پس از آن که سلمان رشدی ملعون در سال 1988م. (1366 خورشیدی) با نوشتن آیات
شیطانی خود، قلب و جان مسلمین و آزادگان جهان را در آتش خشم و غم سوزاند،
این بار در اربعین حسینی و در شهر دارالمومنین دزفول، دست کثیف شیطان از
آستین یکی از بلاگرهای عرصه ی مجازی بیرون آمده و با اهانتِ مستقیم به
ساحتِ مقدسِ پروردگار و کفرگویی هایی فوق تصور، خطاب به ذات اقدس الهی،
مؤمنانِ شهر مقاومِ دزفول را در موجی از خشم و اندوه فرو برد.
به گزارش بی باک،
" ح. پ" معروف به « عبدالکورش » ، عضو فعالِ یک انجمن در دزفول در اقدامی
بی شرمانه با درج متنی کفر آلود، روی سیاهِ سلمان رشدیِ ملعون را سفید
کرده و با تازاندنِ قلم، فراتر از نوشته های سلمان رشدیِ ملحد، قلم را به
لوثِ کفرِ خویش، آلوده نمود و با سخنانی سخیف و بی مایه، نسبت هایی همچون
عمل نامشروع خداوند با حضرت مریم (سلام ا... علیها) و ... را مطرح و با
تحقیر و تمسخر ذات مقدس ربوبیت، بالاترین اهانات را نسبت به مقدسات اسلام و
مکاتب وحیانی درج و انتشار همگانی نمود.
این نویسنده هتاک خدواند
متعال را ( نعوذ بالله) به معتاد و بیمار زخم معده ای و ... تشبیه می کند و
بالاترین توهین ها را به ذات اقدس الهی روا می دارد که قلم از بیان آن شرم
دارد از همین رو بی باک از انتشار یادداشت وی صرفنظر می کند.
سرآغازِ
این جریانِ خزنده ی منحرف، سال 1377 و در زمانی بود که مدیر این انجمن با
نام " م. ب " اعلام نمود که شرکتِ خصوصیِ « انجمن قصه دزفول » هنوز هم در
بخش معرفی وبلاگ، به مصادف بودن شروع به کارِ انجمن با تولد صادق هدایت
بالیده و آن را افتخار می داند.
در طیِ این سال ها اقدامات،
جلسات و نوشته های جهت دارِ مالکِ این شرکت ( انجمن ) به گونه ای معنادار و
در انحرافِ واضح با نظام و مردم به راهی رفت که در امتدادِ فعالیت های
خارج از نظارت خود، پس از سال 1388 به نحو معنی داری پرده برانداخته و با
دعوت از نویسندگان معلوم الحالِ خارج از کشور (ضد انقلابان، فراریان و
معاندان پناهنده در دامنِ دشمنانِ خارجی) به ترویجِ آثار و افکارِ ایشان
پرداخته و با برگزاری کنفرانس های چند ساعته تلفنی با این نویسندگان و گرد
هم آوردنِ برخی جوانان و نوجوانانِ ساده دل در محل این شرکت، به انحرافِ
افکار جامعه ی ادبی شهرِ مقاوم دزفول اقدام نمود.
مدیر این انجمن
منحرف ، با نامِ « م. ب » علاوه بر این، با ترویجِ افکار و آثار این دسته
از نویسندگان –که در ادامه به معرفی برخی از آنان خواهیم پرداخت- فعالیت
های جهت دار دیگری نیز داشته است که از آن میان می توان تبلیغ و ترویجِ
خوانندگانِ فاسقِ لاله زار نویِ دوران طاغوت - مانده میوه چی – را نام برد
که برای ترویجِ و گسترشِ دوباره آثارِ این فرد، در سطح جامعه تلاش هایی را
نیز آغاز نموده بود و در شرایطی که هیچ گونه نظارتی بر اعمال مشکوک خود نمی
دید بدون واهمه از عکس العمل قشر مذهبی و متدین و مسئولین شهری، گپ وگعده
انجمن را با این خواننده معلوم الحال - که مردم دزفول هنوز شرارت های پیش
از انقلاب او را به خوبی در خاطر دارند- با آب و تاب فراوان در سایت
اختصاصی خود منتشر کرد. لازم به ذکر است این « شرکتِ انجمن نما » با
برگزاری اردوهای مختلط، بعضاً اعضا را به تورهای تفریحی برده و در خلالِ
این سفرها به ترویج و تبلیغِ افکار و عقایدِ عنودانه ی خود پرداخته است.
نوشته
های م.ب از زمان آشوب های سال 88 بیش از پیش با نظام و انقلاب زاویه پیدا
کرده و حساسیت هایی را در سطح دزفول برانگیخت. به طور مثال او در خلالِ
آشوب های خیابانی فتنه گران سال 1388 در یادداشتی در سایت خود مطلبی با
تیتر زیر به رشته ی تحریر درآورد:
من از ریختن این خون ها لذت می برم
که
در بخشی از این مطلب آمده است: "این روز ها وقتى میبینم همه ى آنهایى که
سى سال مرا ترسانده بودند و از دین من به بهایى چند بهره برده بودند و چهره
اى موجه برای خود ساخته بودند مثل زنهاى سلیطه ى بى حیا قبا را به کمر و
چاک دهان را باز کرده اند و نقاب از چهره برداشته اند ازخوشحالى در پوست
خودم نمى گنجم من خوشحالم که میبینم مردم با تیر مستقیم به زمین مى افتند
من خوشحالم که مى شنوم و مى بینم که آیت الله ها در روز روشن دروغ میگویند و
از آن خوشحال تر که مردم کوچه و بازار دروغهاشان را براى هم باز گو مى
کنند من از ریختن این خونها لذت می برم هیچگاه از این همه خون ریزى لذت
نبرده بودم چرا که حالا دیگر مطمئنم این خونها دامن (آنها) را رها نمى کند"
و
یا در تاریخِ بیست و سوم خرداد 1388 با درجِ مطلبی که فقط حاوی تیتری
توهین آمیز نسبت به انقلاب بود خصومت خود با نظام را این گونه نشان داد:
23/3/1388 آغاز رسمی استبداد و دیکتاتوری دینی در ایران.
این تیتر،
زمانی در سایت شخصی مدیرِ این انجمن قرار گرفت که روز قبل از آن، رهبر معظم
انقلاب در پیامی با تقدیر و تشکر از اقشار مختلف مردمِ حماسه آفرینِ شرکت
کننده در انتخابات 40 میلیونی، همگان را به هوشیاری در برابر اقدامات
تحریک کننده دشمن دعوت کرده بودند.
در گوشه ای از پیام ایشان آمده
بود: ” گمان بر این است كه دشمنان بخواهند با گونههائی از تحریكات
بدخواهانه، شیرینی این رویداد را از كام ملت بزدایند. به همه آحاد مردم و
به ویژه جوانان عزیز كه سرزندهترین نقشآفرینان این حادثهی شورانگیز
بودند، توصیه میكنم كه كاملاً هشیار باشند."
از دیگر جهت گیری های ضد نظام شرکت انجمن نمای قصه کذایی می توان به این موارد اشاره کرد:
تجاوز به افکار عمومی
گارد سرخ مائو یا بسیج مستضعفان!
و ....
برخی
از نویسندگانِ معاندِ خارج از کشور که با این انجمن در ارتباط فعال می
باشند و مدیرِ انجمن با حضور این افراد اقدام به برگزاری کنفرانس هایی
تلفنی در جلساتِ خاص نموده و نتایجِ نشست را نیز در سطح شهر و در فضای
سایبر منتشر نمود به قرار زیر است:
عباس معروفی
•
عباس معروفی، متولد 1336 در تهران در سال 1369 مجله ادبی گردون را پایه
گذاری کرد که پس از مدتی به دلیل اهانت به مقدسات اسلامی محاکمه و توقیف
شد. معروفی پس از توقیف مجله گردون، از ایران فراری شده و به آلمان پناه
آورد و از بورس خانه هاینریش بل بهره گرفت. ماهنامه گردون، که دیدگاه های
آن لیبرالیستی غربی محسوب می شدند، همواره مورد انتقاد نویسندگانی چون شهید
آوینی قرار داشت. عباس معروفی پس از مهاجرت به آلمان، در خیابان کانت
برلین کتابفروشی بزرگی به نام خانه هنر و ادبیات هدایت بنیان نهاد که به
محفلی برای عناصر ضد نظام و انقلاب تبدیل گشته است. این نویسنده ی
ضدانقلاب، طی کنفرانس تلفنی چندساعته ای که توسط انجمنِ منحرفِ یادشده
برگزار گردید با اعضای انجمن ارتباط برقرار کرده و اقدام به ترویجِ دیدگاه
ها و عقاید خود برای اعضای انجمن نمود.
ابراهیم گلستان
•
ابراهیم گلستان، متولد 1301 شیراز، کارگردان، داستان نویس، مترجم،
روزنامه نگار ، عکاس و عضو سابق حزب توده است. او که در میان نویسندگان و
فیلمسازانِ دورانِ طاغوت، نزدیک ترین فیلمساز و نویسنده به دربار پهلوی
بوده است، ارتباط نزدیکش با دربار و نخست وزیرِ وقت، در تضادِ کامل با ژستِ
آزادیخواهی او است.
گلستان هم اکنون به انگلستان مهاجرت کرده و با
کتاب جنجالی خود به نام ”نوشتن با دوربین" که سرشار از انتقادهای تند و
توأم با هتاکی به همفکران و غیرهمفکران خود است، جنجال های فراوانی در عرصه
ادبیات را رقم زده است. ارتباطاتِ خاص او با فروغِ فرخزاد ، زبانزدِ عام و
خاص این عرصه است. انجمنِ « م . ب » با برگزاریِ جلسه ی مشابه دیگری با
این شخص، به تبلیغ افکار و ترویج آثار این فرد پرداخته و نتایج این
گردهمایی را نیز منتشر نمود که مع الاسف، مجدداً با سکوت و بی توجهی
مسئولان امر مواجه گردید.
قاضی ربیحاوی
قاضی
ربیحاوی، متولد 1335 آبادان، داستان نویس و از اعضای ثابت حلقه جلسه های
پنجشنبه هوشنگ گلشیری است که هم اکنون در انگلستان زندگی می کند. حسین
آذرنوش در سایت رادیو زمانه در باره قاضی ربیحاوی می گوید: ”از مهمترین
خصوصیات کارهای قاضی ربیحاوی ، پشت پا زدن به مفاهیم اخلاقی است." ربیحاوی
در سال های گذشته با انتقاداتی که در خصوص سانسور در ایران داشت خبرساز
شد.
در گوشه ای از مصاحبه جنجالی ربیحاوی با تیتر « جستجوی خدا در
هیاهو » می خوانیم : ”...فکر کن اگر یک نویسنده عقیده داشته باشد که تمام
اشکال و ایرادات بشر در نحوهی چگونگی مسایل جنسی او خلاصه میشود، خُب،
برای رسیدن به اصل این مطلب او ناچار است صحنهها و موقعیتهای جنسی
گوناگون خلق بکند، مسایل جنسی با همه سلامتیها و بیماریهایش، اما برای
نویسنده امروز ایرانی که میخواهد کتابش در داخل کشور چاپ بشود این موردی
ممنوع است و در نتیجه غیرممکن است. پس آن نویسنده ایرانی چه میتواند بکند
غیر از اینکه خودش و افکار خودش را حتی برای خودش هم سانسور بکند، و یا آن
نویسنده ایرانی که میخواهد در این هیاهو به دنبال خدا بگردد و دربارهی
خدا و مذهب همان چیزهایی را بگوید و بنویسد که واقعاً و صمیمانه فکر میکند
بدون اینکه مجبور باشد نوشتهاش را لابلای هزار لفافهی عجیب و غریب
بپیچاند، خُب، خیال میکنی آن نویسنده میتواند حرف و پرسش خود را در جامعه
عنوان بکند؟ البته که نه..."
این نویسنده نیز به عنوان یکی از
نویسندگانِ معاندِ مرتبط با این انجمن، به عنوانِ مدعوِ ویژه ، در کنفرانسی
چندساعته با برقراری ارتباط از خارج از کشور، به ابراز عقاید و آراء
پرداخته و از تریبون این انجمن ، به ترویج افکار خود در میان اعضا پرداخته و
نتایجِ آن متعاقباً در فضای سایبر منتشر گردید.
در این هفته نیز در
شب اربعین حسینی، این انجمن اقدام به برگزاریِ بزرگداشتِ « احمد محمود »
نویسنده کتابِ « همسایه ها » نمود که با کمال تاسف یکی از خبرگزاریهای
ارزشی کشور این نشست را اطلاع رسانی کرد!
« همسایه ها » کتابی که به وضوح با بیانِ مطالبِ اروتیک به بیان رابطه نامشروعِ یک نوجوان 15 ساله با یک زنِ شوهردار می پردازد.
عطاا...
مهاجرانی در مصاحبه ای با دویچه وله درتاریخ ۱۲ ژوئن ضمن گستاخی به ساحت
مقام معظم رهبری و در مطالبی با عنوانِ « آقای خامنهای! اراذل را بر کشور
حاکم کردهاید » به دفاع از احمد محمود پرداخته و نظر مقام معظم رهبری
مبنی بر مخالفت با ارایه جایزه ادبی به احمد محمود در دوران وزارت عطاا...
مهاجرانی را نقد کرد.
از سوی دیگر سایت مدیر این انجمن با اهانت و
تاختن به نویسندگان متعهد انقلاب ( نویسندگانی همچون رضا رهگذر) ، به جرم
نقد کسانی چون صادق هدایت، بارها به این گونه افرادِ متعهد عرصه ی ادبیات
جسارت نموده و ایشان را بی محابا آماجِ حملات ناجوانمردانه ی توهین و لفاظی
های خود در فضای سایبر، قرار داده است.
ناگفته نماند مدیر این
انجمن در پیِ سهل انگاری ها و عدم برخوردهای جدی، بارها در سایت خویش به
اشخاص حقیقی و حقوقی توهین علنی نموده و حتی به مقدسات و مراجع عالیقدر
شیعه اهانت نموده است.
با این همه مردم مؤمن و انقلابی شهرِ شهیدان،
« دزفول » همچنان کج دار و مریز با این زخم، سر کردند تا این که در شب
اربعین شهادت حضرت اباعبدا... الحسین علیه السلام ، یکی از اعضای این
انجمن، پرده را کاملاً برانداخته و شمشیرِ الحاد را از رو بست.
عضو
فعالِ این انجمن " ح. پ" معروف به « عبدالکورش » در اقدامی بی شرمانه با
درج متنی کفر آلود روی سیاهِ سلمان رشدیِ ملعون را سفید کرده و با تازاندنِ
قلم، فراتر از نوشته های سلمان رشدیِ ملحد، قلم را به لوثِ کفرِ خویش،
آلوده نمود و با سخنانی سخیف و بی مایه، نسبت هایی همچون عمل نامشروع
خداوند با حضرت مریم (سلام ا... علیها) و ... را مطرح و با تحقیر و تمسخر
ذات مقدس ربوبیت، بالاترین اهانات را نسبت به مقدسات اسلام و مکاتب وحیانی
درج و انتشار همگانی نمود.
این نویسنده هتاک خدواند را ( نعوذ
بالله) به معتاد و بیمار زخم معده ای و ... تشبیه می کند و بالاترین توهین
ها را به ذات اقدس الهی روا می دارد که قلم از بیان آن شرم دارد اما روز
بعد که مدیر این انجمن با خروش روحانیت و مردمانِ غیور دزفول به راهبریِ
حضرت آیت الله شیخ رضا انصاری نواده و خلف صالح شیخ مرتضی انصاری علیه
الرحمه) روبه رو گردیده و متوجه پی گیریِ مسئولانِ امر در سطحِ شهر شد، در
اقدامی شتابزده، دستور حذف متن سراسر کفر را خطاب به نویسنده صادر و
نویسنده نیز پس از قریب به دو روز به فرمان م.ب متنِ مذکور را همراه با
تمامیِ نوشته های قبلیِ خویش– به مثابه آثار واسناد جنایت – حذف و متعاقباً
مدیرانجمن نیز شخصاً متنی متناقض، دوپهلو و شتاب آلود در سایت خویش قرار
داد و تلاش نمود تا از تبعات این اقدام بگریزد اما این اقدامات، افاقه نکرد
و مسئولان شهر روز گذشته در اقدامی کوبنده و مؤثر، اقدام به دستگیری این
افراد نمودند.
متن موهن عبدالکورش بعضاً دربردارنده ی عین تعابیر و
اصطلاحاتی است که صادقِ هدایت در آثار سخیف خود بکار برده است. اکنون،
سوال هر ذهن پرسشگری در وهله اول این خواهد بود که چطور ممکن است جهت گیری
های فکری عضوی از اعضای انجمن کذایی قصه -که به شهادتِ تصاویر و نوشته های
خود همان فرد و همچنین مدیر انجمن- از فعالترین اعضا بوده است به قدری از
مدیر و دیگران پنهان بماند که اکنون از آن برائت می جویند؟ کما اینکه ظرف
دوسال گذشته وبلاگ عبدالکورش مملو از مسائل انحراف اخلاق جنسی و ساخار
شکنانه بوده که آزادی فضای یکی از سایتهای سرویس دهی وبلاگ در ایران، مطالب
وی را در دسترس کودکان و نوجوانان فارسی زبان سراسر جهان قرار میداده است.
برای نمونه در آرشیو وبلاگ پ (عبدالکورش) فایلی قابل دانلود ارائه شده بود
که حاوی سخنرانی دوساعته یک زن ضدانقلاب ساکن امریکا در خصوص شنیع ترین
جزئیات آموزش مسائل جنسی بوده است این فایل تا سه روز قبل به مدت دوسال در
دسترس آحاد خانواده های فارسی زبان بوده که مدیر انجمن قصه می بایست در این
خصوص پاسخگو باشند.
این هنجارشکنی ها در حالی رخ می دهد که چند شب
قبل از درجِ این متن کفرآمیز و پیش از به خروش برخاستن روحانیت و مردم
متدین، غیور و حزب اللهی دارالمؤمنین دزفول، یکی از نمایندگان مجلس تا
پاسی پس از نیمه شب در ضیافت مهمانی شب یلدای این انجمن حضور داشته است با
اینکه انجمن مذکور تا کنون بارها هنجارشکنی را دستور کار خود قرار داده
است.
پایان سخن اینکه تا کی مردم متدین و مومن ایران باید شاهد
هنجارشکنی و اقدامات غیرقانونی و ضداسلامی انجمن ها و مجموعه های خصوصی
امثال خانه سینما ( که اخیر بدستور وزیر ارشاد منحل شد) و انجمن قصه و...
که در راستای برنامه های دشمنان نظام و انقلاب و اسلام حرکت می کنند، باشند
و چه کسی در این میان باید پاسخگو باشد؟!