این روزها استفاده از قلیان و تنباکوهای میوهای کذایی آن چنان همهگیر شده است که برخی نوجوانان و جوانان دوشادوش والدین خود و یا به تنهایی به استعمال آن میپردارند؛ بیآنکه توجهی به پیامدهای ناگوار آن داشته باشند.
پُز و به اصطلاح کلاس قلیان امروز در برخی خانوادهها به حدی فراگیر شده است که داشتن وسایل کشیدن قلیان برای یک تفریح چند ساعته بیرون از خانه را جزیی جدایی ناپذیر از زندگی خود میدانند.
در یکی از بوستانهای شهر چند جوان را میبینم که در حال کشیدن قلیان هستند؛ تنها در فاصله کمی از آنها، دو دانشآموز 12 و 14 ساله مشغول کشیدن قلیان هستند و این در حالی است که پدر و مادرشان نیز در نزدیکی آنها قرار دارند و البته تمایلی نیز به شرکت در گفتوگو ندارند.
اما با یکی از همان نوجوانان که مشغول کشیدن قلیان با دوستانش است، همصحبت میشوم و او از دغدغهها و مشکلات خانوادگیاش میگوید؛ دغدغههایی که در لابلای آن گلایههایی نهفته است و پاسخهایی که برای آن جواب پیدا نکرده است و این روزها قلیان را دوست خود میداند هر چند ناباب.
آرش ع 17 ساله دانشآموز سوم دبیرستان در رشته علوم انسانی است که در تهران زندگی میکند؛ وقتی از او میپرسم که «چرا مشغول کشیدن قلیان هستی؟»، با لحن همراه با غرور خاص نوجوانیاش میگوید: «بعضی وقتها مغزم جواب نمیدهد و زندگی بسیار سختی دارم و اغلب اوقات چنین فضاهایی طلب میکند تا از قلیان استفاده کنم».
او با گلایه از بزرگترهای خود میگوید که باید پدر و مادر بالای سر دانشآموز باشد و او را امر و نهی کنند.
*معلمان هشداری در خصوص قلیان نمیدهند
از آرش میپرسم «آیا معلمان شما در خصوص مواد مخدر هشداری میدهند؟»؛ میگوید: «نه اینطور نیست».
او ادامه میدهد: «مسائلی هست که قابل بیان نیست البته شاید بعدها نیز من هم از این کارها پشیمان شوم».
وی به کشیدن سیگار اشاره میکند و میافزاید: «به نوع و رفتار من سیگار کشیدن نمیآید و آن را برای خود بد میدانم، در مقایسه با سیگار باید بگویم قلیان بوی خوبی دارد و زشتی کار آن از سیگار کمتر است».
*دانشآموزان وقتی سیگار می کشند احساس بزرگی میکنند
وقتی از آرش در خصوص سیگار کشیدن دانشآموزان میپرسم، میگوید: «آنها احساس میکنند وقتی سیگار میکشند بزرگ شدند و الگوی آنها پدر و مادر یا دوستانشان هستند».
از او میپرسم «اگر در آینده فرزندت در مقابلت قلیان بکشد چه عکسالعملی نشان میدهی»، پاسخ میدهد: «این دوران جاهلیت ماست».
به اینجا که میرسیم گلایهاش از پدر و مادرش بلند میشود و میگوید: «پدر و مادرم از آن زمان که یاد دارم با هم مشکل دارند، پدرم در خانواده فقط برادر کوچکم را میبیند و به آن توجه میکند و همیشه مرا نفرین میکند، هیچ محبتی از جانب پدرم ندیدهام».
وی ادامه میدهد: «پدر و مادرم به جایی رسیدند که پدرم ما را تنها گذاشت و رفت و مادرم به دلیل یک اشتباه و اعتمادی نابجا به زندان رفت و من در سن 17 سالگی باید هم کار کنم و هم درس خوانده و نیز خرج برادرم را تأمین کنم».
وقتی از او میپرسم «آیا میخواهی در خصوص فرزند آیندهات نیز چنین اشتباهی کنی؟»، میگوید: «اگر در آینده پدر شوم آنقدر برای فرزندم امکانات میگذارم که به سمت این چیزها نرود».
*به خاطر مشکلات زندگی قلیان میکشم
از آرش میخواهم برای مدت کوتاهی قلیان کشیدن را ترک کند و این دانشآموز به آینده خود اشاره میکند و میگوید: «به خاطر مشکلات زندگی این کار را میکنم و قصد دارم در آینده رشته حقوق را ادامه دهم» و اضافه میکند درس نسبتاً خوبی دارد.
آرش در پاسخ به این پرسش که «به عنوان یک دانشآموز چه خواستهای داری؟»، پاسخ میدهد: «دلم میخواهد نحوه فکر کردن مردم عوض شده و به ما آزادی عمل داده شود»؛ البته او نمیگوید که منظورش از آزادی عمل چیست و انگار آتش قلیانش هم خاکستر شده است و میخواهند وسایلشان را جمع کنند و به همین دلیل با آنها خداحافظی میکنم.
این دانشآموز را با دنیایی از باورهای درست و نادرست ترک میکنم و در این اندیشه هستیم که به راستی مسئول این انحرافات رفتاری و ایجاد شبهات فکری و اعتقادی کیست؟ آیا مقصر بعضی پدر و مادران ناآگاه هستند و یا بی تفاوتی مردم و مسئولان.