سرویس فرهنگی نقد رسانه 598 - به نقل از فارس/ یکی از کابران فارس در پی برگزیده شدن فیلم «جدایی نادر از سیمین» در جایزه
«گلدن گلوب» متنی را خطاب به وی نوشته است:
آقای فرهادی سلام!
بگذار همین ابتدا صمیمانه به شما تبریک بگویم، باور بفرمائید ما یعنی
خودمان شاید از سرناچاری مثل همه انسانهای این کره خاکی ناچار باشیم گاهی
ناراست باشیم که آن هم مذموم است دقیقا مثل همین سه اثر شما که از قضا هر
سه را دیدهام؛ الحق تلخی دروغگویی را به جان میچشانی و بیننده مشمئز از
دروغ و دروغگویی و کمی دلخور از شما سینما را ترک میکند.
باز هم تبریک میگویم و امید به توفیقات روزافزونتان دارم. اما یقین دارم
مردم حسودی نیستیم. همین اربعینی که گذشت و شما ایران نبودید یک صحنه
سینمایی شبیه کارهای خود شما را از نزدیک شاهد بودم. در میان جمعیت
عزادار در امامزادهای در جنوب همین تهران - که شما علاقهمند به واکاوی
آن هستید- خودرویی آتش گرفت پراید، همین خودروی کوچلوی اینک وطنی شده که از
قضا گازسوز هم بود و لحظه به لحظه شعلههایش زبانه میکشید، احتمال انفجار
انبوه جمعیت از یکسو و ماشینهای پارک شده در خیابانی تقریبا بنبست منتهی
به امامزاده هر لحظه وقوع فاجعهای را نوید میداد. در این میان زنی
آنچنان ناراحت و برافروخته بود و سعی میکرد به مردانی که تلاش در اطفاء
آتش داشتند از دور و نزدیک کمک راهنمایی میکند و اشک ریزان دست به دعا بود
که تقریبا همه جمعیت فکر میکردند ماشین متعلق به این ایرانی بانوی بی
قرار است، اما پس از آنکه آتش نشانی رسید و معرکه پایان پذیرفت و آرامش
حاکم شد یکی پرسید خانم ماشین شماست. گفت نه نمیدانم مال کدام مسلمان بود،
مثل فیلمهای شما در لحظه آخر و پس از تعلیق و کشش فراوان غافلگیرمان
کرد. گفتم که بدانید مردمت حسود نیستند.
باری! جناب فرهادی بگذار تعارف را کنار بگذاریم. جایی گفتهای که تاریخ
معاصر را خیلی دوست داری و محتمل است فیلمی تاریخی درباره ۵۰ سال اخیر
بسازی؛ زهی توفیق که بسازی! اما اکنون شما هنرمندی در اندازههای جهانی و
بینالمللی هستی پس دیگر ساختن فیلم راجع به مضامین «جدایی نادر از سیمین»
در اندازه شما نیست که البته این مضامین در تاریخ فرهنگ ما هم هشدار داده
شده و مذموم پنداشته، حتی در مثل عموم هم «دم خروس و قسم حضرت عباس» را
شنیدهایم.
بیایید این بار با تمام نبوغ و هنرتان دروغی که سرنوشت آدمی را در ۵۰ سال
اخیر و در تمام جهان دستخوش آثار شوم خود کرده است، سوژه کار جدید و جهانی
خویش قرار دهید والا این مصیبتهای سه گانه و تلخ و گزنده که در جای خود
دیده شده و قدردانی جهانی شده است دیگر جواب نمیدهد معلوم شد طبق گفته
خودتان در پایان یکی از جایزهها حرف مشترکی داشت که دیده شد و برگزیده.
پس اینک زمینه مهیا است بیا راجع به فلسطین مطالعات خود را آغاز کن و
از دروغی بزرگ به نام اسرائیل پرده بردار و جهانی را یکسره از این دروغ
راست پنداشته شده آگاه کن. به راستی هنرمندی چون شما که تمرینات موفقیت
آمیزی در نشان دادن بدی و شنائت و دروغ از خود بروز داده میتواند این دروغ
بزرگ تاریخی را هویدا کند.
جناب آقای فرهادی اگر شما آماده باشید این بنده حاضر است آپارتمان کوچک خود
را فروخته و به عنوان هدیه ناچیز نثار این پروژه بزرگ بکنم مطمئن باشید
مشکل مالی نخواهید داشت و میلیونها مسلمان و غیرمسلمان در سراسر جهان
حمایتهای خویش را از این پروژه اعلام خواهند کرد.
راستی نکته دیگر؛ البته قصد طعنه و تعریض ندارم اگر چه هر بار که فیلمهای
شما را دیدهام حس کردهام گاهی به جامعه خود طعنه و تعریض میزنید اما
دامن هنرمند مبرا است از طعنه و تعریضها. هنرمند حتما نکتههای فراتر از
آنچه به یکباره دیده میشود مدنظر دارد اما نمیتوانم این سؤال را در پایان
نپرسم که به نظر شما سیمین که هیچگاه «در جدایی نادر از سیمین» به اراده
خالقش (یعنی شما) در موقعیت دروغ قرار نمیگیرد و با فرض اینکه در پایان
ماجرا رفته و به سرزمین آمالش رسیده در یک احتمال میتواند به سرنوشتی شبیه
آنچه اکنون گلشیفته فراهانی دچارش شده مبتلا گردد و هر چه بیشتر میماند و
دست و پا میزند بیشتر غرق میشود.
اگر پیشنهادم را قبول نکردی و به اسرائیل این دروغ بزرگ ۵۰ سال گذشته
نپرداختی لااقل سرنوشت سیمین را در آن سو به کمال انصاف برای ما روایت کن.!
امیدوارم سیمین گلشیفته نشود.
با آرزوی توفیق
عبدالرضا موحد