22 بهمن 1357 به ایران آمده بود تا شاید اوضاع را به حالت قبل برگرداند. او با سران ارتش شاه مذاكره كرده بود تا با حركتی شبیه كودتای 28 مرداد 1332، شرایط را از حالت بحرانی خارج كنند و شاه را به ایران برگردانند. تنها مسئلهای كه مانع تحقق این هدف شد، حضور انبوه مردم بود. آنها كشتارهای خود را انجام دادند، اما مردم عقب ننشستند. نهایتاً هم حضرت امام رحمةاللهعلیه با فراخوان تاریخی خود خطاب به مردم، آنها را در 21 بهمن 1357 به ماندن در خیابانها و شكستن حكومت نظامی فراخواند و این حضور گستردهی مردم همچون تیر خلاصی بر پیكر حكومت پهلوی وارد آمد.
یكی از تجارب انقلاب اسلامی ایران این بود كه حضرت امام رحمةاللهعلیه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب دستور دادند تا تمامی كارها بر اساس رفراندوم و برگزاری انتخابات شكل بگیرد. این همان خواستهای است كه امروزه مردم انقلابی منطقه نیز مطالبهاش میكنند. در این حال شما میبینید كه آمریكا در تونس بسیاری تلاش كرد كه زمان انتخابات را به تعویق بیندازد تا بتواند به نهادسازی سیاسی بپردازد، اما حوادث در این كشور، مطابق میل آمریكا پیش نرفت و انتخابات در وقت مقرر خود انجام شد و اسلامگرایان تونس توانستند بیشترین آرا را به دست بیاورند. الان مشابه این وضعیت در مصر نیز در حال وقوع است و اسلامگرایان مصری در آستانهی پیروزی انتخابی قرار دارند.
اما اگر بخواهیم نگاه عمیقتری به پیشینهی الگوی مبارزهی امروز مردم منطقه بیندازیم، درمییابیم كه این گونه حركتها برگرفته از همان الگویی است كه امام حسین علیهالسلام در برابر طاغوت بنیامیّه در پیش گرفتند، منتها در آن زمان، عدهی مردمی كه به صحنهی دفاع از حق آمدند، بسیار كم بودند و لذا پیروزی ظاهری حاصل نشد. البته پیروزی باطنی حركت اباعبدالله علیهالسلام تأثیر خودش را بر سراسر تاریخ و همهی اعصار گذاشت؛ تا آنجا كه امروز هم مردم مسلمان با شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به صحنه میآیند كه همان شعار نهضت امام حسین علیهالسلام است. البته امروز چون جمعیت بسیاری در این جبهه هستند، به پیروزی ظاهری و سیاسی هم انشاءالله میرسند.
چه در قیام حضرت اباعبدالله علیهالسلام، چه در انقلاب اسلامی ایران و چه در حركت امروز مردم منطقه، تحركات و توطئههای دشمن بیرونی وجود داشته كه البته گاهی موفق و گاهی بینتیجه بوده است. امروز و در حوادث جاری منطقه، دشمن به دنبال چیست و برای رسیدن به مقصودش چه میكند؟
معلوم است كه جبههی دشمن هیچگاه بیكار نمینشیند و مرتباً در فكر برنامهریزی برای ضربه زدن به ما است. آنها دائماً در این فكر هستند كه چگونه از موقعیت كنونی منطقه نهایت بهره را ببرند. سیاست دشمنان منطقه و در رأس آنها آمریكا، ابتدا این بود كه شرایط را با تغییر مهرهها به حالت قبلی برگردانند. مثلاً میخواستند در تونس بنعلی برود در جایی محفوظ بماند تا بعد بتوانند با كمك عناصر امنیتی و حكومتی، افراد نزدیك به حكومت سابق را سازماندهی كنند و به قدرت برسانند. پس بنعلی را تحتالحفظ به عربستان فرستادند، اما تحت فشار افكار عمومی و تظاهرات مردمی نتوانستند مرحلهی بعدی طرح خود را اجرا كنند وگرنه آمریكا سرمایهگذاری زیادی كرده بود كه جریانات مرتبط با حكومت بنعلی را به احزاب و گروههای سیاسی تبدیل كند تا همین افراد قدرت را در تونس به دست بگیرند و اسلامگراها روی كار نیایند، اما حوادث جور دیگری رقم خورد و طرح آنها شكست خورد. در مصر هم وقتی مجبور شدند مبارك را از صحنه خارج كنند، تصمیمشان این بود كه با استفاده از نفوذی كه در نیروهای امنیتی و نظامی مصر داشته و دارند، شیرازهی حكومت قبلی را حفظ كنند و نیروهای نزدیك به خود را روی كار بیاورند.
اما امروز آمریكا با یك چالش بزرگ مواجه است. امروزه دیگر سیاستهای دوگانهی آمریكا بر ملتها پوشیده نیست و چهرهی مزورانه و منافقانهی آن نمایان است. آمریكا كه شعار آزادی و دموكراسی میدهد،خودش به این شعارها پایبند نیست و این عدم پایبندی بر همگان آشكار شده است. آنها میخواستند برای حاكمان منطقه جایگزینهایی از جنس همان حاكمان پیشین ولی با ظاهری جذابتر انتخاب كنند. وقتی دیدند این پروژه شكست خورده است و مردم با قدرت در صحنه حاضر میشوند، به این نتیجه رسیدند كه باید سران حكومتهای منطقه را نگهدارند. یعنی همان اتفاقی كه در بحرین و یمن افتاد؛ مردم به خیابانها آمدند و فریاد زدند ما این حاكم را نمیخواهیم، اما آمریكا به خواست مردم دهنكجی كرد.
آنچه برای آمریكا مهم است حفظ پایگاه نظامیاش در بحرین و حفظ حكومتی است كه حامی منافع او در منطقه باشد. در این وضعیت، حكومت نباید به دست مردم بیفتد، زیرا مردم با حاكمانی كه حامی آمریكا باشند مخالفند. در یمن هم وضعیت همین گونه است. آمریكا و برخی كشورهای منطقه صراحتاً از حكومتها و شاههای فاسد حمایت میكنند. در نتیجه دیگر در چشم ملتها ادعای دموكراسی و آزادی دولت آمریكا، دروغی بیش نیست.
به نظر شما تحركات خارجی تا چه اندازه بر سرنوشت منطقه تأثیر دارد؟
نمیتوان گفت كمتأثیر است. امروز اگر هنوز رژیم صالح در یمن سرنگون نشده و اگر حكومت آل خلیفه در بحرین هنوز بر جا است، از نظر مردم امری عادی و داخلی نیست و مردمِ این كشورها آمریكا و برخی كشورهای منطقه را عامل این دوام میدانند. اما این حكومتها تا كی میتوانند بمانند؟ خانوادهای كه با حمایت انگلستان بر مسند حكومت یك كشور نشسته است، تا چه زمانی میتواند بماند؟ مردم تا چه زمانی حاضرند این حكومت را تحمل كنند؟ بسیاری از این حكومتها بر اساس خواستهی انگلیس و با مدلی كه انگلیسیها ترسیم كردند شكل گرفتند. به همین دلیل امروز جبههی غرب میكوشد تا این مدل همچنان حفظ شود و از دست آنها درنیاید.
در عرصهی رسانهای هم میكوشند كه با فضاسازی رسانهای تحولات را به نفع خودشان رقم بزنند، حال آنكه مردم منطقه دیگر مانند گذشته به رسانههای آنها اطمینان ندارند. امروز برای همه روشن است كه بیبیسی یك رسانهی آزاد نیست؛ به وزارت خارجهی انگلستان وابسته است و از آنها بودجه دریافت میكند. بنابراین مردم دیگر به پیامهای این رسانهها چندان توجهی نمیكنند، بلكه به ماهیت و عقبهی كانال پیام توجه دارند.
آیا دلیل تقابل جبههی غرب با سیاستهای ایران در خاورمیانه هم همین مسئله است؟
همینطور است. البته این تلاش آنها بیثمر است. اصرار آنها برای این كه بازی حوادث منطقه را علیه جمهوری اسلامی و علیه نظامهای مردمی برگردانند، در یك دیدگاه عمیق استراتژیك هیچ جایگاهی ندارد، زیرا ملتهای خاورمیانه و حتی مردم خود آمریكا مسیری بیبازگشت را انتخاب كردهاند. به همین خاطر ما معتقدیم رفتار مسئولان جمهوری اسلامی در عرصهی سیاست خارجی در این برههی زمانی اهمیتی دوچندان دارد. یك دلیل عمدهی امیدوار بودن مردم منطقه به ثمربخشی مبارزاتشان، موفقیت ایران در مبارزات 33 سالهی پیروزی انقلاب اسلامی تا الان است. آنها میدانند كه حكومتی به نام جمهوری اسلامی در تمام این سالها مقابل آمریكا ایستاده و آمریكا با هیچ روشی نتوانسته این كشور را به زانو دربیاورد. اگر مسئولین در این برههی حساس همچنان مقابل آمریكا و قدرتهای زورگو بایستند، امید این مردم تقویت میشود. آنها در دلشان تصدیق میكنند كه اگر این حركت یك نمونهی موفق بوده است، پس میتواند در نمونههای دیگری هم موفق باشد. به همین دلیل آمریكاییها تلاش میكنند تا به هر نحو ممكن ایران را دچار چالش و بحران كنند و از الگو شدن این نمونه جلوگیری كنند.
دشمنان ما تا امروز نهتنها نتوانستهاند ایران اسلامی را در دامهای خود گرفتار و زمینگیر كنند، بلكه فشار جدیدی به خود ایشان هم وارد شده است. در حال حاضر آمریكا شرایط اقتصادی نامطلوبی دارد؛ بزرگترین كشور بدهكار در دنیا است و در بودجهی امسالش با حدود 1.6 هزار میلیارد دلار كسری مواجه است كه این رقم در حال افزایش نیز هست. حتی چاپ دلار و اخذ وامهای متعدد داخلی و خارجی هم نتوانسته كمكی به وضعیت این كشور بكند. از سوی دیگر جنبش تسخیر والاستریت نیز فعالانه برای احقاق حقوق مردم آمریكا تلاش میكند. و اینها نشانهی بحران بزرگی است كه دامنگیر سرمایهداران و دولتمردان نظام فاسد غربی است.