به گزارش پایگاه 598، چند سالی
می شود که رسانه های تصویری ایران با پدیده نوظهوری به نام سریالهای شبکه
خانگی روبرو شده اند مجموعه هایی که باید بتوان گفت مبتکر آن پدر طنز نوین
تلویزیون؛ یعنی مهران مدیری بود کسی که بدون شکستن مرزها و خطوط قرمز
سریالهایی طنزی جرائت نمود خارج از قالب سینما و تلویزیون آثارش را در شبکه
خانگی عرضه نماید و تا مدتها هم رقیبی نداشته باشد؛
هرچند
مدیری زمانی هم با تلویزیون قهر کرده بود و تنها در شبکه های خانگی فعالیت
داشت. اما انصافا از حدود عرفی و شرعی عدول نکرد این درحالی است که اغلب
کارگردانان وسازدگان اثار سینمایی و تلویزیونی برای جذب مخاطب، به راحتی به
شکستن عرف و شرع روی می آورند که بارز ترین آن تاکید بر بازیگران درعدم
رعایت کامل حجاب است یا مواردی همچون برخوردهای هنجارشکنانه و راحت بین
بازیگران در قالب دوستی یا روابط خانوادگی و حمله به انقلاب و آرمانهای
نظام به بهانه جذب مخاطب بیشتر، عملی که در سینما نیز جاافتاده ومدتهاست
شاهد آن هستیم، این هنجارشکنی ها متاسفانه در مجموعه های نمایش خانگی نیز
به وفور دیده می شود و حتی کارگردانانی با نامهای بزرگ و شناخته شده که
امکان جذب بازیگران مطرح و سرمایه های کلان را دارند نیز برای تضمین فروش
خود به آن دست می زنند. اینجاست که ارزش توانایی های مهران مدیری که محتوا و
قلم و هنرش تقریبا بی رقیب است بیش از پیش نمایان می شود.
عرصه
شبکه های نمایش خانگی این روزها پایشان را از کلوپ ها فراتر گذاشته و به
سوپر مارکتهای محلی قدم گذاشته اند که باعث شده تا بسیاری از کارگردانان و
تهیه کنندگان به فکر حضور در این بازار جذاب و جدید بیفتند.
حسن
فتحی کارگردان شناخته شده سینما نیز این روزها با سریال عاشقانه «شهرزاد »
به شبکه نمایش خانگی آمده است، اثری که اظهارنظرهای متفاوتی را از هم صنفی
های سینماییش مانند پرویز پرستویی به همراه داشته و «شهرزاد» را سوژه
رسانه ای اهالی سینما کرده است اما این سریال بیشتر از هر چیز مدیون
ارتباطات و توانایی فتحی است ارتباطاتی که محسن چاووشی را به عنوان
خواننده تیتراژ این اثر رومانتیک به میدان کشاند تا یک برگ برنده برای
تبلیغات سریالش داشته باشد. «شهرزاد» فارغ از ماجرای تکراری عشق های مثلثی
که در سینمای ایران نخ نما و کلیشه ای شده و محوریت این سریال را تشکیل می
دهد با حضور بازیگران مطرح، توانسته بهتر دیده شود.
همزمان
با این سریال، خالق اثر فاخر «مختارنامه» با دومین کار نمایش خانگی خود
یعنی«دندون طلا» در این کارزار حضور پیدا کرده است این در حالی است که بعد
از مجموعه تاریخی«مختارنامه» که توانست در عرصه بین المللی به خوبی بدرخشد
انتظار می رفت میرباقری همان طور که بارها گفته بود «سلمان فارسی» را آغاز
کند، تا اثر ماندگار دیگری را حوزه تاریخی مانند دو شاهکار «امام علی» و
«مختار نامه » از او شاهد باشیم ولی با توجه به مشکلات مالی صدا وسیما که
حتی تا مدتها کارگردان سریال موفق «یوسف پیامبر» فرج الله سلحشور را که با
همه توان به دنبال ساخت سریال عطیم «حضرت موسی» بود را نیز به اشکال مختلف
درگیر خود کرد میرباقری ترجیح داد وارد عرصه جدید سریالهای شبکه خانگی شود و
برای اولین بار او را بعد از سریال مناسبتی « یلدا » درگیر سریال «
شاهگوش» نمود این بار ولی میرباقری را با اثری جدید بهنام «دندون طلا» می
نگریم.
اما
این سریال جدید بی حاشیه نیست. مجموعه ای اجتماعی با کنایه هایی به عرف و
شرع، با وجود آثار ماندگار و فاخری که این کارگردان در کارنامه خود دارد
باید گفت حداقل از او توقع چنین مجموعه ای نمی رفت. این مجموعه بیشتر از
هرچیز انسان را به یاد فراز و فرودهای هنری میرباقری می اندازد فرازهایی که
در «امام علی» از او یک چهره اسطوره ای ساخت، اما پس از آن با «آدم برفی»
به یک فرود باورنکردنی رسید، تا آنجا که حتی شخصیت محبوب مالک اشتر با
بازی داریوش ارجمند( که اصلا ارجمند با این کاراکتر به سینما و تلویزیون
معرفی شد) در «آدم برفی» با دستهای خالق خود شکسته شد.
حال
باری دیگر پس از سریال فاخر و اثرگذار مختار مدتهاست بیم آن می رود که
«دندون طلا» همان تراژدی را در زمان حال تکرار کند ولی میرباقری زیرک تر از
آن است که اشتباهی را دوبار تکرار کند همین موضوع باعث می شود تا فعلا در
مورد اثر جدیدش سکوت اختیار کنیم بازهم برخی منتقدان می گویند «دندون طلا»
شاید همان «آدم برفی» دهه هفتاد میرباقری باشد که امروز به شکلی دیگر بروز
کرده؛ البته قبل از این او« شاهگوش» را ساخت کاری که توانست مخاطبان زیادی
را جلب کند و به یکی از پرفروشهای این شبکه تبدیل شود. گرچه در طول کار
ایرادهایی به آن وارد شد و قسمت آخر، با اعتراض فراوان روبهرو بود اما
نهایتا تجربه میر باقری توانست گلیم «شاهگوش » را از آب بیرون بکشد.
همان
گونه که گفته شد فارغ از اسطوره طنز معاصر ایران یعنی مهران مدیری که بدون
هیچ هنجارشکنی مخاطب را پای برنامه های خود در رسانه می نشاند آثار فعلی
عرضه شده در شبکه های نمایش خانگی دچار مشکلاتی زیادی است، مشکلاتی که گاه
این سوال را به ذهن متبادر می سازد که آیا نظارتی از نظر محتوا و شکل عرضه
وجود ندارد؟! آیا صرفا حضور بازیگران مشهور یا کارگردانان صاحب نام باعث
می شود تا هر اتفاقی در این برنامه ها بیفتد؟!
فراموش
نکنیم سریالها خواه ناخواه با خود فرهنگی را به مخاطب انتقال می دهند و
به خاطر تداوم و استمرار آنها در طول هفته ها که هر قسمت از یک سریال
ارائه می شود و نیز موج رسانه ای که در طول پخش سریال از سوی رسانه های
مختلف مکتوب و غیر مکتوب به راه می افتد تاثیرات آن به مراتب بیشتر از یک
فیلم سینمایی و اکرانهای پر زرق و برق است.
لذا
به نظر می رسد هنوز در رابطه با این عرصه نوظهور قوانین و چارچوبهای لازم
تعریف نشده است و این مهم بیشتر به سلایق سازندگان آثار محول گشته، عرصه
شبکه های نمایش هرچند جذاب است اما با توجه عمومیتی که دارد و نیز سرمایه
گذاری بخش خصوصی در آن که صرفا به دنبال سود و انتفاع است می تواند
خواه ناخواه به عرصه نفوذ جریان ساز فرهنگی تبدیل شود.
تحریف
تاریخ یا تحریف شخصیت ها و اعتقادات ازجمله خطراتی است که در این سریالها
می تواند رخ دهد و همین زمینه را برای طمع کردن بیگانگان جهت نفوذ فرهنگی
در این عرصه می گشاید؛ از سوی دیگر محدودیت پخش و مخاطب که به خرید این
محصولات منحصر می شود باعث می گردد تا بخشی از جامعه که می توانند منتقد
اتفاقات در این سریالها باشند از عرصه حذف شوند هرچند از تعریف های
شبکه نمایش خانگی این است که قرار نیست همه کس همه چیز را ببینند اما
همین موضوع در صورتی که متفکران و صاحبنظران از عرصه رسانه به هر بهانه
حذف گردد خود به یک آفت تبدیل می شود.
«شهرزاد»
اولین سریالی است که آشکارا از سرمایه گذار خارجی برای تولید آن استفاده
شده هرچند پروژه نفوذ الزاما نیاز به ورود و حضور خارجی ها به صورت آشکار
ندارد حتی می تواند به واسطه چهره های آشنا و سرمایه گذاران داخلی بیشتر
از خارجی فعالیت کند اما برخی از سخنان سرمایه گذار سریال «شهرزاد» عجیب و
قابل تامل است محمد امامی سرمایهگذار سریال «شهرزاد» در نشست خبری که با
فارس داشته گفته بود:
«
به جرات میتوان این اثر را مرکز تحول شبکه نمایش خانگی دانست که مانع
تولید آثاری ضعیف در این شبکه خواهد شد. متاسفانه مدیران دولتی با پول
بیتالمال سریالسازی میکنند و تولیدات شبکه نمایش خانگی که با سرمایه
خصوصی ساخته میشوند را رقیب خود میدانند. درحالی که آثار تولید شده توسط
آنها بسیار ضعیف است و اینکه داستانهایی که سوژه عاشقانه داشته باشند
همواره مورد توجه مردم قرار میگیرند به همین خاطر ما نیز در سریال
«شهرزاد» به سراغ یک سوژه عاشقانه رفتهایم.»
البته
ابدا نمی خواهیم کسی را متهم به چیزی بکنیم اما این سخنان با توجه به
عملکرد «شهرزاد» و برخی هنجار شکنی هایی که حتی صدای رسانه های مکتوب را هم
در آورده تا حدودی جای تامل دارد.
از
خاصیت رسانه ملی آن است که خواه ناخواه به دلیل موقعیت و اهمیتی که دارد
همه افراد و گروه های بیننده آن هستند و برای همین به لحاظ محتوایی و خطوط
قرمز دقت بیشتر می شود. اما این فضا در شبکه نمایش خانگی محدود است و همین
ممکن است باعث بروز انحرافات شود، زیرا علی الظاهر همه چیز به سلیقه
سازندگان تنظیم شده است. ممکن است بگویند این مسئله در خصوص کتاب یا سایر
محصولات فرهنگی هم صدق می کند؛ درحالی که در عرصه کتاب تولیدکنندگان و
مخاطبان هر دو قشر فرهیخته هستند و شاکله وجودی شان با اندیشه و تفکر
همراه است. اما رسانه های تصویری آن هم در زمان حال که بیشتر به دنبال جذب
مخاطبان به هرشکل هستند، به خصوص اینکه محور این فعالیت ها سودآوری باشد نه
فرهنگ سازی با کتاب فرق دارند.
سریالهای
تلویزیون به دلیل اینکه با بودجه صداوسیما تامین می شوند در کنار سرگرمی
سازی حداقل سعی در آموزش و تربیت هم دارند. ولی مجموعه های نمایش خانگی
بیشتر از هرچیز به دنبال سودآوری هستند تا به دلیل عدم حمایت دولتی دچار
شکست مالی نشوند. به صورتی که دراین راستا ممکن است اسپانسرهای محسوس یا
غیرمحسوسی را جذب کنند و تفکرات مورد دار را در درون سریال بگنجانند که
نیازبه هوشیاری دارد.