کد خبر: ۳۶۷۳۰
زمان انتشار: ۱۸:۲۸     ۰۷ بهمن ۱۳۹۰
بولتن نيوز: سوریه در محاصره اطلاعات غلط قدرت‏های جنگ‎طلب غربی و گروه‏های اسلام‏گرای تندرو که در خدمت آن‎هاست، قرار دارد. شریک آن‎ها نیز کم و بیش اتحادیه عرب و پادشاهی‏های حاشیه خلیج‎فارس هستند. یک پروژه مبتنی بر هژمونی که به گفته تیری میسان، در جلسه کمپ دیوید در سپتامبر 2001 طرح‏ریزی شده بود. ماجراجویی که پیامدهای مخربی را در منطقه می‏تواند داشته باشد و حتی باعث به راه افتادن نبردی جهانی شود. سوالات فوق را از تیری میسان، روزنامه‏نگار و تحلیل‏گر سیاسی و مدیر Reseau Voltaire پرسیدیم.

شما در سوریه حضور داشته‎اید. چه تحلیلی از اوضاع دارید؟ آیا آن‎چه رسانه‎‎های غربی می‎گویند واقعیت دارد؟

هنگامی‎که قدرت‎‎های غربی بخواهند کشوری را تسخیر کنند، رسانه‎‎های اصلی آن‎ها مدعی می‎شوند در کشورِ هدف، دیکتاتوری وحشی با ارتشی ناتوان از محافظت از مردم حاکم است و آن‎ها باید رژیم را سرنگون کنند و دموکراسی را به ارمغان بیاورند. حقیقت ماجرا را در عراق و لیبی شاهد بودیم: قدرت‎‎های استعماری ارزشی برای سرنوشت مردم قائل نبودند. آن‎ها وارد کشور‎ها می‎شوند و آن را تاراج و چپاول می‎کنند.

هیچ‎گاه اعتراض گسترده‎ای علیه حکومت سوریه رخ نداده است و در نتیجه، از گلوله جنگی برای پراکندن معترضان استفاده نشده است. در ماه‎‎های اخیر، حدود 1500 نفر کشته شده‎اند؛ اما دلایل آن مبهم است. بله، «ارتش سوریه آزاد» وجود دارد، ولی مقر آن در ترکیه و لبنان است و حداکثر، شامل چند صد سربازی است که در برابر دوربین‎‎ها رژه رفته‎اند.

نکته دیگر، به این بحث برمی‎گردد که رسانه‎‎های غربی مدعی قحطی و گرسنگی مردم هستند. سوریه کشوری است که از نظر غذایی استقلال دارد و با وجود برخی مشکلات در سیستم توزیع، کمبود ندارد. نسخه‎ای که رسانه‎‎های غربی ترویج کرده‎اند، افسانه‎ای بیش نیست. واقعیت میدانی این است که کشور‎های غربی جنگی تمام‎عیار را علیه سوریه به پا کرده‎اند. آن‎ها جنگجویان پشتون و عرب را فرستاده‎اند که شاهزاده سعودی - بندر بن سلطان - استخدام کرده است و توسط نیرو‎های ویژه فرانسه و آلمان تعلیم دیده‎اند. این جنگجویان کار خود را با حمله به کاروان‎‎های نظامی سوری آغاز کردند. در حال حاضر، آن‎ها زیر نظر یکی از فرماندهان القاعده لیبی - عبد الحکیم بلحاج - هستند. آن‎ها به‎دنبال عملیات بزرگ نبوده‎اند و به حملات کماندویی در قلب شهر‎‎ها بسنده کردند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت، زمینه‎ساز جنگ داخلی شوند. آخرین نمونه‎‎های آن انفجار‎های اخیر دمشق بوده است.

در یکی از مقالات خود، اتهامات منتشر شده را توسط «دیدبان حقوق بشر سوریه»، مستقر در لندن، زیر سؤال بردید و نوشتید که سازمان‎‎هایی مانند کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، بدون بررسی گزارش می‎دهند. به‎نظر شما، این زیرمجموعه سازمان ملل به‎دنبال چه هدفی است؟

دیدبان حقوق بشر سوریه (SOHR) به‎صورت ناگهانی در رسانه‎‎ها ظاهر شد. این سازمان هیچ سابقه روشنی ندارد و تنها یکی از اعضایش شناخته شده است. وی یکی از مقامات اخوان‎المسلمین سوریه است که سه پاسپورت دارد: سوری، انگلیسی و سوئدی. این فرد هر روز، تعداد کشته‎شدگان را بدون ارائه کردن هیچ‎گونه شواهدی، اعلام می‎کند. مدعیاتش غیرقابل رسیدگی و در نتیجه بی‎ارزش است؛ اما با وجود این و با این‎همه جار و جنجال، به آن استناد می‎شود، زیرا مطابق منافع آن‎هاست.

کمیساریای عالی حقوق بشر نیز سه نفر را مأمور رسیدگی به رویداد‎های سوریه کرد؛ اما با توجه به این‎که هر سه نفر از کشور‎هایی بودند که طرفدار عملیات نظامی علیه سوریه هستند، گزارش آن‎ها بی‎طرفانه محسوب نمی‎شود. روش مورد استفاده آن‎ها نیز پذیرفتنی نیست: کمیته به اظهاراتی استناد کرده که خود، صحت آن‎ها را بررسی نکرده است. آن‎ها مدعی هستند که افراد متهم باید بی‎گناهی خود را در دادگاه اثبات کنند! این شیوه بازپرسی باعث می‎شود که هر کسی به هر جرمی متهم شود، بدون این‎که شواهدی ارائه شده باشد.

کمیساریای عالی مدعی بیش از 5 هزار کشته توسط دولت شد، ولی تنها نام دو نفر را آورده است. برای سازمان ملل جای تأسف دارد که این دو نیز همان‎‎هایی هستند که الجزیره شدیدا پوشش داده بود و به دفعات بررسی شده است. هیچ‎یک از آن‎ها مشخصات سرکوب خونینِ اعتراضات صلح‎آمیز ادعایی را تأیید نمی‎کند. انتظار داریم که کمیساریای عالی اسامی قربانیان را منتشر کند تا امکان بررسی صحت اتهامات‎شان به‎وجود بیاید.

بسیاری از زیرمجموعه‎‎های سازمان ملل اعتبار خود را از دست داده‎اند. در وهله اول، مسئولیت نباید بر عهده افراد غیرقابل‎اعتمادی گذاشته شود که به‎جای این‎که از جایگاه کارمندان سازمان‎‎های بین‎المللی برخوردار باشند، مقامات رسمی کشور‎هایی هستند که به نمایندگی از دولت خود مأمور شده‎اند. هر کسی که در کشور خاصی دارای مقام است نباید نماینده سازمان ملل محسوب شود.



در سوریه نیز مانند لیبی، برخی ناظران مدعی هستند که شورشیان همان جوخه‎‎های کشتار و مزدوران خارجی هستند. نظر شما در این زمینه چیست؟

در هر دو مورد، مردم همان کشور‎ها در نبرد مسلحانه نقش داشته‎اند؛ اما تعداد آن‎ها نسبت به جنگجویان خارجی، انگشت شمار است.

در لیبی فقط کسانی از اول تا انتها علیه حکومت‎شان جنگیدند که عضو القاعده بودند. آن‎ها گروهی از سربازان تحت فرماندهی ژنرال عبدالفتاح یونس بودند. ژنرال یونس سابقه سرکوب شورش القاعده را به دستور سرهنگ قذافی داشت. در نتیجه، هنگامی‎که حس کردند دیگر به وی نیازی ندارند، به‎دست وابستگان به القاعده کشته شد.

در سوریه، شورشیان از اخوان‎المسلمین و تکفیری‎‎ها هستند؛ اما اکثریت آن‎ها جنگجویان خارجی هستند که از مردم محلی آدم کش به خدمت می‎گیرند و ارقام گزافی را برای کشتن هم‎میهنان‎شان به آن‎ها می‎پردازند. مسأله دشوار ناتو این است که برخلاف لیبی، سوریه کشوری باستانی است. تقسیم‎بندی منطقه‎ای شرقی و غربی، مانند لیبی وجود ندارد. ورود رسمی مردم لیبیایی برای تشکیل مقر فرماندهی در ترکیه و به خدمت گرفت سربازان فراری سوری برای عملیات، شرایط را تکمیل کرده است.

شورای ملی سوریه، زیر نظر فرانسه، در پاریس تشکیل شد. از مسأله فوق چه نتیجه‎ای می‎گیرید؟

اولا هر کسی می‎تواند ببیند که نهاد‎های دولتی فرانسه تحت سلطه افراد غیرموجهی مانند «برنارد آنری لویس» عمل می‎کنند. وی بدون این‎که حقی در این زمینه داشته باشد و مقامی داشته باشد، همه مسائل را تحت کنترل دارد. ثانیا برخی مقامات منتخب، مانند رییس‎جمهور سارکوزی، به‎دنبال منافع امپراتوری آمریکا هستند، نه منافع ملی.

همان‎طور که در میزبانی بشار اسد در اجلاس سران اتحادیه مدیترانه در پاریس شاهد بودیم، هیچ اختلافی میان فرانسه و سوریه وجود ندارد.

همگان می‎دانند که مسأله اصلی در این‎جا مطلب دیگری است: استیلا و بهره‎برداری در منطقه منوط به اتحاد میان آمریکا و «اسراییل» در یک طرف و اتحاد ترکیه و پادشاهی‎‎های نفتی، در طرف دیگر است. این اتحاد در برابر محور مقاومت، شامل حماس، لبنان، سوریه، عراق و ایران تشکیل شده است؛ دو قطب تشکیل شده که یکی کاملا سنی است و دیگری چند مذهبی. نومحافظه‎کاران تلاش کرده‎اند محور مقاومت را شیعی معرفی کنند تا فتنه به‎وجود بیاورند.



اتحادیه عرب در اقدامی غیرمنتظره، حتی قبل از پایان مهلت 15 روزه‎ای که به سوریه داده بود تا طرح آن‎ها را برای رفع بحران اعمال کند، این کشور را از تمام بخش‎‎های مجموعه تعلیق کرده بود. تحلیل شما درباره تصمیم فوق که خلاف اساسنامه اتحادیه عرب، مبنی بر نیاز به رأی موافق تمام اعضا برای چنین تصمیم‎گیری‎‎هایی است، چیست؟

سازمان‎‎های بین‎المللی - از اتحادیه عرب گرفته تا سازمان ملل - توسط کشور‎های عضوشان کنترل نمی‎شوند، بلکه تأمین‎کنندگان مالی آن‎ها را هدایت می‎کنند. اتحادیه به یک اسباب‎بازی در دست پادشاهی‎‎های نفتی تبدیل شده است: افرادی که در کشور خود حتی قانون اساسی ندارند و به فکر رعایت اساسنامه سازمان‎‎هایی که خریده‎اند، نیستند. فراتر از این، تصمیم اتحادیه درباره اعمال تحریم‎‎های خردکننده علیه اقتصاد سوریه، با اشتباهی که مرتکب شده‎اند متناسب نیست. این اقدام تنها مقدمه‎ای برای به راه انداختن جنگ است.

برخی معقتدند رویداد‎های سوریه چیزی جز گسترش یافتن «انقلاب عربی» نیست. در حالی‎که همان‎طور که ژنرال وسلی کلارک گفته بود، سوریه از زمان بوش در برنامه آمریکا بوده است.

همان‎طور که شما یادآوری کردید، تصمیم حمله به سوریه در جلسه‎ای در کمپ دیوید در 15 سپتامبر 2001 - تنها چند روز پس از حملات به نیویورک و واشنگتن - اتخاذ شده بود. دولت بوش یک‎سری جنگ را برنامه‎ریزی کرده بود: افغانستان و عراق، لیبی و سوریه، سودان و سومالی و در نهایت ایران.

در سال 2003، تنها چند روز پس از سقوط بغداد، کنگره آمریکا، «فرمان پاسخگویی سوریه» را تصویب کرد که از رییس‎جمهوری می‎خواهد تا در اولین فرصت، جنگی را علیه سوریه به راه بیندازد. بوش فرصت چنین کاری را پیدا نکرد و حال، جانشینش باراک اوباما می‎خواهد این کار را انجام دهد.

با نگاهی به وضع کنونی دنیای عرب - چه در تونس و چه در کشور‎های دیگر مانند مصر، لیبی و سوریه - در برابر مواجهه غرب با جنبش اسلامی - دشمن ابدی‎شان - نگرانی وجود دارد. به‎نظر شما ورودی‎‎ها و خروجی‎‎های این بازی جدید چیست؟

در این‎جا کمی با نظر شما مخالفم. از نظر تاریخی شاهد بودیم که در برخی اوقات، امپراطوری‎‎ها تلاش کردند با شعله‎ورتر کردن احساسات مذهبی، جنبش‎‎های مقاومت ملی را در هم شکنند. حتی در دهه 80، آمریکا برخی از جنبش‎‎های به ظاهر اسلامی را به‎وجود آورد تا باعث جنگ تمدنی میان اسلام و شوروی شود. این راهبرد را برنارد لویس طرح افکند، زبیگنو برژینسکی اعمال و ساموئل هانتیگتون برای مصرف مردم تئوریزه کرد. ظهور طالبان، نتیجه همین مسأله است. این افراد از منافع امپراتوری آمریکا در افغانستان، یوگسلاوی، چچن، اخیرا عراق، و جدیدتر هم در لیبی و حال در سوریه، دفاع کرده‎اند.

اگر فردا حکومت بشار اسد سقوط کند، تأثیرش بر محور مقاومت تهران - حماس - حزب‎الله، چه خواهد بود؟

آمریکا پنهان نمی‎کند که اگر بتوانند سوریه را متلاشی کنند، بلافاصله به ایران حمله خواهد کرد. «متلاشی کردن سوریه» را به‎کار می‎برم، زیرا بحث مقاومت فراتر از شخص بشار اسد است. در نتیجه، سقوط سوریه می‎تواند دوران بی‎ثباتی را باعث شود که حتی به نبردی در سطح جهانی منجر شود.

در بحث جنگ با سوریه، ترکیه به‎طور کامل خود را در جبهه مخالفان سوری که طرفدار غرب هستند، قرار داده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

فراموش نکنیم که ترکیه عضوی از ناتو است. ارتش ترکیه به نیابت از آمریکا عمل می‎کند.

صد‎ها سال است که رهبران ترکیه اشتباهات سیاسی مرتکب می‎شوند. اردوغان امیدوار است که ژاندارم منطقه شود. همان‎طور که محمدرضا شاه و صدام حسین قبل از وی بودند. تاریخ نشان داده است که آمریکا با کسانی‎که در خدمتش بوده‎اند، چگونه رفتار می‎کند: از آن‎ها استفاده می‎کند و سپس حذف‎شان می‎کند.

منبع: نشريه پنجره

ترجمه: حامد نعمت‎اللهی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها