کد خبر: ۳۶۹۲۶۴
زمان انتشار: ۰۹:۳۶     ۱۴ فروردين ۱۳۹۵
همه ساله در قالب کاروان های راهیان نور دلباختگان زیادی به سرزمین های نور می آیند تا با شهدا و آرمان هایشان بیعتی تازه کرده و جای خالی آنها را با تکرار یاد و خاطره شان پر کنند.
به گزارش پایگاه 598، خاک های سوزان شلمچه، فکه، طلائیه و دیگر سرزمین هایی که روزی روزگاری دفاعی بزرگ را به خود دیدند و خاطراتش که با خون و گوشت خالقان حماسه عجین شده است را در سینه حفظ کرده اند، امروز به مکتب درس ولایت و شهادت تبدیل شده اند به مدرسه پرواز. و خیلی ها آمدند در فضایش نفس کشیدند، خاکش را در مشت فشردند و پرواز را آموختند.

شهدای مدافع حرم هم، روزی روزگاری زائری ساده بودند و درس عاشقی را از همین خاکریزها و خاک ها آغشته به خون آموختند و در نهایت کارنامه قبولی را تحویل گرفتند.

در مناطق عملیاتی کربلا برایم مجسم شد

شهید مجیری نیز یکی از همین افراد بود که دیروز همراه کاروانیان نور زائر شهدا بود و امروز شهید مدافع حرم است.

اعظم اصغری همسر شهید عبدالرضا مجیری امسال با سه فرزندش با کاروانیان راهیان نور همسفر شد و زائر محلی شد که معتقد است نقطه عروج همسر شهیدش بوده و امسال نیز همراهشان به این سفر آمده است.

همسر شهید مجیری در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان می کند: همسرم تمام عمرش در مسیر شهادت بود و تمام سعی خود را در زندگی می کرد تا از این مسیر دور نشود بلکه به شهادت نزدیک و نزدیک تر شود او عاشق رفیقانش بود و امروز شهدا دوستان همسرم شده اند.

وی نزدیکی به باورهای همسر شهیدش را دلیل حضورش در مناطق عملیاتی یادگار دفاع مقدس برمی شمارد و بیان می کند: ما هم اینجاییم تا به شهادت نزدیک تر شویم تا از این طریق احساس نزدیکی بیشتری با شهدا داشته و از طریق نزدیک شدن به شهدا احساس نزدیکی بیشتری با همسرم داشته باشیم.

اصغری می گوید: فرزندانم که روی زمین می نشینند دست بر این خاک ها که می زنند، آرام می شوند حتی یک بار به آنها گفتم دیگر شما را به این مناطق نمی آورم و جوابم را اینطور دادند: که ما به خواست پدر اینجاییم و او بخواهد بازهم می آییم.

همسر شهید مجیری اعتقاد دارد سفرش به جنوب و بودن در مناطق عملیاتی قولی است که همسر شهیدش فرصت عمل کردن به آن را نداشت و امروز در تلاش برای عملی کردن آن بوده است و توضیح می دهد: همسرم قبل از شهادتش قول داده بود که ما را به زیارت کربلا ببرد و امروز که اینجاییم حس می کنم به خواست همسر شهیدم است تا به قولش عمل کند.

همسر شهیدم همراه و مراقبمان بود

وی معتقد است همسر شهیدش بازهم با کاروان های راهیان نور، اما این بار با خانواده به زیارت یادمان های دفاع مقدس آمده و در این سفر در کنارشان بوده است.

اصغری اینطور تعریف می کند: در کنار رود «خین» که بودیم حضور همسرم را احساس کردم، حس کردم او می خواهد کربلا را همین جا برایم معنا کند و زمانی که به نهر خین نگاه کردم طوری برایم مجسم شد که این نهر همان نهر علقمه در کربلاست.

وی می افزاید: بیشترین زمانی که  حضور همسرم را حس کردم زمانی بود، که پسرم «محمد حسین» را برای چند لحظه گم کردم. هوا تاریک بود و جایی را نمی دیدم و در همان زمان احساس کردم همسرم پسرم را در آن تاریکی به من برگرداند و آن زمان به نوعی اطمینان رسیدم که او مراقب و همراه ما است.

این همسر شهید مدافع حرم در ادامه بر تاثیر گذاری شهدا و قرار گرفتن در فضاهای یادمان های دفاع مقدس  تاکید و عنوان می کند: شهدا راه را به ما نشان می دهند و هرکس در این فضا قرار گیرد بدون شک گرما و بوی خوش آن فضا را به خود خواهد گرفت.

وی متذکر می شود: در این مورد باید مراقب بود پس از ترک این فضا وارد فضاهای آلوده و کثیف نشد تا رایحه شهدا از بین نرود.

همسر شهید مجیری خودش و فرزندانش را به شهدا می سپارد و عاقبت بخیری را از خدا طلب می کند و می گوید: خودم و فرزندانم را به شهیدان می سپارم و حتم دارم به خاطر عشقی که همسرم  به شهدا داشت اگر باز زنده شود باز هم این مسیر را می رود و اگر پسرم بزرگ شود و بخواهد ادامه دهنده راه پدر باشد مانعش نخواهم شد.

همسرم هر سال با کاروان نور هسفر می شد

مرضیه بطیلی همسر شهید مدافع حرم محمدرضا کاظمی نیز با دو فرزندش امسال با کاروان های راهیان نور به مناطق عملیاتی آمد که همسرش ۹ ماه پس از بازگشتش از این سفر، با پای خود به سوریه و برای دفاع از حریم زینبی رفته بود و بر دست های مردم به میهن بازگشت و حالا همسر و فرزندان شهید کاظمی نخستین عید بدون او را در این محل ها به یادآوری خاطراتش پرداختند.

همسر شهید کاظمی در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان می کند: قبل از آمدن به اینجا خیلی بی قراری می کردم، آمدنم اتفاقی شد و برای اولین بار است که به این مناطق می آیم اما حس آرامش عجیبی دارم.

شهید کاظمی پیش از شهادت هر سال با کاروان های راهیان نور به مناطق جنگی و عملیاتی می آمد. همسرش نیز به این موضوع اشاره می کند می گوید: همسرم هر سال به این مناطق می آمد. می گفت حاجتی داشته که از شهدا گرفته است و ۹ ماه بعد از بازگشتش از آخرین سفرش نیز به شهادت رسید.

وی راهیان نور را نقطه آغازین عروج همسر شهیدش می داند و معتقد است شهدا باعث شدند که امروز دو مدال افتخار یکی مدال شهادت و دیگری مدال مدافع حرم بودن بر گردن شوهر شهیدش آویخته شود.

وی باور دارد همسر شهیدش در این سفر همراهشان بوده و در هر قدم  و هر نقطه که گام بر می داشته، حسش می کرده است.

حالش دگرگون می شود و می گوید: من در میان جمعیت یک لحظه دیدمش، با تمام سلول های بدنم حسش کردم. به او افتخار می کنم  که این راه را انتخاب کرد.

وی ادامه می دهد: من اعتقاد دارم که شوهرم قدم به قدم با ما راه می رود و خودش برای آمدن به اینجا دعوتمان کرده و فرزندانمان نیز اینجا آرامش دارند، آنها هم حضور پدرشان را حس می کنند.

وی در ادامه عنوان می کند که تحت تاثیر فضای یادمان های دفاع مقدس قرار گرفته و صحنه های جنگ برایش تداعی شده است و می افزاید: تمام مدت به این فکر می کردم شهدا چطور این همه سختی را تحمل کردند، من تنها چند گام برداشتم حتی نمی توانم خودم را به جای آنها تصور کنم.

وی ادامه می دهد: اگر جوانان بیایند و از نزدیک شاهد باشند که شهدایی که همچون همسر من که عاشق خانواده و فرزندانش بوده اند اما از آنها گذشتند، بدون شک تحت تاثیر قرار می گیرند و باعث تغییر در نگرش آنها خواهد شد همانطور که بر روی من تاثیر گذاشت.

وصیت بردار شهیدم بود

برادر شهید مدافع حرم محمدرضا کاظمی نیز حرف های همسر بردار شهیدش را تائید و تکرار می کند

سجاد کاظمی برادر شهید کاظمی در گفتگو با خبرنگار مهر می گوید: که بردارم عاشق سفر به مناطق عملیاتی با راهیان نور بود و هر سال می رفت. بیشتر عکس هایی که از او در فضاهای مجازی وجود دار متعلق به آخرین سفرش با راهیان نور در سال ۹۴ بوده است.

برادر شهید مدافع حرم محمدرضا کاظمی، وصیت نامه برادر شهیدش را به یاد می آورد و عنوان می کند: برادرم در وصیتش اینطور نوشته که هر هفته غسل شهادت می کرده و به شهدا سرکشی می کرده است. به مناطق عملیاتی می آمد تا قدمی به شهیدان نزدیک شود و همچون آنها لیاقت شهادت را کسب کند.

وی ادامه می دهد: بردارم همچنین در وصیتش بعد از توصیه به نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر، جوانان را به حضور در محافل فرهنگی، کاروان های راهیان نور و بسیج دعوت کرد زیرا به ترویج فرهنگ شهادت اعتقاد داشت.

کاظمی به تاثیری که خودش از سفر به مناطق عملیاتی گرفته نیز اشاره می کند و می گوید: این سفر بر من تاثیر زیادی داشت و آرامشی به من داد که تجربه اش را نداشته ام.

برادر شهید کاظمی در پایان می گوید: بردارم هر بار که از سفر کاروان راهیان نور بازمی گشت با لحنی کشیده می گفت «جایتان خالی» من هم اگر برگردم خواهم گفت جایتان خالی بود.

این سفر که برای خیلی ها نقطه آغاز تحول و برای شهدا نقطه اوج گرفتن و عروج بوده است.

 آنان که با عشقی که از شهدا آموخته بودند، راهی  میدان های دفاع از ولایت شدند و درس های مکتب شهدا را به آن سوی مرزها صادر کردند، امروز جایشان در میان انبوه نفرات و کاروان های راهیان نور خالی است.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها