به گزارش پایگاه 598، نورآباد ممسنی در استان فارس از شب گذشته رنگ و بویی دیگر دارد، مادران در
این شهرستان آرام و قرار نداشتند و برای دیدن طلوع آفتاب لحظهشماری
میکردند تا بتوانند بوی فرزندان شهید و مفقودالاثر خود را در میان ۹۳ شهد
گمنام جستجو کنند.
خیابانهای شهر نورآباد از ساعات اولیه صبح
آبپاشی شده تا بتواند تا حدی اندک حرارت و گرمای اشک مادران چشمانتظار را
کاهش دهد اما هیچکس نمیداند که مادر علیرضا برای این لحظه موهای خود را
سپید کرده که تازهدامادش را بار دیگر ببیند.
مادران آمدهاند. شاید
دعا میکردیم که امروز صبح مادران خواب بمانند تا زمین استان فارس از صدای
آه این شیر زنان به لرزه نیفتد و دلسنگ آب نشود زمانی که میبیند پیر زنی
به دنبال یوسف گمگشته خود میگردد.
گروههای مختلف مردم از
کوچهپسکوچههای نورآباد خود را به خیابان اصلی شهر میرسانند، مادران و
پدران عکسهای فرزندان شهید و مفقودالاثر خود را در دست دارند و بااینکه
میدانند این ۹۳ شهید مربوط به استان فارس نیست اما به دنبال گمشده خود
میگردند.
کمکم نور آفتاب روشناییبخش این شهر میشود خیابان اصلی
که محل عبور ۹۳ کبوتر عاشق است مملو از جمعیت شده، خیابانهای تمیز و حضور
استقبالکنندگان در شهر نورآباد برای دیدن وزیر و وکیل نیست همه آمدهاند
که بار دیگر بگویند از شما شهدا عزیزتر وجود ندارد.
بچهها و نوجوانان در کنار مادربزرگ و پدربزرگهای خود ایستاده و شیطنت میکنند و زیرچشمی مراقب چشمان خیس بزرگترها هستند.
دود
اسپند روی زغال خیابان را پرکرده، نگاههای حاضرین به سر خیابان دوخته
میشود، دستان مادران میلرزد و پدران دلشوره خود را مخفی میکنند و در
همین زمان اولین خودرو حامل کبوتران عاشق از راه میرسد.
خیبریها
آمدند، زمین زیر پای مادران به لرزه میافتد و رانندگان خودروها سرعت ماشین
را تا حد صفر کم میکنند زیرا دیگر راهی برای رفتن وجود ندارد.
دستان
پدران و مادران به سمت تابوتهایی دراز میشود که با پرچم سه رنگ زیبای
وطن پوشیده شده است، هرکس زیر لب نجوایی میکند و صدای صلوات از گوشه و
کنار خیابان شنیده میشود.
خودروهای دیگر نیز وارد خیابان اصلی
میشوند صدای گریه مادران فضای شهر را پرکرده و هرکس نام جوانی را میبرد
گویی که زنگ آخر است و والدین سراغ فرزندان خود را از همکلاسی او میگیرند.
نوع شیطنت کودکان تغییر میکند و حالا از والدین درخواست میکنند که آنها را بر دوش قرار دهند تا بتوانند دستی بر تابوتها بکشند.
خیابان
اصلی شهر تاکنون چنین شلوغی را به خود ندیده بهخصوص در چنین ساعتی از صبح
که بیشتر پدران برای شروع کار از منزل خارج میشوند اما امروز مادران
شبزندهدار پدران را همراهی کردند.
* ۲۰ سال کلید بر سردر خانه گذاشتم
در
این میان پیرزن و پیرمردی دست یکدیگر را گرفته و در کنار خودروها حرکت
میکنند، عکس جوانی در دست دارند و پیرزن آن را نشان دیگران میدهد و سراغ
فرزند تازهداماد خود را میگیرد.
این پیرزن در پاسخ به سؤال
خبرنگار مهر، که عکس چه کسی را در دست داری، گفت: فرزندم است دو روز بعد از
عروسی به جبهه رفت و تا به امروز نیامده که در این هنگام پیرمرد اشاره
میکند که فرزندم شهید شده اما مادرش همچنان منتظر است.
پدر شهید آرام میگوید که ۲۰ سال است همسرش کلید را بر سردر خانه میگذارد تا زمانی که فرزندمان بازمیگردد پشت درنماند.
پدران و مادران زیادی اینجا هستند که هرکدام بهنوبه خود درد دلی دارند با خیبریان.
خودروهای
حامل شهدا از خیابان اصلی شهر خارج میشوند اما همچنان نگاهها را به
دنبال خوددارند تا طی ۱۰ روز پدران، مادران، همسران و فرزندان استان فارس
از این میهمانان عزیز پذیرایی کنند.
فارس میزبان ۹۴ کبوتر عاشق است که یکی از آنها در نورآباد ممسنی امروز به خاک سپرده شد.