به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، نظام جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی تا کنون فراز و نشیب های مختلفی را پشت سر گذارده و در زمان یاران انقلاب صرفا" به تکالیف خود عمل کرده و فارغ از هر گونه ناملایمات سعی در انجام وظایف خود داشتند. اما پدیده های مختلف بر عملکرد سربازان انقلاب اثر نداشته لیکن دروغ پردازی افراد در مواجهه با رویدادها چهره واقعی آنها را ترسیم می کند.
یکی از این پدیده ها، فتنه سال 88 بود که به قول معروف نشان داد آنهایی که ادعای انقلابی بودن دارند چند مرده حلاجند. صحبت در این مورد زیاد به میان آمده و شرح ماوقع و تحلیلهای گوناگون زیادی در خصوص فتنه 88 بیان شده است. اما نکته قابل توجه این است که عمق فتنه در برخی از چهرههای فتنه گر و وابستگان درجه یک و دو آنقدر عمیق است که الان و بعد از گذشت نزدیک به هفت سال از دوران، نه تنها از میزان کینه آنها نسبت به نظام کاسته نشده بلکه هر از چند گاهی، چهره جدیدی از خود به نمایش می گذارد.
یکی از این چهرههای کینهورزی فتنه گران، بحث مریضی جسمی سران فتنه است. با این توضیح که علی رغم اقداماتی که برای درمان کاندیدای بازنده 88 انجام شده لیکن خانواده او باز هم چهره نانجیب خود را نمایان و در مراودات و محاورات خود از ضعف اقدامات و کاستی های موجود در درمان آنها به زعم خود انتقاد و گلایه و بعضا" دروغ پردازی کرده و حتی ادعا دارند که وضع آنها نسبت به گذشته بدتر شده است . واقعا" نظام چقدر مظلوم است . نجابت نظام کجا و نانجیبی فتنه گران کجا؟
به نظر میرسد با وجود همه ارفاق هایی که نظام نسبت فتنه گران کرده است و نوع برخورد آنها در قبال این ارفاق ها، باید گفت مریضی قلبی و روحی و شخصیتی سران فتنه که باعث شد آنها آن زیان بزرگ را بر کشور تحمیل کنند به اطرافیان و خانوادهشان نیز سرایت کرده است. و این است مریضی اصلی فتنه گران و اطرافیان و خانوادهشان که فقط باید طبیب نفوس رحمتی به حال ایشان نماید تا شاید گشایشی در گره قلبی و روحی این افراد اتفاق بیافتد.
گفتنش ضرر ندارد اگر برای خودمان هم که شده یکبار دیگر مرور کنیم که مرض و بیماری دل، عبارت است از اینکه قلب دچار نوعى تردید و اضطراب شود که مسئله ایمان به خدا و اطمینان نسبت به آیات او را کِدِر و ناصاف کند و ایمان در آن قلب آمیخته با شرک شود.
خداوند متعال انسان را موجودی آزاد و با اراده و اختیار خلق کرده یعنی تکامل انسان از طریق انتخاب و اراده به دست میآید. بنابر این، اگر افرادی مانند منافقین با اراده و انتخاب خود مسیر ضلالت و گمراهی را انتخاب کنند معنا ندارد خداوند آنها را بالإجبار هدایت کند؛ زیرا؛ اولاً: خلاف حکمت الهی در خلقت انسان است. ثانیاً: هدایت جبری و بدون اراده ارزشی ندارد.