در سالهای پس از تسخیر بسیاری از تسخیرکنندگان سفارت آمریکا به شهادت
رسیدند، برخی دیگر سکوت کردند و تعداد دیگری از آنها از کرده پشیمان شدند و
راه دیگری در پیش گرفتند.
با بازخوانی مستندات تاریخی از اظهار نظرها و نوشته های برخی دانشجویان
حاضر در تسخیر، می توان به عمق نگاه دانشجویان و دلیل تسخیر سفارت با
رویکردی تازه نگریست.
این که روزهای پیش از تسخیر دانشگاهها در چه حال و هوایی بودند، تسخیر
لانه جاسوسی چه پیش زمینه های ذهنی داشت و چرا اتفاق افتاد سوال هایی هستند
که پس از بررسی پاسخ ها درمی یابیم که موضوع نفوذ و احتمال کودتا توسط
آمریکا در کشور دانشجویان را به این نتیجه رسانده بود که سفارت آمریکا را
تسخیر کنند.
نادر دبیران از دانشجویان حاضر در تسخیر سفارت، پیش زمینه های تسخیر سفارت را اینطور توضیح می دهد: در آن مقطع ما به عنوان نه آدم های بالای ۵۰ سال و در پایان دهه هشتاد بلکه به عنوان دانشجویان مسلمانی که احساس می کردند فعالیت هایی در کشور صورت می گیرد که این به نفع ایران نیست. مانند تحریک اقلیت های قومی و قبیله ای و… که بیشتر ما را یاد ایام دولت دکتر مصدق و فعالیت هایی که دولت آمریکا برای سرکوبی آن دولت انجام داد می اندخت. در جامعه مردم به این یقین رسیده بودند که در بسیاری از این اتفاقاتی که در کشور می افتد و موجب هرج و مرج می شود دست آمریکا در کار است. گرچه نیروهای چپ فعالیت و نمود بیشتری داشتند ولی بچه های مسلمان احساسشان این بود که باید کاری انجام داد. چون شبکه های افراد ساواک و ارتش تا حدودی در کشور حضور داشتند و این ساده اندیشی بود که اگر فکر کنیم آمریکا با انقلاب ما کاری نداشته باشد. رفتن شاه برای معالجه به آمریکا، نوعی دهن کجی به اتقلاب یک کشور بود. نوعی تحریک احساسات بود. این حالت مانند چاشنی یک مواد منفجره بود که هر لحظه امکان انفجار داشت . البته در هیئت حاکمه آمریکا مانند آقای «سایروس ونس»(وزیر خارجه وقت آمریکا) مخالف حضور شاه در آن مقطع در آمریکا بودند. او اعتقاد داشت زمانی ایالات متحده با ایران روابط دیپلماتیک دارد نباید شاه را به آن کشور راه بدهند. در عوض آقای «برژنسکی» معتقد بود که آمریکا قدرت بزرگ دنیاست و نباید خود را تسلیم انقلاب کشور ایران بکند. در پایان هم دیدیم که صحبت های آقای سایروس درست از آب درآمد.
سید محمدهاشم پوریزدان پرست، از دانشجویان مطرح و فعال حاضر در تسخیر سفارت، درباره اینکه چطور طی چند روز همه احساسات ضد آمریکایی تهییج شد و مردم با تسخیر همراهی کردند، توضیح مفصلی می دهد. او از دانشجویانی است که وقایع لحظه به لحظه مهر و آبان 58 را خوب به خاطر می آورد. آنطور که یزدان پرست روایت می کند؛ اواخر مهر که شد توطئهها خیلی سنگین بود، یک دفعه گفتند امام محاصره شده. کانالیزه شده. از طاهر احمدزاده استاندار خراسان و دکتر پیمان که یک گروه تند رو درست کرده بود و مبارزه با امپریالیسم را در انحصار خود میدانست، این حرف را می¬زدند تا این محسن کدیور که آن موقع یک دانشجو بود در دانشگاه شیراز٫ یعنی امام از طرف انحصارطلبها (حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن از جمله مرحوم شهید بهشتی و رهبر معظم انقلاب آقای خامنه¬ای و آقای هاشمی رفسنجانی) محاصره شده. پاسداران و ارتشیان بسیاری در جاده¬های کردستان در کمین¬های ضد انقلاب به شهادت رسیدند و اجساد آنان با حضور میلیونی مردم تشییع و به خاک سپرده می-شد. روز یک آبان بود، اعلام کردند شاه را به آمریکا برده¬اند. دولت موقّتی¬ها هم که خودشان به بن¬بست رسیده بودند، می¬گفتند انقلاب به بن بست رسیده است.
آقای بازرگان در مصاحبه با حامد الگار گفت: من از اوّل انقلاب را قبول نداشتم و سیاست گام به گام را میپسندیدم. در پاریس هم در آبان ۵۷ رفته بود و همین پیشنهاد را به امام داده بود و از امام خواسته بود که بگذارد شاه بماند امّا سلطنت بکند و نه حکومت، که با مخالفت شدید امام مواجه شده بود. در همین موقع یعنی اوایل آبان ۵۸، سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر بود. از دولت ایران هم دعوت کرده بودند. آقای بازرگان و یزدی هم رفتند. آنجا معلوم نشد چه طور شد که یک دفعه خبر آوردند که این¬ها رفتهاند با برژینسکی، مشاور امنیّت ملّی کارتر ملاقات و مذاکره کرده¬اند ( در روز ۱۰ آبان). از کی اجازه گرفته بودند این¬ها و رفته بودند مذاکره کرده بودند!؟ نامعلوم بود. آن روزها جوّ ضد آمریکایی به خاطر بردن شاه به آمریکا در کشور بالا گرفته بود و امام دو سه روز قبل از آن پس از اینکه شاه را به آمریکا بردند شدیداً به آمریکا حمله کرده بودند. یقیناً امام به آن¬ها اجازه نداده بودند و اگر مطّلع شده بودند، جلو آن¬ها را گرفته بودند. قبل از سفر فقط آقای دکتر ابراهیم یزدی خدمت امام رفته بود و او هم با امام از موضوع سخن نگفته بود.
فروز رجایی فر شهادت حاج احمدآقا درباره مطلع نبودن امام از سفر یزدی به الجزایر را اینطور روایت می کند: دوهفته قبل از اشغال لانه است، دانشجویان و مردم انتظار دارند که دولت موقت با اقدامات خود خشم مردم را انتقال دهد واز مجامع بینالمللی بخواهد که این جنایتکار را پس بدهد. اما متاسفانه به جای این کارها میبینیم که 5 یا 6 ابان ماه یک هیاتی دولت از ایران به سرپرستی خود مهندس بازرگان برای جشنهای انقلاب الجزایر، عازم الجزیره می شود و در آن مسافرتبا معاون امنیتی کارتر که برژینسکی بود برای تمدید قراردادهای ایران با امریکا و عادیسازی رابطه با آمریکا ملاقات میکنند. یکی از قراردادهای ایران و آمریکا، قرارداد مودت بود که درحقیقت قرارداد مودت سال 1337 بسته شده بود و میگفت که اگر منافع آمریکا در منطقه به خطر بیفتد دولت ا یران برای دفاع از آمریکا باید وارد برخورد نظامی شود. یکی دیگر از قراردادها حضور چند هزار مستشار نظامی امریکا در ایران بود یعنی روابط با امریکا به همان طریقی که درزمان شاه بود ادامه پیدا میکرد و تجدید و تمدید میشد. خوب حالا شما انتظار داشتید که دولت موقت به دلیل بردن شاه به امریکا که به خاطر آن مردم و امام ناراحت هستند اعتراض کند، اما اینها رفتهاند با امریکا دست دادن و سر میزنشستن و مذاکره کردن و انگار نه انگار که امریکا با ما خصومت دارد. یعنی میخواهم بگویم این درک و بینش در دولت موقت وجود نداشت. که این امر موجب نگرانی دانشجویان و جریحهدار شدن ملت شده بود. حتی اگر روزنامههای آن روز را ورق بزنید، روزنامه کیهان سرمقالهای را علیه این مذاکرات نوشته است البته اشتباه نکنید، کیهان، کیهان حسین شریعتمداری نیست بلکه کیهانی است که ابراهیم یزدی مسول آن است و دامادش سردبیر کیهان است. سید احمد خمینی هم شهادت داده و نوشته که نه قبل از رفتن به این مسافرت این ملاقات به اطلاع امام (ره) رسد و نه بعد از بازگشت در گزارش سفر چنین ملاقاتی درج شده بود و تا طرف خارجی مشروح گزارش را منتشر نکرده بود اینها سکوت کرده بودند این خیلی تکان دهنده بود اینجا بود که دانشجویان احساس کردند خطر بزرگی انقلاب را تهدید میکند و احساس کردند با اتفاقاتی که افتاده همین روزهاست که کودتایی هم علیه انقلاب شکل بدهند حال برای جلوگیری از این حق ملت ایران برای دفاع از خودشان این کار را کردند یعنی اصلا غیر قانونی نیست، چون تجربه شده است که اینها در همین سیستم 25 سال ما را بدبخت کردهاند و نباید اجازه داده شود تا بیایند.
عزت الله ضرغامی پذیرفتن شاه توسط آمریکا را یکی از دلایلی می داند که به تسخیر سفارت سرعت بخشید: اسناد به دست آمده گویای این واقعیت است. بنابر این حمله و تسخیر لانه دقیقاً و از هر جهت به نفع انقلاب مردم و امام تمام شد. ضمن این که این تقسیم بندی هایی که شما از احزاب سیاسی جمهوریخواه و دموکرات می گویید، بیشتر در آمریکا مصرف داخلی دارد. در بعد سیاست خارجی تفاوتی بین اقدامات جرج بورش از حزب جمهوریخواه و جیمی کارتر از حزب دموکرات نیست. کارتر مسئول کشتار هزاران نفر از مردم ایران و دیگر کشورها است. در طول سال های پیروزی انقلاب اسلامی و کشتار وسیع ملت ایران به خصوص در روزهای آخر حکومت شاه حمایت های مستقیم و علنی کارتر از رژیم ایران نشان دهنده مقابله رودرروی او با ملت ایران بود و به دلیل همین عملکرد جایزه صلح نوبل هم گرفت! اولین اقدام آقای کارتر، بلوکه کردن ۱۳ میلیارد دلار دارایی ایران در بانک های آمریکایی بود که تا به امروز ادامه یافته است. این مبلغ با بهره ۱۰ درصد در مدت ۲۰ سال جمعاً ۸۷ میلیارد دلار خواهد شد. آیا همین یک مورد بر استمرار خصومت و دشمنی او با ملت ایران کفایت نمی کند؟ کارتر حتی پس از سقوط شاه نیز حمایت خود را از شاه برنداشت. اتفاقاً ورود شاه به آمریکا و پناه دادن کارتر به شاه جنایتکار، یکی از دلایل اصلی اشغال لانه جاسوسی بود که حضرت امام(ره) پس از حادثه ۱۳ آبان در یکی از فرمایشات خود به این مسأله اشاره کردند. شما با چنین فضایی از دشمنی ها چگونه می توانید با دشمنی که هیچ وقت حاضر نشده از روح استکباری خود کوتاه بیاید، ملایم تر برخورد کنید؟
جّو تند ضد آمریکایی که به خاطر سخنرانیهای امام علیه آمریکا و بردن شاه
به آمریکا در کشور به وجود آمده بود موجب شد این مذاکره خیلی برایشان گران
تمام شود. آنان یک هفته قبل نیز توطئة انحلال مجلس خبرگان را چیده بودند و
امیر انتظام سخنگوی قبلی دولت موقّت و سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی،
طرّاح این توطئه بود که بعداً هم معلوم شد او با همدستی سفارت آمریکا و
مأموران سازمان سیا به این کار مبادرت نموده است. البتّة این طرح در جلسة
هیئت دولت با مخالفت سه تن از اعضا شورای انقلاب آقایان خامنهای و هاشمی و
مهدوی کنی، که در جلسات هیئت دولت برای هماهنگی بیشتر شرکت می¬نمودند و به
تازگی با قبول مسئولیت¬هایی در حد معاون وزیر عضو کابینه شده بودند، مواجه
می¬گردد و قرار می¬شود آنان قبل از اعلام انحلال مجلس خبرگان آن را با
امام در میان بگذارند. امّا دولت موقّتی¬ها تصمیم می¬گیرند اگر امام با
انحلال مجلس خبرگان مخالفت نمودند، آنان دسته جمعی استعفا بدهند. فردای آن
روز ( ۲۹ مهرماه ) امام با شنیدن جریان از آقای مهندس بازرگان، شدیداً با
آنان مخالفت می¬کنند و حتّی به آنان می¬گویند شما چکاره¬اید که می¬خواهید
مجلس را منحل کنید و می¬گویند بروید اصلاً استعفا بدهید و آنان که می بینند
امام محکم است می¬روند و سر خود را به زیر می¬اندازند و کارهای خود را پی
می¬گیرند و هفتة بعد هم به ملاقات برژینسکی می¬روند.
حسین شیخ الاسلام از دانشجویان تسخیر کننده سفارت یکی از دلایل اصلی
تسخیر سفارت را پناه دادن ایلات متحده به شاه می داند و می گوید: وقتی شاه
را پناه دادند در ذهن خاطرات کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ زنده شد و می دانید که
«کیم روزولت» و «آلن دالاس» دو مامور سیا بودند که مکلف به اداره کودتا از
داخل سفارت در تهران شدند. دلیل دوم اشغال سفارت به گروگان گرفتن آمریکایی
ها در عوض پس گرفتن شاه بود.
حساسیتهای مردم در مورد آمریکا در دولت موقت وجود نداشت. در همه مسائل بین المللی گویا همینطور بوده است. آنطور که شیخ الاسلام روایت می کند؛ در جریان قرار داد کمپ دیوید توسط مصر، امام فرمودند رابطه را با مصر قطع کنید اما آقای ابراهیم یزدی گفت خیر ما نمی توانیم چنین کاری را انجام دهید اگر می خواهید درخواست کتبی بدهید! حضرت امام به صورت کتبی نوشتند و الان دست خط ایشان در اسناد وزارت خارجه وجود دارد. بیشتر دیپلمات های وزارت خارجه آن زمان دیپلمات های شاه بودند و نیروهای جدید که بعد از انقلاب در آنجا حضور داشتند نیز با کار دیپلماتیک آشنا نبودند. بنابراین وزارت خارجه دولت موقت حساسیت های مردم را نداشت و این سبب شد کار به جایی برسد که سفارت آمریکا به تسخیر دانشجویان دربیاید.