سردار سابق و انشاء الله آینده سپاه اسلام
جناب آقای علایی
سلام علیکم
مقاله شما در روزنامه اطلاعات قرائت شد. به سبک امروز سرگشاده نوشته بودید، سرگشوده، پاسخ هایی را بشنوید؛ انشاء الله که روشن شوید.
پرسشهایتان را که گفتهاید "احتمالاً پس از فرار شاه برایش مطرح شده" نیک می دانید. برای آگاهی دیگرانی که این نوشته را می خوانند، ناچارم پرسش های آلوده به هوس های نامشروع شما را که از جانب اعلیحضرت همایونی مطرح کرده اید، بیاورم.
پیش از آن که این نوشته را بخوانید، خیرخواهانه تقاضا می کنم کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا پهلوی را بخوانید تا ببینید که توهم با بنی آدم چه می کند.
1ـ اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعه صدر به خرج می دادم و با مقاله توهین آمیز که نویسنده آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود، مردم را تحریک نمی کردم، بهتر نبود؟
سردار سابق سپاه اسلام! مردمي که از محتوای آن نامه تحريک شدند، از جنس همانهايي بودند که 9 دي بهخاطر توهينهاي مخاطبان شبکههایی مانند تلویزیون ماهواره ای فرزند همان داريوش همايون به امام حسين عليه السلام و رهبر انقلاب به خيابانها آمدند. آن مردمی که ما را به تحریک نکردنشان توصیه میکنید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، در دنیا و بدتر از آن در دنياي مجازي خودشان غرق هستند و توان تحریکشان از وسع امثال من خارج است. برادر! منتظر تحریک شدن آدم های کم بخاری نشسته اید.
2ـ اگر پس از انتشار مقاله در روزنامه حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه میدادم، حکومتم دوام بیشتری نمی یافت؟
عزيز دل برادر! "دوام حکومت" در قاموس انقلاب اسلامی ما جايي ندارد. آنچه امام ما گفته "حفظ نظام" است. نظام "جمهوري" اسلامي... نه يک کلمه کمتر نه يک کلمه بيشتر. اگر براي حفظ جمهوريت اين نظام مجبور باشيم در جايي شبيه صفين یا کربلا، مقابل سرداران سپاه اسلام در بدر و احد و فرزندان آنها بايستيم، ميايستيم. بشمارم برايتان مواردي را که شیعیان امیرالمؤمنین عليه السلام در کنار حضرتش مقابل سرداران بدر و احد شمشیر زدند؟ وانگهی دوستی که به شما گفته که در دیماه 56 کسی از نزدیکان و علاقهمندان امام داوطلب بوده که جواب توهین داریوش همایون به امام را در روزنامه اطلاعات بدهد، نشانی غلط داده. جواب آن مقاله همان خون هایی بود که سلطنت پهلوی را در خودش غرق کرد و فقط همان خون ها.
3ـ اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردوکشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم، مسئله خاتمه نمی یافت؟
برادر! مسئله خاتمه یافتنی نیست. از ماجرای هابیل و قابیل تا قیام حضرتش، ماجرای حقخوری و حقخواهی بوده و هست و خواهد بود. ما را به سکوت در برابر خوردن حقمان توصیه نکن... اهلش نیستیم. راهپیمایی مسالمت آمیز برای چه؟ برای خوردن رأی مردم؟ برای لگدمال کردن جمهوریت نظام زیر گام های اشرافیت نوکیسه دوران سازندگی و اصلاحات؟! نه برادر ما اهلش نیستیم...
4ـ اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند، نتیجه بهتری نمی گرفتم؟
ما مأمور به تکليفيم نه مأمور به نتيجه بهتر. تکلیف را که انجام بدهیم، بهترین نتیجه خودش به دست می آید. اين را امام ما مي گفت. جمع کردن يک فتنه آن طوري، با آن تعداد کشته را مقايسه کنيد با روشهايي که دیکتاتورهای هوادار جنبش سبز در کشورهاي عربي براي گرفتن "نتيجه بهتر" بهکار گرفتند. حمایت های حسنی مبارک از جنبشتان را که انشاء الله یادتان نرفته؟ همان کشته ها هم البته هیزم آتشی شدند که دوستان شما در محافل اشرافی علیه رأی مردم افروخته بودند. خدا، بیگناهان و ناآگاهانشان را بیامرزد و لعنت کند کسانی را که پیراهن خون آلودشان را پرچم دنیاطلبی کرده اند. و البته درست است که هر کاری، هر چه هوشمندانهتر باشد، بهتر است و چه هوشمندی بهتر از این که آدم دوستان و دشمنانش را درست بشناسد و زیر پرچمی که نخست وزیر اسرائیل به دست گرفته، سینه نزند و همزمان به سازی نرقصد که هیلاری کلینتون می زند.
5ـ آیا بهجای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانههایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دور دست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفتوگو و مراوده با آنها را باز می کردم، کار به فرار من از کشور می انجامید؟
سردار سابق! تاریخ را بد برایتان تعریف کرده اند؛ امام فعال سیاسی نبود، امام مرجع تقلید بود؛ آن هم از جنس مراجع تقلید یک لا قباي فارغ از دنيا و زخارفش. شاه نمی توانست با امام باب مراوده و گفتوگو را باز کند، نه این که نخواهد. سرنوشت مراجع تقلید اهل مراوده در اول انقلاب خاطرتان هست؟
6- اگر بهجای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند، به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم، حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟
خارجيها عامل تحريک نبودند؟ به شما که نه در خانه و نه در محل کارتان ماهواره نداريد، حرجي نيست. از همان فعالین سیاسی! از همان مردم معترض! از همان مردم خداجو! بپرسید که در خیابانهای تهران، افاضات شبانه چه کسانی را قرقره می فرمودند؟ بگویم برایتان از همرأیی امروز بعضی ها با فرزند همان داریوش همایون وزیر اطلاعات شاه و فرزند محمد درخشش وزیر آموزش و پرورش شاه و فرزند خود شاه و رقصیدنشان به ساز آنها؟ بگویم برایتان از بر صدر نشستن نامهتان در سایت بالاترین که پر است از فحاشی های رکیک به سیدالشهدا و فاطمه زهرا سلام الله علیهما؟
7ـ آیا اگر بهجای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قائل بودم، نمی توانستم بیشتر بر مسند قدرت باقی بمانم؟
"مسند قدرت"؟! زشت است شما هم از ادبيات بنياميه استفاده کنید سردار سابق! باقی ماندن بر مسند قدرت را امام یادمان نداده. در ضمن صرفاً جهت رفع ابهام به یادتان بیاورم که امام، "مخالف" محمدرضا نبود برادر! امام "برانداز" بود. جنمش را هم داشت که وقتي برانداز بود، بگويد برانداز است و پایش بايستد. یادتان هست خود حضرتش چند سال قبل از انقلاب به محمدرضا گفته بود کاري نکند که بدهد، بيرونش کنند. به نظرتان به کسی که این را می گوید، می شود گفت مخالف؟ "مخالف"نمايي و همزمان تلاش برای براندازي را به امام و امتش نچسبان برادر! امام و امتش برانداز بودند و برانداختند چیزی را که بیبیسی و سیآیای و موساد و پنتاگون و مقادیری آدم خوش خیال و معدودی آدم ناآگاه برای برپا کردن مجددش تلاش می کنند.
یک نکته را هم این آخر اضافه کنم. در مطلع مرقومهتان نوشته بودید که 19 دی سرآغاز قیام بود. خیر برادر! سرآغاز قیام 15 خرداد 42 بود که مردم بهخاطر دستگیری مرجعشان کفن پوشیدند و خون دادند. اگر بناست برای براندازی جمهوری اسلامی امام خمینی شمارشگر معکوس کار بگذارید، داستان را از اولش تعریف کنید تا کسانی که قرار است با حساب و کتاب شما کاری بکنند، بفهمند چقدر باید خون بدهند و چقدر باید صبر و تلاش پیشه کنند تا چرخ تاریخ به عقب برگردد و ایران مانند ایران سال56 بشود جزیره ثبات شما و دوستان مهربان و خشونت ستیز آمریکاییتان.