به گزارش پایگاه 598، امام خميني(ره) در دومين روز پس از ورود به ميهن اسلامي در مدرسه علوي و در جمع روحانيون هدف خود را از انقلاب و بازگشت به وطن اين گونه تشريح ميكنند «من آمدهام كه بزرگواري شما را حفظ كنم. من آمدهام كه دشمنهاي شما را زمين بزنم. من آمدهام كه ملت را يك ملت مستقلش كنم. دولت اگر پيدا بشود يك دولت مستقل باشد. من آمدهام كه دست اجانب را از اين مملكت كوتاه كنم.»
امروز و با گذشت نزديك به چهار دهه از پيروزي انقلاب نياز به مرور بيانات امام خميني(ره) و شناخت راه و خط حضرت روح الله بيش از پيش احساس ميشود. بخصوص اين گروهها، افراد و جرياناتي در صدد هستند با نام امام بر خط امام مهر بطلان بزنند و منويات دروني خود را عملي سازند.
رهبر معظم انقلاب 14 خرداد ماه سال جاري در سخنراني ساليانه خود در حرم مطهر بنيانگذار جمهوري اسلامي شاخصههاي خط امام را تشريح و نيز از تحريف راه و منش امام سخن گفتند.
رهبر انقلاب در اين سخنراني مباني خط امام را برشمردند كه اين مباني عبارتند از : اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريكايي، اتّكال به كمك الهي، اعتماد به صدق وعده الهي، و نقطه مقابل، بياعتمادي به قدرتهاي مستكبر و زورگوي جهاني، اعتقاد به اراده مردم و نيروي مردم و مخالفت با تمركزهاي دولتي، طرفدار جدّي حمايت از محرومان و مستضعفان، قرار داشتن در جبهه مخالف قلدران بينالمللي و مستكبران، استقلال كشور و ردّ سلطهپذيري، مسئله وحدت ملّي.
با نگاهي به مباني خط امام كه در بيانات رهبر معظم انقلاب به صورت مشروح مورد بررسي تحليل و ارزيابي قرار گرفته شده است و نيز فرمايشات امام در روز 14 بهمن ماه 1357 به خوبي ميتوان رويكرد كساني كه به تحريف خط امام ميپردازند را مورد تحليل قرار داد.
روشن است كه تحريف خط امام تنها در دايره نظريه پردازي نميتواند مورد ارزيابي قرار گيرد، ممكن است گروهي در مراكز علمي و دانشگاهي نظرياتي را به امام منتسب سازند كه رد اين انتسابات با رجوع به بيانات حضرت روح الله كه در صحيفه امام موجود است نفي و ابطال شوند ولي خطرناكترين نوع تحريف تحريف در عمل و اجراست.
مسئولاني كه ايران و ايراني را تحقير ميكنند
به عنوان نمونه مسئولاني كه عهدهدار اداره كشور هستند هر روز در سخنان خود
از راه و مرام امام سخن بگويند ولي در اجرا مستضعفستيز بوده، به قدرتهاي
خارجي و استكباري اطمينان داشته باشند و استقلال كشور را با اين اطمينان
به بيگانگان در خطر بيندازند.
مسئولي حمايت كنندگان از حقوق مصرفكننده را با انگ كمونيست بودن ميراند، مسئولي ديگر استقلال كشور را با اين سخن كه ما تنها در آبگوشت بزباش ميتوانيم رقابت كنيم به سخره ميگيرد، مقام ديگري خدمات رساني به مستضعفين را با عزا و مصيبت تخطئه ميكند، فردي ديگر مردم را با عنوان كارت به دستاني كه شب پرداخت يارانه در مقابل عابر بانكها به صف شدهاند شماتت كرده و ديگري ايران و ايراني را چنان پائين ميآورد كه ميگويد در صورت حمله آمريكا در عرض 5 دقيقه سيستم دفاعي كشور نابود ميشود و يا ديگري مردم را چنان حقير و فرومايه ميانگارد كه در صورتي كه او و دوستانش نبودند آنان از گرسنگي ميمردند.
تركان: اگر ما نبوديم مردم گرسنه ميماندند
به عنوان نمونه و يكي از هزاران به اين جملات اكبر تركان مشاور رئيس جمهور و
دبير شوراي هماهنگي مناطق آزاد تجاري توجه كنيد؛ «اولين اقدام اين دولت
متوقف كردن تحريمها بود. تشديد تحريمها متوقف شد و مذاكرات پيش رفت تا
امروز كه تحريمها برداشته شد. اگر مشي دولت قبلي پابرجا بود، تحريمها
تشديد نميشد؟ اگر تحريمها تشديد ميشد آنوقت همين نان و قند، برنج و
روغني كه در جامعه وجود دارد، ديگر وجود داشت؟ همين غذايي كه سر هر كوچهاي
ميتوان آن را خريد و تهيه كرد، اگر مشي قبلي بود، آيا امكان آن وجود داشت
همين غذا را پيدا كنيم؟»
اين سخنان را كسي بر زبان رانده است كه پيش از اين گفته بود ايراني جماعت توان رقابت با خارجيها را جز در آبگوشت بزباش و قرمه سبزي ندارد و صادق زيباكلام روشنفكرنماي حامي دولت نيز در حمايت از او گفته بود «اشتباه ميكني در آبگوشت بزباش و قرمه سبزي هم خارجيها از ايران جلوترند و توان رقابت نداريم»!
از لولهنگ تا آبگوشت بزباش!
اين سخنان انسان را ياد اظهارات رزم آرا نخست وزير رژيم طاغوت مياندازد كه
بعد از آنكه لايحه معروف گس-گلشاييان براي تضمين منافع نفتي انگليس در
مجلس ايران رد شد، در توهين تاريخي خود گفته بود: «ملت ايران قادر به ساختن
لولهنگ نيست و يك كارخانه سيمان را نميتواند اداره كند»!
حضرت آيتالله العظمي خامنهاي رهبر معظم انقلاب در 7 آذرماه ۸۴ در ديدار با بسيجيان به اين توهين تاريخي به ملت ايران اشاره و تاكيد كرده بودند: « همه ابزارهاي فرهنگي و تبليغي در طول صد سال يا بيشتر بهكار گرفته شد، تا اين ملت را به خودشان بدبين كنند - يكي از شخصيتهاي سرشناس معروف ميگفت ايراني، يك لولهنگ نميتواند بسازد! - لولهنگ يعني آفتابه گِلي؛ آن زمانها از گل، آفتابه درست ميكردند. اينجور اين ملت را تحقير ميكردند. اين ملت حالا در زمينههاي زيستي، در زمينه فعاليتهاي گوناگون علمي، تحقيقي كارهايي ميكند كه خودش را جزو ده كشور اول جهان قرار ميدهد؛ اين، شوخي نيست. اين مسئله به ملت ما، به شما جوانها، در هرجا كه هستيد و در هر قسمتي كه كار ميكنيد، هشدار ميدهد كه قدر خودتان را بدانيد، حركت كنيد، نااميد نشويد؛ شماها ميتوانيد. شما آن نسلي هستيد كه اگر خوب عمل كرديد، آينده اين كشور را - صد سال، دويست سال يا بيشتر - تضمين خواهيد كرد.»
حال تحقير مردم با اين عنوان كه اگر ما نبوديم شما از گرسنگي ميمرديد و نان و قند و روغن براي مصرف كردن نداشتيد با كدامين معيار از يك مسئول در جمهوري اسلامي پذيرفتني است؟ آيا اين گونه سخن گفتن با راه و مرام امام كه ميفرمايند « من آمدهام كه بزرگواري شما را حفظ كنم » منطبق است؟
توجه به اين جملات و عبارات سوالات ديگري را نيز به ذهن متبادر ميسازد و آن اينكه آيا وابسته كردن همه مقدرات كشور به اجراي برجام و لبخند و اخم دشمنان استقلال كشور را به خطر نمياندازد ؟ آيا مبتني كردن اقتصاد كشور كه بايستي براساس مقاومت در برابر فشارهاي بيگانگان تنظيم شود به برداشته شدن تحريمهاي تحميلي و نيز بسته شدن قراردادهاي كلان و ميلياردي با دشمنان ديروز و به ظاهر دوستان امروز و خارج ساختن ميلياردها دلار از چرخه اقتصاد كشور استقلال كشور را با خطر مواجه نميسازد ؟
ظريف: آمريكا با يك بمب دفاع ايران را از كار مياندازد!
اين گونه سخن گفتن در برابر ايران و ايراني موجد اين نظريه شايد بدبينانه
است كه تحقير مردم يك تئوري ريشهدار در ميان اعتداليون است به عنوان
نمونه وزير امور خارجه 12 آذر ماه 1392 طي سخناني با تحقير توان دفاعي كشور
گفته بود « آيا شما فكر كردهايد كه آمريكا كه با يك بمبش ميتواند تمام
سيستمهاي نظامي ما را از كار بيندازد، از سيستم نظامي ما ميترسد؟»
خندهدار و در عين حال تاسف بارتر آن كه محمد جواد ظريف وزير امور خارجه در همايش فرصتهاي پس از برجام با حمله به منتقدين دولت ميگويد « چرا بيجهت تلاش ميكنيد عزت مردم ما را به حقارت تبديل كنيد. در حالي كه دنيا عزت ملت ما را پذيرفته است.»
سوال اين جا است كه چه كسي ايران و ايراني را تحقير كرده است؟! منتقدان دولت يا مشاور محترم رئيس جمهور كه معتقد است اگر دولت يازدهم نبود مردم نان نداشتند و از گرسنگي ميمردند؟ منتقدان دولت يا وزيري كه معتقد است ايران توان مقاومت در برابر آمريكا را ندارد و سيستم دفاعي كشور با يك حمله آمريكا از هم ميپاشد؟!
ليبرالي كه ايران را مديون آمريكا ميداند!
البته تحقير ايران و مردم تنها به مقامات محدود نميشود و پشت اين تحقير
نظريه پردازان حضور دارند و به عنوان نمونه سريع القلم استاد ليبرال
دانشگاه و حامي دولت در گفت و گو با شرق ضمن بيچاره خواندن مردم ايران و
اشاره به تحريمهاي صورت گرفته از غرب، آمريكا را ناجي ملت ايران ميخواند و
ميگويد « تعامل با جهان و حلوفصل مسئله هستهاي و ضرورت برداشتن
تحريمها موضوعاتي بود كه كشور بهطور جدي با آن روبهرو بود. اگر
تحريمهاي نفت و گاز را برنميداشتند و اگر سرمايهگذاري خارجي صورت
نميگرفت، خبري از درآمدهاي جديد نبود. اگر تحريمهاي بانكي برداشته
نميشد، كشور ما با ركود بيشتر و فرسودگي نهادينهشده روبهرو ميشد.»
سريع القلم ايران را مديون آمريكا ميخواند و ميداند و ميگويد « بيثباتي در ايران منجر به تأمين منافع ملي آمريكا نميشود. بيثباتي ايران به نفع روسيه و چين و سلفيگري است. مستقل از اينكه آنها با ماهيت نظام جمهوري اسلامي مشكل دارند اما با توجه به شرايط منطقه به ايران بهعنوان يك نيروي ثباتدهنده نگاه ميكردند. اوباما در نامههايي كه بعد از ٢٠١١ به ايران نوشت، سعي كرد مسئولان ايران را اقناع كند كه آمريكا استراتژي تغيير نظام را كنار گذاشته و دنبال تعامل با ايران است»
او به اين سوال پاسخ نميدهد كه اگر آمريكا موافق ثبات ايران است و مخالف براندازي نظام اسلامي چرا از ضد انقلاب و فتنه گراني كه به دنبال سقوط جمهوري اسلامي هستند حمايت ميكند و اصولا چرا باني اين همه تحريم عليه ملت ايران شده است و امروز با برداشتن بخشي از آن تحريمها كه در آن نيز شك و شبهههاي فراوان است بر ملت ايران منت ميگذارد؟!
دو رويكردي كه در مقابل هم قرار گرفته است
در ايران دو رويكرد در مقابل هم قرار گرفته است. رويكردي كه ميگويد ما
توان مقابله در برابر هجمه دشمنان را نداريم و سيستمهاي نظامي ايران با يك
بمب آمريكا از كار ميافتد و رويكرد ديگري كه نظاميان متجاوز آمريكايي را
الله اكبر گويان دستگير كرده و دست و بال ميبندد و پس از ضجههاي از سر
ضعف و ناتواني دشمن آزادشان ميكند.
اين دو رويكرد در مقابل هم قرار گرفتهاند كه يكي ايران و ايراني را ناتوان از مقابله ميبيند و راه مذاكره را براي در امان ماندن از خباثتها و شيطنتهاي اين شيطان بزرگ در پيش ميگيرد و ديگري به خدا تكيه كرده و معتقد است راه برون رفت از مشكلات و مقابله با خباثتهاي دشمن، اميد به تواناييها و ظرفيتهاي داخلي است.
رجوع دوباره به خط امام
در اين زمينه گفتنيهاي بسياري است كه وا مينهيم و بار ديگر بيانات امام
خميني را مرور ميكنيم آن روزهايي كه پس از 15 سال تبعيد به وطن بازگشتند و
فلسفه انقلاب و بازگشت خود را در ديدار با روحانيون تبيين كردند؛ «من
آمدهام كه بزرگواري شما را حفظ كنم. من آمدهام كه دشمنهاي شما را زمين
بزنم. من آمدهام كه ملت را يك ملت مستقلش كنم. دولت اگر پيدا بشود يك دولت
مستقل باشد. من آمدهام كه دست اجانب را از اين مملكت كوتاه كنم.»
ايام الله دهه فجر فرصت و بهانه مناسبي است تا مسئولان يك بار ديگر مواضع و عملكرد خود را با رهنمودها و راه روشن حضرت امام خميني(ره) مقايسه كنند.