فرهنگ نویس / هنوز باور نمیکردم. سالها در پیاش هر گوشه و کناری را جسته بودم، اما هرچه بیشتر میجستم کمتر مییافتم. تا اینکه آن روز موعود فرا رسید. از روی اتفاق سر از دانشکدۀ ادبیات در آوردم و باز اتفاقیتر به کتابخانۀ دانشکده رفتم. معمولا روزهایی که در دانشکده کلاس دارم، حتما سری هم به کتابخانه میزنم و از لابه لای انبوه کتابهای چاپ سنگی و یا نسخههای خطی، سراغ نسخهای را میگیرم که حدود شش هفت سال است در پی آنم. آن روز، اتفاقات گوناگون مرا مانند کشتیای سرگردان و بیلنگر، به سوی کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات کشاند.
مسئول کتابخانه، سرکار خانم امیری، با همان لطف و مهربانی همیشگی بنده را پذیرا شدند و برای رؤیت چند نسخۀ چاپسنگی و خطی که گویا در زوایای کتابخانه از چشمها پنهان مانده بود به اتاق نسخههای خطی رفتیم. اولین کتابی را که به دستم دادند، نسخهای قطور بود که به صورت استادانهای صحافی شده بود. شک نکردم که از نسخههای مرحوم سید محمود فرخ خراسانی است که به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی اهدا شده بود.
صفحۀ نخست همان مهری بود که صدها و بیاغراق بگویم هزاران بار بر کتابها و نسخههای گوناگون دانشکدۀ ادبیات دیده بودم: «اهدایی خاندان استاد فرخ به دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد». بعد از آن چند ورق سفید و ناگهان یادداشت مفصلی به خط مرحوم فرخ که چنین آغاز میشد:
«در پاییز 1332 از طرف دانشگاه پنجاب لاهوراز این بنده محمود فرخ درخواست شد که بیوگرافی (شرح حال) مرحوم استاد ملکالشعرا بهار را برای ضبط در دایرةالمعارفی که به زبان اردو چاپ میشود، تنظیم کنم، مشروط بر اینکه از هزار کلمه تجاوز نکند. شرح ذیل را که منشاء و مدرک آن به شرح ذیل است تنظیم کردم و فرستادم...»
نکند خودش باشد! دوباره نسخه را ورق زدم. تا صفحۀ هفت، شرح حال مرحوم ملک الشعرای بهار بود. سپس فهرست قصاید و قطعات و دیگر شعرهای بهار...! وقتی صفحات سفید رنگ نسخه تمام شد، در اولین صفحهای که با کاغذ حنایی شروع میشود یادداشت دیگری از مرحوم فرخ وجود داشت که تردیدم را به یقین تبدیل کرد. همان نسخه بود، همان که سالها در جستجویش بودم.
بگذارید ماجرا را از چند سال قبل خدمتتان عرض کنم. بنده در حدود سالهای 87 و 88 به راهنمایی استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر محمدجعفر یاحقی، مشغول گردآوری و تدوین یادداشتهای مرحوم سید محمود فرخ خراسانی بودم و این کار را با عشقی تمام انجام میدادم[1]. سید محمود فرخ خراسانی (1276- 1360ش) شاعر، ادیب و محقق بزرگ خراسانی است که بی اغراق باید او را در زمرۀ بزرگان فرهنگ و ادب فارسی دورۀ معاصر به شمار آورد. خدمات محمود فرخ در عرصۀ شعر و ادبیات، نه فقط در شاعری و تحقیقات ادبی، بلکه به صورت بارزتری در انجمن ادبی وی ظهور یافته است. انجمن ادبی فرخ که هر هفته صبحهای جمعه و به مدت چند ده سال در منزل او تشکیل میشد، برجستهترین انجمن و مجمع عالی ادبای معاصر در شرق ایران بوده است. این انجمن همواره زبانزد خاص و عام و محل رفت و آمد بزرگان و سرشناسان عرصۀ فرهنگ و هنر بوده است.
برخی از اعضای ثابت انجمن کسانی مانند گلشن آزادی، دکتر غلامحسین یوسفی، دکتر علی اکبر فیاض، دکتر رسا، محمد قهرمان، صاحبکار، تقی بینش، غلامرضا صدیق، دکتر مجتهد زاده، دکتر حجازی، دکتر حسین شهیدی، دکتر احمد علوی و ... بودهاند. عدهای از اعضای ثابت انجمن فرخ نیز پس از مدتی به تهران عزیمت کرده و پایتخت نشین شدند، از جمله این افراد میتوان به مهدی اخوان ثالث، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دکتر اسماعیل خویی، حسین خدیو جم، و محمد مختاری اشاره کرد. شاعران و عالمان بسیاری از مناطق گوناگون مهمان انجمن فرخ بوده و به آنجا رفت وآمد داشتهاند، کسانی مانند شهریار، بدیع الزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، ضیاء الدین سجادی، عبدالحسین زرین کوب، مجتبی مینوی، سعید نفیسی، مدرس رضوی، امیری فیروزکوهی، آقا بزرگ تهرانی و...
انجمن ادبی فرخ در کتابخانۀ شخصی وی تشکیل میشد. بنا به گزارش مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی، در سال 1344 این کتابخانه در حدود پنج هزار جلد کتاب چاپی و خطی داشته که این تعداد شامل حدود سیصد نسخه نفیس خطی و مجموعههای نفیسی از خطوط خوش و مرقعات و بعضی از آثار عتیقه و هنری که بیشتر آنها در کتابخانۀ مزبور نگهداری میشده، بوده است[2]. در سال 1349 با کوشش دکتر جلال متینی، رئیس وقت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، چندین هزار جلد از کتابهای ارجمند چاپی و خطی کتابخانۀ شخصی فرخ توسط کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی خریداری شد تا محققان و دانش پژوهان خراسانی را به کار آید[3].
کتابخانۀ فرخ که بخشی از کتاب های آن یک بار در زمان حیاتش به دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی فروخته شده بود، پس از فوت وی نیز تا سالها دایر بود و سرانجام کتب باقیماندۀ آن در اقدامی خیر خواهانه و فرهنگ مدارانه در سال 1381 توسط خانم فرشته فرخ دختر مرحوم فرخ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی اهدا گشت[4]؛ این کتب که حدود 2280 مجلد می باشد به همراه سایر کتب مرحوم فرخ که در مرحله اول به کتابخانه دانشکده واگذار گردید، هم اکنون در محل کتابخانۀ این دانشکده نگهداری می شود.
مرحوم فرخ معمولا در حواشی بسیاری از کتابها و نسخههای خطی خود یادداشتهایی نوشته است. این یادداشت ها که اغلب آنها بسیار ارزنده و مهم است از چند جهت قابل توجه است: شناخت رجال و مشاهیر ادبی، تاریخی و... (خصوصا در مورد برخی چهرههای معاصر)، شناخت و بررسی پاره ای از کتب و نسخ خطی، ماخذ شناسی برخی از داستان ها و اشعار متون کهن، بررسی و شناخت اعلام جغرافیایی و تاریخی، فواید لغوی و واژهشناسی (به ویژۀ مسایل مربوط به لهجههای خراسان)، تصحیح برخی از ابیات، اشعار و اعلام متون کهن، افشای مطالب سانسور شده در شعر برخی شاعران معاصر مانند محمدتقی بهار و ...
زمانی که مشغول گردآوری و تنظیم یادداشتهای مرحوم فرخ بودم به نکتهای برخوردم که بسیار جالب توجه بود. مرحوم فرخ در حاشیۀ صفحه 514 از جلد دوم دیوان بهار، چاپ امیرکبیر (1336) ذیل قصیدۀ «دوازده برج» مرقوم فرموده بود: « این قصیده 43 بیت است و نسخۀ اصل آن به خط مرحوم بهار در اول نسخۀ کامل دیوان بهار که خود بنده از ابتدای جوانی تنظیم کردهام الصاق شده است و در صفحۀ 780 نسخۀ خطی مزبور نیز پاکنویس آن ثبت است». دیوان بهار که فرخ از ابتدای جوانی گردآورده و نسخۀ اصل آن به خط مرحوم بهار است!!
در آن زمان هرچه بیشتر به دنبال این دیوان نادرالوجود گشتم، کمتر نتیجه گرفتم، اما از یافتنش ناامید نشدم. تا آن که در آن روز کذایی، به حکم:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد وگر ناخدا جامه بر تن درد
به سوی آن دیوان رهنمون شدم. پس از آنکه فهمیدم این کتابی که تا چند روز قبل در یک کارتن سربسته، بیش از سی و چند سال محبوس بوده، همان نسخه نفیس است، سر از پا نشناخته و بی اتلاف وقت به بررسی آن پرداختم. اکنون برای آنکه مختصری از ویژگیهای این دیوان را عرض کنم، نخست به معرفی کوتاه نسخه میپردازم. بدیهی است که معرفی تفصیلی و دقیق نسخه و ویژگیهای آن- ان شاء الله- در مقدمۀ دیوان بهار- که به زودی از روی همین نسخه چاپ خواهد شد- خواهد آمد.
این نسخه که به سفارش مرحوم فرخ صحافی شده است، جلد تیماج کبود دارد و عطف آن تیماج جگری است. تاریخ شروع کتابت این نسخه بنابر یادداشت مرحوم فرخ در صفحۀ یک نسخه، سال 1335 هجری قمری است:
«در اوایل سال 1335 هجری قمری شروع به نگارش و استنساخ این دیوان نفیس که از مآثر افکار عالی یگانۀ دوران نویسنده و شاعر دانشمند معروف ایران، استادی الاعظم و شفیقی المعظم حضرت مستطاب اجل اکرم آقای ملک الشعراء بهار است گردید و به زحماتی وافر موفق به تنظیم آن آمدم، زیرا فقط یک قسمت آن را از روی دیوان منظم به خط خود معظم له نوشته و مابقی را که حوصلۀ خود ایشان هم به تدوین و تنظیم آن وفا نکرده بود از روی مطبوعات متفرقه و نسخ مسودۀ پاره پاره و بی ترتیب که در موقع انشاد آن اشعار نگاشته شده و آمیخته به هزاران سیاهی و خطوط ترقین و نسخهبدل بود، استنساخ نمودم»
آخرین تاریخی که روی نسخه به چشم میخورد فروردین 1354 شمسی است. این مطلب نشان میدهد که مرحوم فرخ بیش از نیم قرن مشغول گردآوری اشعار ملکالشعرای بهار بوده است. نسخه 1061 صفحه دارد. علاوه بر این مقدار، چند ده ورق خالی نیز در ابتدا و انتهای نسخه دیده میشود که مطابق رسم مرحوم فرخ برای آن تعبیه شده که اگر به شعر یا نکتۀ جدیدی برخورد نمود و با قراین محکم دانست که مثلا آن شعر از بهار است آن را درنسخۀ خود درج نماید. نسخه از دو نوع کاغذ تشکیل شده: نخست کاغذ حنایی رنگی که گویا صورت اولیه دیوان بوده و حدود 320 صفحه است و دیگر کاغذ سفید نازکی (کاغذ فرنگی) که در طول چند دهه، برای نوشتن سایر اشعار مرحوم بهار استفاده میشده است.
در آغاز عموم اشعار، شان سرایش شعر و در آغاز عموم قصاید، نام شاعرانی که قصیده به تتبع آنها سروده شده، ذکر گردیده است. در پایان برخی از شعرها نیز سال سرایش آنها ذکر شده است. این نسخه بر اساس حروف الفبا مرتب نشده بلکه مبنای ترتیب نسخه، زمان سرایش شعرها بوده است. به این ترتیب که از اولین قصایدی که بهار در نوجوانی و جوانی سروده، شروع میشود و به ترتیب زمانی جلو میرود. از همین رو، این دیوان برای بررسی روند تحول شعر بهار بسیار درخور توجه است.
بسیاری از عبارات و واژگان دشوار اشعار، در حاشیه توضیح داده شده است. گویا برخی از این حواشی به خط مرحوم بهار وپارهای دیگر به خط مرحوم فرخ است. نکتۀ مهم دیگر در باب این دیوان آن است که بنابر یادداشت مرحوم فرخ: «در آخر سال 1312 شمسی باز محبوس شد و پس از پنج ماه حبس در زندان طهران، مریض و به اصفهان تبعید گردید و دیوان اشعارش را که به وسیلۀ دوست موروث او (این بنده محمود فرخ) جمعآوری (به دست ملکزاده، برادرش، از روی همین نسخه استنساخ گردیده بود) شده بود تنظیم و پس از مراجعت از تبعید (تابستان 1313) در تهران چاپ کرد ولی نگذاشتند منتشر سازد و توقیف و ضبط شد». بنابراین بخش نخست این نسخه (که روی کاغذ حنایی نوشته شده است) قرار بوده در سال 1313 منتشر شود که به دلایل سیاسی جلوی انتشار آن را گرفتهاند.
بی گمان حجم قصاید و دیگر اشعار این دیوان، از حجم اشعار مندرج در دیگر دیوانهای چاپی بهار، بسیار بیشتر است. به عنوان نمونه فقط در صد صفحۀ نخست این دیوان (از 1061 صفحه، یعنی حدود یک یازدهم کل آن) سی قصیده وجود دارد که در دیوانهای چاپی بهار نیست! مطلع برخی از این قصاید بدین قرار است:
اگر مشاهده خواهی جمال جانان را/ به محفل دل بگشای دیدۀ جان را (41 بیت).
خجسته باد و همایون در این خجستهسرای/شب ولادت اعظم ولیّ بارخدای (39 بیت).
گر پریشان زلف مشکین آن بت دلبر کند/ عاشق آشفته را از جان و از دل برکند (40 بیت).
آمد ز باغ رضوان فرخنده نوبهار/ با خلعتی که زینت از آن یافت روزگار (35 بیت).
قوام و قوت نو یافت دین پیغمبر/ ز فرّ مقدم فرزند موسی جعفر (24 بیت).
مرا ز ری که سرشته گلش به دانش و هنگ/رسید نامهای از آن ادیب با فرهنگ (21 بیت).
گل پیرایۀ باغ جنان در بوستانستی/ که از باد بهاری بوستان همچون جنانستی (39 بیت).
باد همایون و فر خجسته و میمون/ این شب میمون و این بساط همایون (41 بیت).
تا به لالستان او از سبزه شادروان بود/ دامن عاشق ز خون دیده لالستان بود (45 بیت).
دلم از عشق آن بت نوشاد/چند باید شکسته و ناشاد (14 بیت).
ماه دگر بردمد شکوفه ز بستان/ سازد بر گل هزاردستان دستان (32 بیت).
بی می و رامش بردیم مه روزه به سر/ رامش عید فراز آور ای ترک پسر (بیت28).
جهان شده است به میلاد شهریار جهان/ چو روی خسرو خرم چو بخت شاه جوان (26 بیت).
تا به لب جام می آن ترک میآشام آورد/ از لب جانبخش خود جان بر لب جام آورد (34 بیت).
و ...
علاوه بر این موارد، تعداد ابیات قصیدهها در این نسخۀ نفیس، با تعداد ابیات قصاید در چاپهای متداول دیوان بهار اختلافات فاحش دارد. به عنوان نمونه، قصیده با مطلع :
ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا منم که شعر ز من یافته است قدر و بها
در چاپهای متداول 13 بیت است، اما در نسخۀ ما 63 بیت. یعنی 50 بیت بیشتر از چاپهای متداول. یا مثلا قصیدۀ:
خرم و آباد باد مرز خبوشان هیچ دلی از ستم مباد خروشان
که در چاپهای متداول12 بیت است، در نسخۀ ما 47 بیت دارد. کاستی تعداد ابیات برخی از قصاید موجود در دیوانهای چاپی، نسبت به نسخه اصیل ما امری کاملا مشهود است. بنا بر شمارش ما، فقط در صد صفحۀ نخست این نسخه (یعنی حدود یک یازدهم آن)، بیش از هزار و دویست بیت وجود دارد که در دیوانهای چاپی موجود نیست!! شاید اگر کس دیگری هم چنین چیزی برای بنده نقل میکرد باور نمیکردم، اما اکنون که این مطالب را مینویسم چند هفته است که این نسخۀ نفیس را پیش چشم دارم و با آن انیس و مونس بودهام و به رای العین، عجایبی در آن دیدهام که مپرس!
توضیحات تکمیلیتر را انشاء الله و به زودی زود در مقالهای مفصلتر و یا در مقدمۀ چاپشدۀ دیوان بر اساس همین نسخه خواهم آورد. همین قدر در اینجا یادآور میشوم که با چاپ این دیوان کامل، بسیاری از کتابها، مقالات و رسالههای دانشگاهی که درباره اندیشه و شعر بهار نوشته شده است نیازمند بازنگری خواهد بود. در حال حاضر بنده تمام اوقات خود را مصروف بررسی و تصحیح این نسخه کردهام و دوست عزیزم جناب آقای سید امیر منصوری نیز در این امر خطیر یاریگر بنده هستند. امیدوارم ان شاء الله به زودی کار تصحیح این نسخۀ نفیس به پایان برسد و مشتاقان و اهل فضل از آن بهرهها ببرند
و ما توفیقی الا بالله
مجتبی مجرد
آبان ماه 1394 شمسی
مشهد مقدس، دانشگاه فردوسی
[1] - مجموع این یادداشتها- که پایان نامۀ کارشناسی ارشد بنده در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی بود- به صورت کتابی مستقل تدوین شد و فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی چاپ و انتشار آن را تقبل نمود. با آنکه بیش از چهار سال است که این اثر در نوبت چاپ قرار دارد اما متاسفانه هنوز چاپ و منتشر نشده است. این یادداشتها حاوی مطالب مهمی در زمینههای گوناگون ادبی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی است.
[2] - هفتاد سالگی فرخ، به کوشش مجتبی مینوی، ص22.
[3] - ر.ک: مقدمۀ فهرست نسخه های خطی کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی.
[4] - نامۀ شمارۀ 821، مورخ 4/3/1381، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی.