آیتالله سید علی خامنهای
رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران
رهبر معظم عزیز؛
از نامه دوم شما خطاب به جوانان کشورهای غربی تشکر میکنم. عنوان نامه " تروریسم امروز نگرانی مشترک ماست"، نشان میدهد که تفسیر عاقلانه و هوشمندانه شما محدود به هیچ سن خاصی نیست؛ چرا که ماهیت جهانی از حقایقی که شما انتقال میدهید، از نظر سنی نامحدود است.
مفاهیمی که شما ابلاغ کردید فراتر از مرزهای نسلی است و حتی این مفاهیم از مرزهای مذهبی، ملی، قومی و ایدئولوژیک نیز فراتر است. برای من روشن است که شما در حال پرداختن به همه بشریت هستید در اوضاعی که جهان در آستانه جنگ جهانی قرار دارد.
در این لحظه بهیادماندنی بحران، زمانی که نیروهای جنون، اختلاف و رسانههای مهندسی شده نفرتانگیز ساخته شدهاند تا برجستهتر به نظر برسند، شما پناهگاهی پربرکت و پر از آرامش را برای ما ایجاد کردهاید. شما برای زنان، مردان و کودکان، یک فضای آکنده از حس نیت را بهدور از طوفانهای روانی، نظامیگری و اقتصادی به وجود آوردهاید. بهخاطر تأمین امنیت و یک پناهگاه برای اعتدال، منطق، مدارا میان هرج و مرج روحی و جسمی که برخی از قدرتمندان غربی بهعمد آن را تلقین میکنند، از شما تشکر میکنم.
برای من، واژههای امپریالیسم و استعمار، با نگاه شما از این طریق مورد توجه قرار گرفته است: "جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند که این روند شامل تحقیر فرهنگهای مستقل است".
تروریسم و استعمار در غرب
تلاشهای جهان غرب برای گسترش و تقویت مرز امپریالیستی پس از 1492 میلادی آغاز شد. آن سالی بود که کریستوف کلمب روندی را آغاز کرد که ماهیت واقعی آن این بود که آمریکای شمالی چگونه باید به مهاجرتهای بزرگ جمعیت مسلمان از خاورمیانه به بهترین نحو واکنش نشان دهد.
پس از 1492، کل نیمکره غربی بهعنوان یک منطقه مرزی برای اسکان دوباره مهاجران اروپایی تبدیل شد و همین طور مکانی برای مهاجرت اجباری و غیرارادی آفریقاییهای سیاه بهعنوان برده. در این روند فرهنگهای مستقل مردم بومی نیمکره غربی ــ کسانی که بهنادرست از سوی کلمب "هندیها" توصیف میشوند ــ بهطور بدی تحقیر شد.
استعمار کشورهای جهان اول نیمکره غربی طی قرنها تا امروز گسترش یافته است. در بسیاری از موارد، سرقت و ظلم و ستمها و حتی نسلکشیها به دست فراموشی سپرده شده است. در این چرخه وحشتناک بیعدالتی، این بهاصطلاح هندیهای آمریکا شاهدان واقعی افراطهای خشونت آمیز بودهاند که امپریالیستهای غربی قادر به آن هستند. آنطور که اکنون از ریشهکن کردن خشونت آمیز میلیونها نفر در شام مشهود است، این تخریب فرهنگهای باستانی و فرهنگهای مستقل بهخصوص زمانی تشدید شده است که شهوت مالکیت و کنترل اراضی و منابع جدید بهزبان دین بیان شده است.
تأسیس ایالات متحده بهعنوان یک جامعه مهاجر سفید
ظهور ایالات متحده بهعنوان یک جامعه مهاجر در مرزهای گسترده امپریالیستی غربی عواقب زیادی برای کل جهان داشته است. این روزها، ظهور ابرقدرتی که بهشدت با تسلیحات نظامی مجهز شده و قویترین ابرقدرتی است که در جهان شناخته شده، عواقب زیادی بهخصوص برای مردم فلسطین، سوریه، عراق، یمن و لبنان داشته است. همانطور که شما در نامهتان توضیح دادید، افزایش اخیر خشونت در پاریس را باید در رنج و درد عظیم و جنون و آدمکشی دید که تعداد زیادی از مسلمانان بیگناه را بهخصوص در خاورمیانه قربانی کرده است.
در عین حال، بنیانگذاران آمریکا در بیانیه معروف 1776 اعلامیه استقلال آمریکا به زبان حقوق بشر شامل مقررات نژادی استناد میکنند. بردههای سیاهی که در روند ساخت و ساز مزارع پنبه و تنباکو در مستعمرات آمریکایی انگلیسی در جنوب بهسختی کار کردند شامل حقوق شهروندی در جمهوری جدید نمیشوند. بردگان سیاه آمریکا، به مالکیت خصوصی برده داران در مدت زمان زیادی از قرن بعد درآمدند.
علاوه بر این، اعلامیه استقلال آمریکا دارای مفادی است که تأثیرات آن موجب افزایش تبعیض نژادی علیه مردم بومی شده است، مردم بومی که از آن پس در سرزمینهایی که ایالات متحده ضمیمه مرزهای خود کرده و کنترل آن را در اختیار گرفته است. این ویژگی اعلامیه استقلال کمک میکند تا روانشناسی بهاصطلاح جنگ جهانی علیه تروریسم را توضیح دهیم، یک کمپین گسترده نظامی و جنگ روانی که میتوان گفت از 4 جولای 1776 میلادی آغاز شده، به همان اندازه که از 11 سپتامبر 2001 میلادی بوده است.
در پاسخ به تلاش کینگ جورج سوم پادشاه انگلیس، برای ضمیمه کردن سرزمینهای سرخپوستان به آمریکای شمالی، از طریق مذاکره بهجای فتح، توماس جفرسون و سایر تدوین کنندگان اعلامیه 1776 پادشاهی انگلیس را به موارد زیر متهم کردند: وی شورشهای داخلی را بین ما تحریک و تلاش کرده است تا ساکنان مرزهای ما را که وحشیهای بیرحم سرخپوست بودهاند، در تمامی سنین جنسیت و تحت هر شرایطی نابود کند.
ایجاد دشمن برای جنگ اقتصادی دائمی
به نظر میرسد آمریکا از آغاز به کار خود دشمنان واقعی و فرضی را بهروشهایی تعریف کرده است تا گسترش امپریالیستی خود را توجیه، تعریف و تقویت کند. سرخپوستانی که در اعلامیه استقلال بهعنوان "سرخپوستان وحشی بیرحم" از آنها یاد شده است، دشمن اصلی ماشین جنگی آمریکا بودهاند. سرخپوستان پس از آن توسط کمونیستهای سرخ جایگزین شدند که تهدید واقعی، فرضی یا ساختگی آنها برای آمریکا توجیه لازم برای ایجاد اقتصاد جنگی دائمی آمریکا را به وجود آوردند.
نفعبرندگان اصلی این سیستم تجاوز و سلطه مالکانه و کنترل سهم بیشتر در شبکههای بانکی، مؤسسات رسانهای و نظامی در حال حاضر برای تسلط کامل اقتصاد سیاسی در جهان رقابتی امروز است. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 1980 میلادی، آمریکا به یک دشمن جدید نیاز داشت تا ادامه تجاوز خود به قلمرو سلامت انسانی، آزادی، کرامت و استقلال فرهنگی را توجیه کند.
جنگ صلیبی برای گسترش مرزهای قدرت امپریالیستی غرب، منجر به آلودگی محیط روانی، روحی و جسمی ما و همین طور آلودگی چرخههای تجدیدپذیر زیستمحیطی شده است. با حوادث 11 سپتامبر 2001 میلادی، دشمن جدید تروریسم اسلامی در نقش یک کمونیست سرخ یا قبلتر از آن سرخپوستان وحشی بیرحم ظاهر شد. پس از جنگ سرد نیاز به یک دشمن جدید بود و یک دشمن جدید مسلح شده و تأمین مالی شده خلق شد. جنگ جهانی علیه تروریسم همان رژیم بالا به پایین ظلم نخبگان را بههمراه داشت، همان ساختاری که علیه مردم بومی نیمکره غربی از آن استفاده شد و اقتصاد جنگی دائمی در دوران جنگ سرد شکل گرفت.
پرچم دروغین تروریسم و ارتشهای مزدور تکفیری
کسانی که بیشتر با طرحهای توسعه طلبانه دولت یهودی اسرائیل شناخته میشوند، معماران اصلی چیزی موسوم به جنگ جهانی علیه تروریسم هستند. جعل حوادث 11 سپتامبر 2001 و پرچم دروغین مقابله با تروریسم، به ابزاری تبدیل شد تا مردم بومی عرب و عمدتاً مسلمان را به جزیی از سرزمین "اسرائیل بزرگ" تبدیل و آنها را دشمنان جهانی غرب توصیف کنند.
بخش زیادی از مفهوم غرب در یک دوره از عملیات روانی گسترده برای بیاهمیت جلوه دادن نقش اسلام، بازطراحی شده است. این اصلاً درست نیست که غرب بهطور انحصاری از ریشه یهودی مسیحی به وجود آمده و اسلام بهتازگی از طریق مهاجران تازهوارد ظهور یافته است، برای مثال، ما نباید فراموش کنیم که پیدایش رنسانس در اروپا بهشدت تحت تأثیر اسلام بوده و موجب تعامل زیادی بین یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در خلافت آندلس در سرزمین امروزی اسپانیا شده است.
همان طور که توسط ادوارد سعید و سایر محققان درباره همپوشانی اسلام و مسیحیت بهصورت مستند بیان شده، پلورالیسم در درون اسلام بهمرور زمان با هدف سوء استفاده و پیشبرد منافع امپریالیسم غربی، دستکاری شده است. پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده این میراث را از آلمان هیتلری به ارث برد تا از اسلام بهعنوان یک مانع در برابر سلطه الحادی اتحاد جماهیر شوروی روی بخشهایی از اوراسیای جنوبی بهره برداری کند.
نقش سازمان سیا در دهه 1980 میلادی در ایجاد، آموزش، تأمین مالی و تسلیح ارتش نیابتی سلفی برای سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی بهخوبی شناخته شده است. یکی از زائدههای این پروژه سازمان سیا در افغانستان، القاعده بوده است. القاعده که توسط سیا تشکیل شد، به یک نمونه جعلی از تروریسم اسلامی تبدیل شد. القاعده عوامل و نیروهایی را تأمین کرد تا از آنها برای پرچم دروغین تروریسم که حملات 11 سپتامبر 2001 میلادی را به وجود آوردند، سوءاستفاده کند.
القاعده و جانشینان آن از جمله النصره و داعش به بهترین وجه بهعنوان ارتشهای مزدور تکفیری شناسایی شدهاند تا در روند مسموم کردن اذهان غربیها علیه اسلام از آنها استفاده شود. این مزدوران قدرت کافی را در اختیار دارند. کسانی که در این عملیاتها شرکت میکنند از سوی رسانههای غربی مانند نهادهای مستقلی نشان داده میشوند که منحصراً تعصبات دینی و مذهبی داشتهاند. این افراد و نهادها غالباً بهطور مستقیم توسط نهادهای اطلاعاتی غربی تأمین مالی میشوند.
هدف واقعی اشغالگران در جنگهای 11 سپتامبر مقابله با تروریسم اسلامی نبوده است. هدف اصلی از این جنگها، سرنگونی دولتها و جوامع مختلف برای نابودی رقبا و دستیابی به سلطه انحصاری بوده است. کسانی که برداشتهای جدیدی از جنگ جهانی علیه تروریسم ارائه میدهند، غالباً به این مسئله اشاره میکنند که با کیفیت بالا در حال مبارزه با تروریسم هستند.
کلانشهر جدید از امپراطوری قدیمی
نتیجه فاجعهبار از این سبک مداخله بدخواهانه بهطور کامل در لیبی نمایان شده است. چهکسی میتواند شک داشته باشد که سوریه به مرزی برای انطباق فرمول بهروز شده امپریالیسم برای تسلط از طریق تقسیم و تسخیر، تبدیل شده است؟ چهکسی میتواند شک داشته باشد که پشت چهره فریبکارانه مقابله جهانی با تروریسم، سیاست نفت، خط لولهها و طرح اسرائیل برای گسترش جهانی و منطقهای پنهان شده است؟
جنگ جهانی علیه تروریسم را میتوان اینگونه بهتر توصیف کرد که این جنگ در واقع ادامه امپریالیسم غربی با اسرائیل بهعنوان یک کلانشهر جدید از یک امپراطوری قدیمی است با ریشههایی که به فتح آمریکا در سال 1492 بازمیگردد. ادامه این برنامه جنگی نیاز به ایجاد یک جریان ثابت از تروریستهای جدید دارد که هم اکنون توسط داعش، ارتش نیابتی که حامیان مالی آن عربستان سعودی، قطر، ترکیه و آمریکا هستند، تأمین میشود. شما رهبر معظم، یک روشنگری بسیار قاطع را در محیط روانی فعلی ایجاد کرده است، فضایی که به ابزاری برای پیشبرد راهبردهای داعش تبدیل شده است.
برای جمعبندی اجازه دهید تا به بخشی از نامه شما اشاره کنم: «حامیان آشکار و شناختهشده تروریسم تکفیری علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است».
از زمان سفرم به تهران در سال گذشته، من لذت بردم و افتخار نشست با برخی از این دموکراتهای پیشگام، پویا و روشنفکر را داشتهام. برخی از آنها به شما مشاوره و پیشنهاداتی بهمرور زمان ارائه دادهاند. من خوشحال هستم بهخاطر ثروت الهامبخشی که آنها باید از طریق فضل خدا در اختیار شما بگذارند.
نظرات شما درباره گرایش قدرتهای غربی برای متحد کردن نظامهای سیاسی عقبمانده، پیامدهای بسیار مهمی در دوران معاصر داشته و همراه با بسیاری از سوابق تاریخی بوده است. متأسفانه یک ویژگی امپریالیسم، گرایش آن به تسلط بر مردم از طریق به قدرت رساندن رژیمهای دست نشانده است تا از طریق کنترل از راه دور، تسلط خود را بر منطقه ادامه دهند.
این نسل جوان است که میتواند این الگوهای دستکاری شده را تغییر دهد و با دریافت آموزشهای مناسب از منابع مختلف استوار از جمله کسانی که در خط مقدم انقلاب اسلامی ایران هستند، این مسیر را ادامه دهند.
ارادتمند شما
آنتونی جیمز هال
استاد مطالعات جهانیسازی
دانشگاه لثبریج
10 دسامبر 2015 میلادی