به گزارش سرویس بین الملل پایگاه 598، چندی پیش نیکلاس برنز، معاون پیشین وزیر امور خارجه آمریکا در امور سیاسی در تحلیلی عنوان کرده بود: «تحولات اخیر در روابط ایران و امریکا باعث رقم خوردن نقطه عطفی در تاریخ معاصر شده است. رفع تحریم ها در مقابل محدودیت های اساسی بر فعالیت های هسته ای ایران، در کنار تبادل زندانیان ایرانی و امریکایی موجب شد تا امیدواری در رابطه با روابط این دو کشور تقویت شود. اما ایران کماکان دشمن قدرتمند امریکا در تقریبا تمام نزاع های جاری در غرب آسیاست.»
برنز معتقد است اوباما و رئیس جمهور پس از او، آزمون سختی در پیش دارند تا بتوانند هم بین تعاملات هسته ای و هم کنترل عداوت ایران، توازن ایجاد کنند. این تحلیل در میان بسیاری از مقامات و صاحبنظران سیاسی امریکایی رایج است.
آنان معتقدند اگرچه کنترل فعالیت های هسته ای ایران، از احتمال دستیابی ایران به سلاح اتمی جلوگیری می کند اما در عین حال، تقویت بنیه ی اقتصادی ایران از طریق رفع تحریم نفتی، به تقویت اقتصادی نظام اسلامی و پس از آن، به تقویت این کشور در مقابل دشمنان دیرینه ی خود یعنی امریکا و رژیم صهیونیستی می انجامد [البته با افت بی سابقه ی قیمت نفت، این گمانه زنی تحلیلگران امریکایی به نتیجه ی صحیحی نرسید.
زیرا از سویی اگرچه موانع جذب پول نفت از سر راه ایران برداشته شده اما با کاهش غیر قابل باور قیمت آن، طبق توطئه ی سعودی-امریکایی، عملا تنها اتفاقی که می افتد این است که منابع ایران در مقابل مبلغی ناچیز به هدر می روند؛ و از سوی دیگر، اقتصاد ایران کماکان وابسته به نفت باقی می ماندǃ]
برنز در ادامه ی تحلیل خود می گوید: دیگر نتیجه ی قابل قبول مذاکرات، رسیدن کاخ سفید به اهداف خویش از طریق دیپلماسی و نه جنگ بودǃ بدین ترتیب بدون اینکه هزینه ای برای جنگ به اقتصاد امریکا تحمیل شود، اهداف وی در قبال ایران محقق شدندǃ
نیویورک تایمز در این باره می نویسد: «آنچه که سرانجام کنونی مذاکرات را رقم زد [نه قدرت ظریف بود و نه چیز دیگر، بلکه] اجبار امریکا به پذیرش منطق رهبر انقلاب اسلامی ایران بود. آیت الله خامنه ای پیشتر عنوان کرده بود اگر امریکا از موضع احترام و نه تهدید با ایران سخن بگوید خواهد دید جمهوری اسلامی و مردم ایران، از موضع عقلانیت و همکاری با او سخن خواهند گفت. درواقع ایران به زبان احترام، با احترام پاسخ خواهد گفت. بنابراین غرب درواقع به شکست سیاست های پیشین خود اعتراف کرده و سرانجام پذیرفته است که با زبان تهدید و تحقیر با ایران سخن نگوید.»
اگرچه دولت در رابطه با میزان موفقیت ایران در مذاکرات و بیان آنچه ایران به دست آورده است عادت به اغراق و زیاده گویی دارد، اما اگر فقط همین را در نظر بگیریم که کاخ سفید مجبور شد زبان تهدید را کنار گذاشته و در مقایسه با قبل، از موضع احترام با ایران سخن بگوید، به موفقیتی رسیده ایم که مرهون زبان منطق رهبری ایران است. همانگونه که نیویورک تایمز اقرار می کند، غرب سخنان رهبری در رابطه با ویژگی های ملت ایران را پذیرفته و به آنان تن در داده است.