پایگاه 598/ هر چند اقشار و آحاد مختلف مردم در جریان انقلابهای منطقه نقشی مهم و مؤثر را ایفا نمودند، اما خطشكنی و نقش پُررنگ جوانان در این كشورها از جمله مسائلی است كه باید بهطور ویژه به آن توجه نمود.
حسین امیرعبداللهیان، سفیر سابق ایران در بحرین و معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه با توجه مشاهدات و مراودات خود با جوانان فعال در منطقه، این موضوع را بررسی میكند.
مهمترین عنصر انقلابهای اخیر منطقه، همانا «حضور مردم» در آنها است. در این بین، نقش و تأثیرگذاری جوانان در تمامی این تحولات، پررنگتر از دیگر اقشار بوده است. تحلیل شما از چرایی و چگونگی حضور جوانان در این انقلابها چیست؟
هركدام از كشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا با مجموعهای از مطالبات مردم مواجهاند كه بخشی از آنها مطالبات اجتماعی است و بخشی مطالبات مدنی و آزادیخواهی و بخش دیگر آن هم مطالبات اقتصادی است. نكتهی مهم این است كه مطالبات مدنی و اجتماعی و اقتصادی اكثریت مسلمان مردم خاورمیانهی اسلامی، به یك معنی در این واژه خلاصه میشود كه این مطالبات، اسلامخواهانه است.
اما این تقاضاهای اسلامخواهی را چه كسانی مطرح كردهاند؟ یكی از بازیگران مهم این صحنه جوانان هستند. جوانان پیشگام این انقلابها و در خط مقدم آن بودهاند. زنان نیز بهخصوص در یمن و بحرین بسیار مؤثر بودهاند. پس از جوانان، دیگر تودهها و اقشار مردم وارد صحنه شدهاند. جوانان در تمام مراحل، بازتولید و تداوم حركت خودشان را پی گرفتهاند و به عنوان یك عنصر اساسی از ربوده شدن و مصادرهی حركت اسلامی مردمشان جلوگیری كردهاند. به این سبب است كه شاهد تداوم یا «انقلاب در پی انقلاب» در این كشورها هستیم و اینكه روزبهروز ماهیت اسلامی آنها تقویت میشود. مثلاً در ماههای اول حركت مردم مصر، قیام علیه خاندان حاكم را میبینیم، اما پس از گذشت یك مدت، حركت علیه آمریكا و رژیم صهیونیستی را هم مشاهده میكنیم.
خوب فهمیدهاند كه به دلیل گفتمان منطقی انقلاب اسلامی و عملكرد ایران است. پس میكوشند با فشارهایی مثل بحث انرژی هستهای یا سناریوهایی ساختگی مثل ترور سفیر عربستان سعودی در آمریكا و ایراد اتهام مداخله در این كشورها، توجه مردم و جوانان منطقه به ایران اسلامی را تا پایینترین سطح آن نزول دهند.
البته در این انقلابها یك بخش «ابزار» وجود داشته و یك بخش «اهداف». هیچ كس منكر این نیست كه انقلاب ارتباطات و فضای مجازی و اینترنت و ماهواره به عنوان ابزار پیشبرد اهداف اسلامی این جوانان به كار رفته، اما عامل اصلی نبوده است. آن محرك اصلی و حرف اساسی را به نقل از خود این جوانان میگویم:
آنها میگفتند ما دانشجو بودیم و گاهی در دانشگاههای قاهره دربارهی تحولات منطقه صحبت میكردیم. به ما القا میكردند كه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به كشوری جنگطلب تبدیل شده است. آنچه كه كشورهای عربی در دههی دوم انقلاب اسلامی ایران به ما القا میكردند، این بود كه مردم و مدیران ایران متحجر هستند. میگفتند این مسأله ده سال ذهن ما را مشغول كرده بود، اما در دههی سوم و در پی تحولات پس از یازدهم سپتامبر و انقلاب ارتباطات، امكان و دسترسی به ماهواره و فضای مجازی و فضای سایبر، ما با تصاویر و خروجیهایی از ایران مواجه شدیم كه با تصاویر القاشده بسیار تفاوت داشت.
این جوانان میگفتند: مثلاً ما یك روز شاهد بودیم كه ایران در علوم ژنتیك پیشرفت چشمگیری دارد یا میدیدیم كه ایران در زمینهی نانوتكنولوژی و بیوتكنولوژی حرف تازهای دارد. یك روز میدیدیم كه ایران در خاورمیانه ماهواره به فضا میفرستد یا اینكه در عرصههای دفاعی پیشرفتهای چشمگیری دارد. مشاهده میكردیم كه ایران روزبهروز به پیشرفتهای عظیمی نائل میشود و این پیشرفتها زمینهاش در دو دههی اول انقلاب چیده شده و دستاوردهایش یكی پس از دیگری به بار مینشیند.
برخی از جوانان یك كشور دیگر عنوان میكردند كه موضوع هستهای ایران را اینگونه به ما القا میكردند كه مثلاً طی پنج یا شش سال گذشته یك عده جوان ایرانی در مقابل نمایندگان شش كشور قدرتمند دنیا مینشینند و دربارهی موضوع صلحآمیز هستهای مذاكره میكنند. پس از مذاكره هم مصاحبه میكنند و مقتدرانه به كشورشان برمیگردند. آن شش كشور هم هركدام ایران را تهدید میكردند كه مثلاً شمارش معكوس برای مورد هدف قرار گرفتن مراكز هستهای و سرنگونی نظام ایران آغاز شده است. بعد ما تا چند ماه دائماً پیگیر این شمارش معكوس بودیم كه آمریكا و رژیم صهیونیستی چه زمانی ایران را هدف قرار خواهند داد، اما میدیدیم كه در پی سیاست اقتدارآمیز و منطقی ایران، دوباره آنهایی كه گفته بودند دیگر حاضر به مذاكره با ایران نیستند، مجدداً به میز مذاكره با ایران برمیگشتند. از طرفی هم خودمان و رهبران خودمان را مقایسه میكردیم و میدیدیم كه بر خلاف خواست مردم حركت میكنند. اصلاً یكی از اعتراضات ما همین بوده كه چرا حاكمان ما در مقابل سیاستهای آمریكا و رژیم صهیونیستی اینقدر خاضع و ذلیل بودهاند و تا این حد موجب احساس حقارت مردم ما بودهاند.
لذا مجموعهی این انگیزهها واقعاً بهموازات گفتمان منطقی جمهوری اسلامی ایران نقش بسیار بسزایی در ایجاد انگیزه برای این جوانان منطقه بر عهده داشته و میبینیم كه تا امروز برای این جوانان نقش جوهری، اصیل و احیاكننده دارد. البته نمیخواهم بگویم كه در این انقلابها، دیگر اقشار در مقابل جوانان قرار دارند، اما یقیناً متأثر از حركت جوانان هستند. معارضه و مبارزه به واسطهی حضور جوانان و زنان، روح و نشاط جدیدی به خود گرفته است و این به سبب نگاه اسلامی جوانانی است.
پس طبیعی است كه نظام سلطه برنامههایی برای تأثیرگذاری بر افكار و اعمال جوانان این كشورها داشته باشد. آیا مصادیقی از این موارد را سراغ دارید؟
آمریكاییها به همراه غربیان و رژیم صهیونیستی بسیار تلاش كردهاند كه این انقلابها و حركتهای اصیل اسلامی را منحرف كنند، اما واقعاً نتوانستهاند. به همین دلیل كوشیدهاند كه موجسواری كنند. در موجسواریها هم بنده بنا به دلایلی معتقدم كه موفق نبودهاند. یعنی اگر بخواهیم واقعبینانه نظر بدهیم، آمریكا و غرب و رژیم صهبونیستی با تمام توانشان به میدان آمدهاند و اتفاقاً جوانان یكی از اهداف اصلی آنها بودند.
فراموش نكنید كه این جوانان، از زمان حوادث یازده سپتامبر و ارائهی طرح خاورمیانهی بزرگ آمریكایی، هدف اصلی نظام سلطه بودهاند. آمریكا و غرب یك دهه سعی كردهاند كه مادران را در كشورهای عربی و اسلامی آموزش بدهند تا فرزندان و جوانان خود را متناسب با فرهنگ لیبرالی غربی تربیت كنند تا متناسب با نیازهای غرب و برای استقرار فرهنگ آمریكایی در این كشورها حركت كنند. حال چه چیزی باعث ناكارآمدی طرح آنها شده؟ اینكه طرح آنها واقعبینانه نبوده. عوامل جامعهشناختی، اسلامخواهی، نقش اسلام سیاسی، بافتهای عشیرهای و قبیلهای و نقش مهم خانواده در جوامع اسلامی و عربی واقعاً طرح آنها را با ناكارآمدی جدی مواجه ساخت.
اینكه بعضیها امروز میگویند این انقلابها در حوزهی كشورهای عربی متأثر از طرح آمریكایی است، دقیقاً خلاف واقعیت است، زیرا در طرح بزرگ آمریكاییها یك خط قرمز وجود داشت؛ اینكه انقلابی رخ ندهد. غربیها بر اساس طرحشان باید بهمرور بازیگران جدیدی را متناسب با فرهنگ لیبرال غربی آموزش میدادند تا كمكم در سطوح حاكمیتی وارد شوند. سپس در یك گردش كار خیلی بسیط و كُند، این گردش قدرت و چندحزبی شكل بگیرد. البته خط قرمز هم این بود كه مبادا از دل این طرح یك انقلاب بیرون بیاید. حالا اما میبینیم كه اتفاق امروز همهی این كشورها چیزی جز انقلاب نیست؛ انقلاب به معنی واقعی آن و دیگر نمیتوان گفت كه این یك جنبش، خیزش، قیام یا حركت اجتماعی است. از این جهت كه در این كشورها علیرغم تغییر حاكمان، میبینیم كه مردم به دنبال تغییر ساختار سیاسی و امنیتی هستند.
آنها میگفتند ما دانشجو بودیم و گاهی در دانشگاههای قاهره دربارهی تحولات منطقه صحبت میكردیم. به ما القا میكردند كه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به كشوری جنگطلب تبدیل شده است. آنچه كه كشورهای عربی در دههی دوم انقلاب اسلامی ایران به ما القا میكردند، این بود كه مردم و مدیران ایران متحجر هستند.
لذا مردم این كشورها مطالباتی دارند كه در تعارض با برنامهی آمریكا و غرب و حكام غربی منطقه است. اینها خط قرمزشان این بود كه در كشورهای منطقه انقلاب رخ ندهد و البته مردم از این خط قرمز گذشتهاند. پس غربیها بعد از این اتفاق در پی چه اهداف و دنبال چه كارهایی هستند؟ آنان جوانان را هدف اصلی قرار دادهاند، ولی در یك نگاه ساختاری به نظر میرسد طرحی كه آمریكا و غربیها دنبال میكنند، در این چهارچوب است. آمریكا و غرب در موضوع تحولات خاورمیانه معتقدند كه چند اتفاق فاجعهآمیز برای منافعشان رخ داده است:
اول اینكه متحدان منطقهای آنها یكی پس از دیگری در حال سرنگونی هستند. دوم اینكه اسلامگراها جایگزین این افراد هستند. سوم اینكه بازیگران جدیدی در پی انتخابات و این انقلابها وارد عرصه شدهاند كه از جدیدترین و مهمترین بازیگران، جوانان و زنان هستند. چهارم اینكه ساختار سیاسی در هر یك از این كشورها علیرغم تلاش آنها، به سمتی پیش میرود كه اسرائیل و منافع آمریكا روزبهروز بیشتر به حاشیه رانده میشود. همچنین متقابلاً حمایت از فلسطین و مقاومت روزبهروز افزایش مییابد.
در پی این تحولات، ترتیبات جدید سیاسی-امنیتی جدیدی پدید میآید؛ مثل ورود رهبر جهادی حماس به تونس. این اتفاق نشان میدهد كه مقاومت به نقطهی اوج خودش میرسد ولذا منافع و امنیت رژیم صهیونیستی و آمریكا به نازلترین سطح خودش میرسد.
پس برنامهی آنها برای جلوگیری از این افول چیست؟
اولاً قصد دارند مسلمانان را به عنوان موتور محركهی این حركت اسلامی هدف قرار دهند. در این راستا میكوشند كه ذهن مردم مسلمان را تخریب و افكار ایشان را منحرف كنند و با ارائهی الگوهایی مخدوش و غلط، آنها را ناامید كنند. ثانیاً خوب فهمیدهاند كه به دلیل گفتمان منطقی انقلاب اسلامی و عملكرد ایران در سه دههی گذشته، نگاه مردم منطقه به انقلاب اسلامی ایران است. پس میكوشند با فشارهایی مثل بحث انرژی هستهای یا سناریوهایی ساختگی مثل ترور سفیر عربستان سعودی در آمریكا و ایراد اتهام مداخله در این كشورها، توجه مردم و جوانان منطقه به ایران اسلامی را تا پایینترین سطح آن نزول دهند. البته خوشبختانه این اتفاق رخ نداده و عكس آن در حال شكلگیری است.
حقیقت این است كه تا این لحظه علیرغم هزینهها و تلاشهای فراوان آمریكاییها و متحدانشان، باز هم مردم منطقه در صحنهاند. لذا به لحاظ نظریهپردازی در مورد تحولات منطقه، نه میتوان گفت كه طرح خاورمیانهی بزرگ آمریكا پیاده شده و نه میتوان ادعا كرد كه صرفاً شكاف عمیق اقتصادی و مطالبات اقتصادی مردم بوده. حتی نمیتوان گفت كه تنها مطالبات دموكراسیخواهی و مدنی مردم دلیل حركت آنها بوده است. واقعیتی ایناست كه اولاً مطالبات اسلامخواهی مردم بوده كه همهی مطالبات فوقالذكر را پوشش داده است.
ثانیاً هیچ تئوری و دیدگاهی جز این نظریهی قرآنی و كلام خدا نمیتواند این تحولات را توضیح دهد؛ اینكه «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»1 واقعاً اتفاق و معجزهی كمنظیری كه امروز در خاورمیانه و شمال آفریقا با آن روبهرو هستیم، یك سنت الهی و پیروزی است كه خداوند وعده داده و با همین نگاه و موتور محرك است كه موج بیداری اسلامی همچنان پویا و پایا به پیش میرود.
به نظر شما با تكیه بر كدام الگوها و با چه شیوههایی میتوان تجارب مثبت و دستاوردهای انقلاب اسلامی را در حفظ خط اصلی انقلاب و عدم كرنش در مقابل خواستههای نظام سلطه در اختیار جوانان منطقه گذاشت؟
اولاً خود این جوانان بدون اینكه ما به دنبال انتقال این تجربهها به آنها باشیم، خودشان با آن بلوغ و نبوغی كه پیدا كردهاند، سازوكارهای ما را یافتهاند. شما در صحبت با جوانانی كه در این كشورها وسط میدان مبارزهاند، آشكارا درمییابید كه خودشان بدون نیاز به هیچگونه لینكی، الگوها و سازوكارها را گرفتهاند و با توجه به واقعیات كشور خودشان، این سازوكارها را دنبال میكنند.
اما نكتهی مهم این است كه شما وقتی با اینها مینشینید، علیرغم اتهامات غرب و برخی كشورها علیه ایران، مردم و جوانان انقلابی منطقه نگاه منفی به ایران ندارند. آنان بر این باورند كه از ایران آموختهاند اولاً باید بر سر ارزشها بایستند و مسئلهی اسلام چیزی نیست كه بتوان بر سر آن معامله كرد. روحیهی استكبارستیزی و استبدادستیزی هم از دیگر ابعاد مهمی است كه كشورهای منطقه با در نظر گرفتن الگوی جمهوری اسلامی ایران بهخوبی در پی پیادهسازی آن هستند.
پینوشت:
1. سورهی مباركهی رعد، آیهی 11: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»، براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند، در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و جز او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.