به گزارش پایگاه 598، سریال «دندون طلا» در انتظار پخش آخرین قسمت خود در شبکه نمایش خانگی است، سریال 10 قسمتی که در مواجهه با دیگر آثار درحال پخش در شبکه نمایش خانگی یک سر و گردن بالاتر و قابل توجهتر است و حتی مثل «شاهگوش» سریال قبلی میرباقری نیمه کاره نخواهد ماند و مخاطب در قسمت آخر از جمع شدن همه اتفاقات به بدترین شکل ممکن عصبانی نخواهد شد.
«دندون طلا» اقتباسی از یک تئاتر قدیمی است که پیش از این روی صحنه رفته و حالا با اضافه کردن بخشهایی به مدیویم تصویریاش، همان مضمونی که یک تئاتر به مخاطب عرضه میکند را کارگردان در 10 قسمت کش داده است. سریال در قسمتهای آغازین به مراتب شرایط بهتری در فرم و محتوا دارد و هر چه به جلو میآید گویی کارگردان بی حوصلهتر شده، به گونهای که از چیزی ناراحت باشد سعی نموده به دور از خلاقیتهای ذاتی خود به برخی مسائل، اعتراضی غیر هنری و بیانیهوار داشته باشد، اتفاقی که این روزها به روال تبدیل شده اما مخاطب از سازنده سریالهای ماندگار و تاثیر گزار در تلویزیون چنین انتظاری ندارد.
«دندون طلا» حتی از دیالوگهای نسبتا خوب قسمتهای ابتدایی «شاهگوش» نیز محروم است، گرچه سریال قبلی به نوعی نیمه کاره رها شد اما تا قسمتهای انتهایی بازیگران خوب و پرتعدادش مخاطب را با خود همراه میکرد ولی «دندون طلا» به سبک مابقی فیلمهای شبکه نمایش خانگی دقایق زیادی از هر قسمت را با موسیقی و آواز خوانی و سیاهبازی حامد بهداد پُر میکند تا پوششی باشد بر بیحوصلگی کارگردانش. سیاهبازی و مشکلات صنفی برخی هنرمندان و از بین رفتن این هنر موضوعی فرعی بود که کم کم در نظر مخاطب جای موضوع اصلی را گرفته و احتمالا در قسمت آخر به شیوه سریالهای آبکی قرار است به مخاطب حُقنه شود، کاری که از مدل کارگردانی میرباقری فاصلههای بسیار دارد. تیکهها و بیانیههای داخل سریال که از زبان شخصیتها گفته میشود با توجه به تعددشان در سینما و شبکه نمایش خانگی دیگر جذابیتی برای بینندگان «دندون طلا» نداشته و ندارد.
در قسمت 8 سریال «دندون طلا» در دیالوگی به بلبل و در اعتراض به مصرف بی رویه تریاک می گوید:
دندون طلا: [تو داری با کی لج میکنی بلبل، در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخه، صدات داره خش میفته]
بلبل: [تو دل واپس منی یا دل واپس دخلت؟]
دندون طلا: [گور پدر من و تو دخلم قناری، داری میسوزی، گُر میگیری، این آفت خانمانسوزه، به جوونیت رحم کن]
حکایت ما و استاد مسلم آثار ماندگار مذهبی دو دهه اخیر ایران حکایت همین چند دیالوگ آخرین سریال خود اوست. گرچه شما خسته و دل شکسته از رها شدن پروژه «سلمان فارسی» هستید و با آنکه بنظر میرسد آنگونه که باید قدر سریال «امام علی(ع)» و «مختارنامه» دانسته نشد،[ آثاری که نمونه کاملی از دانشگاهی بود که در رسانهملی قرار بود اتفاق بیفتد]، اما هر چه شد و شرایط هرچه هست رویه پیش رو همان ماجرای سوختن و گُر گرفتن کارگردان صاحب تفکر و صاحب سبکی است که یکی از قلههای سینما و تلویزیون ایران است.
شاید تا پیش از این و قبل از ساخت چند اثر تاریخی و مذهبی پرخرج در سینمای ایران، ما برای مقایسه آثار میرباقری و فهم ارزش کاری ایشان دست مایهای نداشتیم، دورهای میگفتند اگر به هر کارگردانی زمان طولانی اجازه ساخت یک اثر را بدهند و بودجه الف هم بگیرد میتواند اثر فاخری ارائه کند اما امروز این نظریه مُهر ابطال خورده و ما به عینه دیدیم آثاری با هزینه سرسامآور و در طول مدت طولانی تولید شدند که به جز مشکلات تکنیکی در ساخت با مشکل فیلمنامه و محتوا نیز روبرو بودند و ورود کارگردانان آن به موضوع تاریخی و مذهبی فاصله معناداری با روایات و آثار مکتوب بجا مانده از ماجرا دارد، همه اینها باعث شد تا اینروزها قدر آثار میرباقری را بیشتر بدانیم و ای کاش مسئولان تلویزیون با مدیریت بهتر مشکلات مالی که این روزها گریبانشان را گرفته شرایط ساخت اثری که سالهاست میرباقری در پی تولید آن است را فراهم میکردند.
این درست است که ما (جامعه، مسئولان هنری و مخاطب) حق نداریم بزرگان خود را تخریب کنیم اما بزرگان نیز حق ندارند خودشان را به هر دلیلی در نگاه مخاطب تخریب کنند و جامعه نباید شاهد ویران شدن او باشد.
استاد میرباقری، شبکه نمایش خانگی در ایران هیچ وقت نتوانست سطح مخاطبان خود را بالا ببرد و از منظر اقتصادی نیز تقریبا تمام آثار عرضه شده در آن با شکست روبرو شدند و کارشناسان از ضرر مالی «دندون طلا» خبر میدهند. اما مواجهه شبکه نمایش خانگی با شما از جنس آفت خانمان سوزی است که شخصیت داستان شما به بلبل میگوید، استاد خواهش میکنم به سابقه درخشان خود رحم کنید...