به گزارش سرويس نقد رسانه 598 به نقل از مهر، قدرتالله صلح میرزایی کارگردان نام آشنای سینمای
گیشه که ساخت آثاری همچون "یک جیب پر پول"، "دلداده"، "زندگی شیرین"
و "شاخه گلی برای عروس" را در کارنامه سینمایی خود دارد، در مجموعه
تلویزیونی "پنجره" به سراغ بچههای نابغه و مشکلاتشان رفته است.
قبل از زمان پخش برای این مجموعه جریانی رسانهای از سوی سازندگان آن
بوجود آمد که این مجموعه برای اولین بار مشکلات نوابغ ایران را به تصویر
خواهد کشید. صلحمیرزایی مرتب در گفتگوهایی که با مطبوعات داشت، تاکید
میکرد این مجموعه سوژه جذابی دارد و مسلماً برای مخاطبان جذابیت فراوانی
به همراه خواهد داشت، اما با شروع پخش این مجموعه نه تنها خلاف گفتههای او
ثابت شد، بلکه بیش از هر چیز تبلیغات اسپانسر این مجموعه به چشم مخاطبان
آمد!
کافی است بیننده شاهد یک قسمت از این مجموعه باشد تا متوجه گل درشت بودن
تبلیغات "بیمه پاسارگاد" باشد. در حال حاضر اکثر مجموعههای تلویزیونی با
حمایت مالی مراکز مختلف تولید میشوند که البته کار اشتباهی نیست، اما آنچه
اهمیت دارد این است که تبلیغات نباید به این شکل گلدرشت و غالباً در
تاروپود دیالوگ کاراکترهای اثر باشد! غالبا این گونه تبلیغات زیرپوستی و
در لایههای پنهان قصه گنجانده میشود تا برای مخاطب آزاردهنده نباشد.
قدرتالله صلح میرزایی در پشت صنه "پنجره"
گلدرشت بودن تبلیغات در مجموعه تلویزیونی "پنجره" یکی از آفتهای این
سریال محسوب میشود که باعث شده مخاطب دیگر علاقهای به دنبال کردن مجموعه
نداشته باشد. در واقع نویسنده بدون هیچ ظرافت و دقت به شکل بدی به تبلیغ
بیمه پاسارگاد پرداخته است.
به عنوان مثال در صحنهای که پسر راننده کامیون که با مهندس هدایت تصادف
کرده برای رضایت به دفتر او مراجعه میکند، فریبرز همکار مهندس هدایت خطاب
به پسر راننده میگوید "شما بهتر بود به جای عذرخواهی میرفتید بیمه تکمیلی
پاسارگاد میشدید!" چنین دیالوگهایی که خیلی مستقیم به تبلیغات اسپانسر
مجموعه میپردازد به شدت در مجموعه "پنجره" به چشم میخورد.
در حالی که نویسنده میتوانست در لایههای درونی به این موضوع بپردازد.
این مسئله به هنرمندی نویسنده برمیگردد که چقدر بتواند در این باره موفق
عمل کند که در این باره نویسنده این مجموعه نمره قبولی نمیگیرد.
صلحمیرزایی قبل از پخش این مجموعه بارها در گفتگوهایش اعلام کرده بود که
از تجربیات سالهایی که در حرفه آموزش مشغول بوده، استفاده کرده تا بتواند
یک مجموعه جذاب را کارگردانی کند که با کمترین نقص رو به رو شود، اما با
وجود آنکه خودش در هنگام نگارش فیلمنامه بر آن نظارت داشته و نام او هم در
تیتراژ به عنوان نویسنده آمده است، فیلمنامه به شدت با مشکل رو به رو است.
شخصیتپردازیها قوام لازم را ندارند و بازیگران نیز نتوانستند آن طور
باید و شاید بازیهای خوبی از خودشان داشته باشند. یعنی بیننده شاهد یک
بازی معمولی از عبدالرضا اکبری و فریبا کوثری است. در واقع این دو بازیگر
هیچ تفاوتی با دیگر نقشهایشان ندارند. محسن افشانی هم که اصلاً بازی خوبی
ندارد به ویژه در صحنههای حسی!
به عنوان نمونه وقتی پویا (محسن افشانی) سر مزار پیمان (شهنام شهابی)
است، نمیتواند اشک بریزد و چهرهای از یک فرد آسیب خورده و برادر از دست
داده را به نمایش درآورد. گرچه بازی شهابی نسبت به او کمی روانتر است، اما
باز هم بینقص نیست. در مجموع میتوان گفت که انگار بازیگران این مجموعه
بازیهایی از کارهای قبلیشان را به این مجموعه آوردند.
البته در این باره چندان نمیتوان به بازیگران خرده گرفت، چرا که
کارگردانی و فیلمنامه با ضعفهای بسیاری همراه است، به همین دلیل طبیعی است
که بازی خوبی هم شاهد نباشیم. البته این مجموعه شاید با نگارش بهتر و
کارگردانی منسجمتر به جایی میرسید، اما متاسفانه همه چیز در حد شعار باقی
مانده است.
ای کاش صلحمیرزایی به جای اینکه مرتب با مطبوعات گفتگو میکرد و نوید یک
مجموعه متنوع برای تلویزیون را خبر میداد، تمرکز بیشتری خرج این مجموعه
میکرد تا سریالش لااقل قابل تحمل از کار در آید. گرچه مسئولان قول ساخت
مجموعههای مناسب را میدهند، اما گاهی با انتخاب اشتباه سازندگان شاهد
آثار ضعیف هستیم. ای کاش این سوژه به دست یک کارگردان و نویسنده توانمند
نوشته میشد تا شاهد چنین اثر ضعیفی نباشیم.