وی قرار بود لژیونر شود و در لالیگا بازی کند، اما در تهران ماند تا برای استقلال بازی کند. هر چند که به قول خودش هنوز به حقش در فوتبال نرسیده، اما بالاخره روزی سر از تیم های خوب اروپایی در می آورد.
بهنام ابتدا از خودش می گوید و نقطه ضعفش که زود عصبی می شود. او می گوید اهل سر و صداست. هم در زمین و هم بیرون از زمین. او نزدیک ترین آدم در زندگی را برادرش می داند. چرا که برادرش همیشه به دنبال کارهای اوست و همیشه هم خیر او را می خواهد.
مهاجم استقلال که گویا در دوران کودکی شیطنت های زیادی هم داشته؛ خاطرات شیشه شکستن های زیادش، بدون آنکه بگوید شیشه کدام یکی از همسایه ها را شکسته است.
برزای مدعی است که زندگی اش به رنگ آبی است و همیشه هم سعی می کند این آبی بودن را حفظ کند. او بزرگ ترین نقطه ضعفش را در این می داند که گفتن کلمه "نه" را بلد نیست و بزرگ ترین نقطه قوتش را نیز در این می داند که پشتکار زیادی برای رسیدن به خواسته اش دارد.
وقتی از او می خواهیم "بهنام برزای" را در یک جمله معرفی کند، می گوید: «بنویسید که هنوز به حقش در فوتبال نرسیده است.»
او می گوید یکی از محال های زندگی ورزشی اش این است که روزی بخواهد به پرسپولیس برود. اما از کری خوانی برای پرسپولیس ابایی ندارد و می گوید: «فوتبال به کری خوانی هایش جذاب و زیباست.»
برزای دوشنبه ها را در بین ایام هفته بیشتر از سایر روزهای هفته دوست دارد چرا که اولین گل رسمی اش در فوتبال را در یک روز دوشنبه به ثمر رسانده است.
بازیکن باشگاه استقلال هم مثل همه استقلالی ها دیگر حنیف عمران را با نمک ترین بازیکن استقلال می داند. اما وقتی از او می خواهیم خسیس ترین هم تیمی اش را نام ببرد، با خنده ای معنی دار، از پاسخ دادن طفره می رود.
او منصور پورحیدری را پدر استقلال می داند و زنده یاد ناصر حجازی را اسطوره استقلال. درباره سید مهدی رحمتی هم نظر جالبی دارد و می گوید: «سید بهترین گلری هست که من تا به حال دیدم.»
در انتخاب بین علی کریمی و فرهاد مجیدی هم بلادرنگ پاسخ می دهد: «این اصلا سئوال کردن ندارد... معلوم است که فرهاد مجیدی.» البته در پاسخ می گوید: «علی کریمی هم بازیکن بزرگی است و در این شکی نیست. اما خب به نظر من، فرهاد مجیدی...»
برزای درباره پرسپولیس می گوید: «پرسپولیس هم خوب است. چون اگر نبود ما باید برای چه تیمی کری می خواندیم؟»
برزای استقلال را بهترین تیم آسیا می داند و درباره هادی نوروزی هم می گوید: «کاپیتان دوست داشتنی پرسپولیس بود که هیچ وقت از یادها نخواهد رفت.»
بهنام که رضا صادقی را از بین خواننده ها بیشتر از بقیه دوست دارد، برای مادرش احساس دلتنگی می کند. چون به خاطر مسافت تهران تا بهبهان، خیلی دیر به دیر مادرش را می بیند. شاید به همین دلیل باشد که کادوهایی که برای مادرش می خرد، لذت بخش ترین خرجی است که در زندگی اش می کند.
بهنام آنقدر مادرش را دوست دارد که بعد از پیوستن به تیم راه آهن تهران چیزی نمانده بود قید فوتبال را بزند و به بهبهان نزد مادرش بازگردد.
منبع: سایت 3090