به گزارش پایگاه 598، نفوذ فرهنگی مسئله ای است که چندین بار
در مواقع مختلف بیان شد و باید گفت که این نفوذ موجب شد تا نظام اسلامی در
هزار و چهار صد از تاسیسش ضربات سخت و مهلکی بخورد و آنچه موجب شد در برابر
این کاستی ها سر بلند کند همت مجاهدان و عالمانی بود که در برابر این کژی و
بد اندیشی ایستادگی کردند و مقاومت از خود نشان دادند. پس از آنکه رهبری
معظم انقلاب در مورد نفوذ پس از مذاکرات سخن به میان آوردند افکار جامعه و
اندیشه ورزان نسبت به نفوذ حساسیت بیشتری پیدا کردند و این حساسیت موجب شد
تا تحلیل های مختلفی نسبت به آن ارائه دهند. یکی از این مراتب نفوذ به نام
اسلام آمریکایی و متحجری است که در گفتمان ورزی خود ظالم و مظلوم، دفاع از
اسلام حقیقی و اسلام مدافع از بنیادهای اصلی جایی ندارد و بر عکس ظواهر
دین داری و شعائر خود را به دیگر بخش های اسلام اولویت می دهد. این اسلام
قمه زنی
را بر اسلام باورهای مقابله با آدم کشی داعش و آمریکا اولویت قائل است و
به جای شمشیر کشی علیه استکبار! زدن قمه بر خردسال خود را مهم تر و پر ثواب
تر می پندارد.
آنچه از
اسلام آمریکایی
به طور نمونه در بالا ذکر شد، موضوعی است که اگر بتوان آن را بهتر از
گذشته تصور نمود می توان دریافت اسلامی است بر مبنای ظواهر صرفاً! و نه
تعقل و اندیشه ورزی و نه حکمت و معنا و بواطن اصلی قوام بخش اسلام در آن
جایگاهی ندارد. در اندیشه ورزی اسلام آمریکایی مقابله با ظالم و دفاع از
مظلوم که جزوی لاینفک از اسلام است و هدف مبارزه ی امام حسین علیه السلام
نیز همین دفاع از مظلوم بوده نقشی ندارد. شاهد مثال این نوع اسلام رفتار
افرادی هست که مدعی اسلام مدافع شعائر اسلامی هستند و جوی خون از قمه زنی و
دیگر رفتارهای غیر استنادی سخن به میان می آورند اما زمانی که حتی دفاع از
شیعیان نه حتی مسلمانان یا حتی بالاتر از آن مظلومی دیگر در جهان مطرح می
شود بدون هیچ موضعی سکوت کرده و یا حداکثر از نبود اجازه شعائر اسلامی در
آن کشور و نه دفاع از نوامیس شیعیان سخن به میان می آورند. همین افرادی که
شاهد هستیم مدعیان بزرگ اجرای شعائر اسلامی هستند هیچ سخن و یا کمکی برای
جبهه ی مقاومت در عراق حالا فقط به گروه های شیعی کمک کنند هم نکردند و هیچ
سخن یا هیچ موضوعی حتی علیه داعش و وهابیت هم نمی گویند و صرفا سرشان در
اجرای دقیق شعائر اسلامی در گیر است. خط نفوذی که به اسم اسلام شعائر،
اسلام ناب مقابله با وحدت! سخن از مسائلی می گویند که موجب می شود خط
انحرافی شکل گرفته و مقلدین این افراد به غیر از اجرای دقیق شعائر هیچ
مسئولیتی را در قبال اسلام و مسلمانان و حتی همنوعان خود قبول نکنند. باید
به این نوع نفود نفوذ برای مقابله با مسئولیت پذیری نام برد.
گروهی
دیگر به اسم همین نوع اسلام در حال جریان سازی و نیرو سازی جریانی هستند که
سطح دانش و اندیشه ورزی جامعه اسلامی را در حد ثابتی نگه دارند و نگذارند
اندیشه ی نوین و مقوی از جریان اسلامی به عنوان اندیشه حاکم بر جهان شکل
بگیرد. اینها همان افرادی هستند که سالیان دور در اوج تمدن های اندیشه ورزی
اسلامی مانع شدند تا این تمدن اندیشه ورزی ( نگارنده تاکید دارد بیان شود
منظور از تمدن اندیشه ورزی فضای حاکم بر علما است نه صرفا تمدن ساختاری و
سیاسی ) حفظ شود و ناگهان جهان اسلام صدها سال عقب رانده شده اند و جهانی
که روزگاری در گیتی مبدع اولین دستاوردهای نوین بشری بود حالا مصرف کننده ی
دستاوردهای صدها سال قبل تمدن غرب و استعمار گران است. وقتی سطح مرجعیت
سازی و اندیشه ورزسازی با پول و تبلیغات به حدی می رسد که یک ظاهر پسند به
عنوان مدعی اندیشه ورزی معرفی شود جامعه در همان سطح باقی می ماند و رشد
نمی کند و از همه بدتر جلوی رشد گرفته می شود. چه زیبا
آیت الله اراکی در مورد یک جریان خاص بیان کرد : «
من وقتی گفتم سید صادق شیرازی
سواد ندارد یعنی سواد فقاهتی و تخصص در مسائل اسلامی ندارد نه اینکه سواد
خواندن و نوشتن ندارد. سواد دارد اما سوادی که او را به عنوان یک مجتهد
معرفی کند ندارد. یکی از شیوه های کار جریان شیرازی این
است که بروند آدمهای کم سواد که مثلا خوش صدا هستند و میتوانند مداحی
کنند و روضه بخوانند را جذب کنند. بنابراین روضه خوانها، مداحها و عامه
کسانی که از جریان شیرازی حمایت میکنند آدمهای کم سوادی هستند که اطلاعات بسیار اندکی از مسائل دینی دارند.»(1)
همین کافی است تا دانسته شود جریانی که می گویند ما مدعیان اسلام ناب
هستیم و بلعکس اسلامی را ترویج می کنند که هیچ اندیشه ورزی و تعقل و تاملی
در آن نیست عاقبت به جایی می رسند که مجبور می شوند برای حداقل های جامعه
دست در برابر دشمنان دراز کنند و جامعه را به راحتی در آغوش دشمنان قرار می
دهند و در ادامه برای حفظ کیان خود مجبور می شوند با غرب صلح و آنان را با
آغوش باز بپذیرند. تاریخ 1400 ساله اسلام این مدعا را با کرار گواه می
دهد.
نتیجه ای که باید گرفت این است بزرگترین نفوذی که در جریان اسلام
ناب در حال شکل گیری است خط انحرافی است که بیشترین حامیانش همین غرب و
آمریکا و انگلیس است تا از درون میزان تامل و اندیشه ورزی سطح داخلی گفتمان
اسلامی را کاهش داده و بلعکس ظواهر سازی ها مسیر اصلی دفاع از مظلوم که
هدف اصلی قیام امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر بود مورد فراموشی
قرار گیرد. این افراد به دنبال آن هستند با مسیر های فرعی حجم و انرژی
جریان انقلاب را به فرعی هایی ببرند که به راحتی دشمن از غفلت به وجود آمده
استفاده نموده و شکاف ایجاد کند و سپس
نفوذ خود
را برای استحاله از درون پیاده سازی کند. این جریان بعضا بر دوش افرادی
سوار می شوند که خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می کنند. نفوذ به
سبک باورهای دینی بزرگترین ضربه ی نفوذی است که می توان به گفتمان
انقلاب اسلامی متحمل شود.
منبع: البربان