به گزارش پایگاه 598، بعد از توافق هسته ای ایران و کشورهای موسوم به 1+5، هفته ای نیست که در آن مسئولین آمریکایی از برجام و مهار ایران سخن نگفته باشند. آخرین نمونه آن صحبت های اخیر جان کری است که تأکید می کند «ما علی رغم امضای توافق هسته ای (برجام) با ایران بر سر سایر موضوعات اختلاف نظر داریم و نه تنها تحریمی را لغو نکرده ایم، بلکه دامنه برخی تحریم ها را بیشتر نیز کرده ایم.»
دلیل پرداختن پی در پی به این موضوع از دو حالت خارج نیست: 1- آمریکایی ها در برجام امتیازات زیادی داده و امتیاز کمی گرفته اند و لذا سعی می کنند به هر بهانه ای آن را توجیه کنند. 2- آنان نه تنها این مذاکرات را یک برد می دانند، بلکه به دنبال آماده سازی افکار عمومی برای ادامه چنین روندی در تعامل با ایران هستند.
در تحلیل دو حالت مذکور باید گفت که حالت اول نمی تواند صحیح باشد، چرا که اگر احساس مغبون بودن در آمریکا و مردم آمریکا به شکل عمومی وجود داشت، این موضوع بایستی از طرف جناح رقیب حزب حاکم مطرح شود نه حزب حاکم؛ یعنی از طرف جمهوری خواهان و نه دموکرات ها. بنابراین با توجه به موضع گیری های جان کری واضح است که سناریوی دوم محتمل تر است. دموکرات ها با چهار هدف سعی در زنده نگه داشتن التهاب آفرینی پیرامون برجام در فضای پسابرجام دارند:
1- از آنجا که برجام یک برد برای دموکرات ها تلقی می شود، آن ها سعی می کنند افکار عمومی جامعه آمریکا را این گونه توجیه کنند که ایران بعد از گذشت 37 سال از انقلابش در حال تبدیل شدن به یک کشور مطلوب از نظر آنان است و ما توانستیم بر اساس معاملات قدرت در سطح بین الملل خواسته هایمان را به ایران تحمیل کنیم و چنین اقدامی می تواند به سایر موضوعات نیز تسری پیدا کند و لذا نهادینه سازی این الگو را در دستور کار خود قرار داده اند.
2- همزمان با روزهای پایانی مذاکرات هسته ای، مذاکرات دیگری نیز در حوزه امنیتی بین ایران و آمریکا برگزار شد که برخلاف برجام خیلی زود به نتیجه رسید. بر اساس این توافق ایران چهار جاسوس آمریکایی را آزاد کرد و در مقابل، آمریکا هشت زندانی ایرانی را آزاد نموده و ضمن خروج بانک سپه از فهرست بانک های تحریم شده، اموال بلوکه شده ایران در سال 58 و همچنین سود آن یعنی مبلغ یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار را به ایران پرداخت کرد. اگرچه این مذاکرات برای ایران یک بُرد بزرگ تلقی می شود و لیکن آمریکایی ها متمایل به تکرار چنین تعاملاتی با ایران نیستند و لذا ترجیح می دهند تعامل به شیوه برجام مطرح شود و نه سایر تعاملات که سود مشخصی برای ایران در بر دارد.
3- مرزبندی با ایران در موضوعات مختلف سیاسی و امنیتی دیگر هدف آمریکایی هاست. در حالی که مقام معظم رهبری بارها بر مرزبندی با دشمن تأکید کرده اند و متأسفانه برخی از جریانات سیاسی حاضر به انجام چنین کاری نیستند و آن را مانعی بر سر راه اجرای برجام می دانند، آمریکایی ها بسیار شفاف با ایران مرزبندی می کنند و به صراحت می گویند که ما فقط در موضوع هسته ای با ایران مذاکره کرده ایم و نه سایر موضوعات. صحبت های اخیر جان کری را از این زاویه نیز می توان مورد تحلیل قرار داد.
4- همان گونه که گفته شد افکار عمومی داخل آمریکا از برجام به عنوان یک بُرد تاریخی یاد می کنند، ولی ممکن است ملت های دیگر و ملت ایران این توافق را آغازی بر یک پایان بدانند، یعنی آغازی بر از بین رفتن هژمونی آمریکا در سطح بین الملل. تأثیر گذاری بر افکار عمومی در سطح دنیا ایجاب می کند که قدرت هژمون دائما برتری خود را به رخ جهانیان بکشاند و لذا تأکید می کند که علی رغم توافق با ایران ما هنوز این قدرت را برای خود حفظ کرده ایم که دیگر کشورها و از جمله ایران را با سلاح تحریم مجبور به عقب نشینی کنیم. این سیاست را نیز می توان بخشی از سیاست فراملی آمریکا در فضای پسابرجام دانست.
با توجه به موارد ذکر شده لازم است مسئولین و رسانه های جمهوری اسلامی
ایران ضمن نگاه منطقی به برجام (یعنی نه آن را فتح الفتوح بدانند و نه آن
را یک شکست مطلق) هرچه بیشتر بر افشای چهره واقعی آمریکا تلاش کرده و با
مرزبندی صحیح با دشمن، مواضع انقلابی خود را با شجاعت هر چه تمام تر در سطح
منطقه و بین الملل اعلام کنند و در مقابل رجزخوانی دشمن سکوت نکنند.
علی کارگر