هم اندیشی؛ علی بهاوری-مقاله ایی(متن مقاله در اخر خبر موجود است) در سایت خبر انلاین به قلم حسین علایی به نام" قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر "" درج شده که در لفافه قیام 19 دی مردم قم در سال 56 را به قضایای فتنه 88 شبیه دانسته است و به زعم خود راهکارهایی را برای برون رفت از قضایای فتنه به نظام جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده است.
در مورد این مقاله نکاتی ذکر میشود:
اولا : این مقاله علت اصلی قیام ملت ایران را فقط به درج مقاله ایی در روزنامه اطلاعات منحصر کرده گویی اگر این مقاله در ان تاریخ در ان روزنامه درج نمیشد هرگز انقلابی رخ نمیداد و مردم پا به صحنه نمی گذاشتند غافل از اینکه علت اصلی در رویگردانی مردم از حکومت شاه بسیار عمقتر از ان چیزی که ایشان ذکر کردند
ریشه های اصلی انقلاب اسلامی را میتوان به اختصار بر شمرد:
- عدم مشروعیت نظام ستم شاهی
-رویکرد ضد دینی نظام شاهنشاهی
-ظلم فراگیر و استبداد
-انحطاط اخلاقی جامعه
-عقب ماندگی کشور در عرصه های مختلف
سر سپرده بودن حکومت
..
مردم که امام خمینی(ره) را سمبل مبارزه با این شاخصه های فساد میدانستند برای دفاع از ایشان و در دفاع از ارمانهای ایشان به صحنه امدند همان گونه که در قضیه تبعید ایشان در سال 42 و قضایای قیام 15 خرداد به صحنه امدند
بنابراین خلاصه کردن انگیزه های و ریشه های انقلاب به درج مقاله ای در یک روزنامه ظلمی اشکار به تمامی کسانی است که از سالیان قبل برای رویش انقلاب از جان و مال مضایقه نکرده بودند و در واقع تحریف اشکار تاریخ انقلاب است
2:نویسنده این مقاله معترضین به نظام شاهنشاهی را به نحوی مشابه معترضین به نتیجه انتخابات در سال 88 قلمداد کرده و از انجا که معترضین در سال 56 بر ضد دیکتاتوری و فساد به خیابانها امده بودند به نحوی بین حکومت خودکامه نظام شاهنشاهی با نظام جمهوری اسلامی ایران مشابهت ایجاد شده است در صورتی که بین ان اعتراض و اعتراض سال 88 تفاوت بسیار است
انگیزه طلابی که در سال 56 برای دفاع از مرجعیت و مبارزه با ظلم و دستگاه استکبار سینه خود را سپر گلوله های رژیم شاه کردند با انگیزه افرادی که در سال 88 چند روزی عرصه را بر مردم تنگ کردند کاملا متفاوت است
معترضین در دوران انقلاب اکثریت قریب به اتفاقی بودند که از شدت فشار دستگاه جور با رهبری خمینی کبیر به خیابانها امده بودند و مشروعیت این اقدام را از کلام خداوند دریافت کرده بودند که فرموده است :
انها لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا
ولی معترضین فتنه 88 افرادی بودند که در اقلیت محض بودند و با انگیزه های مختلف و با تحریک افرادی فریب خوده و عامل استکبار به خیابان امدند که البته بسیار ی از انها بعد از فرو نشستن غبار فتنه دست از حمایت فتنه گران کشیده و در نهم دی 88 با انقلاب و مقام ولایت تجدید میثاق کردند
در سال 56 ساز کار قانونی برای نشان دادن اعتراض وجود نداشت و اساسا زمانی که مردم دنبال سرنگونی نظام شاهنشاهی بودند راهکار قانونی کاملا بی معنا بود در حالی که سال 88 برای اعتراض معترضین راهکار قانونی وجود داشت و سران فتنه با رویگردانی از راهکارهای قانونی در حال پیاده کردن انقلاب رنگین در ایران بودند
3 در این مقاله مجوز راهپمایی ندادن رژیم شاه به طلاب مشابه ندادن مجوز راهپیمایی به سران فتنه تصویر شده که نکاتی در مورد ان ذکر میشود:
ایا با ساز کار رژیم مستبد شاهنشاهی درخواست مجوز راهپمایی عملی معقول بود ایا رژیمی که پایه های ان بر استکبار و استبداد استوار است اساسا اجازه راه پیمایی و مخالفت به مخالفان خود که خواستار اضمحلال رژیم هستند میدهد که اگر بدهد خود مقدمات فرو پاشی خود را فراهم کرده است
ولی در نظام اسلامی که قانون راه کار رسیدگی به اعتراضات را پیش بینی کرده ایا در خواست مجوز راهپمایی و به عبارت بهتر لشگر کشی خیابانی زیر پا قرار دادن قواعد مردم سالاری دینی نیست ؟مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه متذکر این مطلب شدند که انتخابات برای این است که در صندوق های رأی معلوم شود که مردم چه می خواهند نه در کف خیابانها.
در مورد سوالات مطرح شده در این مقاله نکات ذیل ذکر میشود:
(برای دیدن سوالات مطرح شده به اخر این خبر مراجعه شود)
1:به نظر نویسنده اگر شاه در این مورد سعه صدر خرج میداد دیگر خبری از انقلاب نبود و مشکل به راحتی قابل حل بود در صورتی که تابوت رژیم استبدادی ساخته شده بود و این اتفاق و اتفاقات بعدی اخرین میخهای این تابوت بودند
2:جواب بالا در مورد سوال دوم عینا قابل تکرار است
3: مجوز ندادن راهپمایی به سران فتنه به هیچ وجه مشابهه مجوز ندادن رژیم شاه به مردم نیست زیرا در قضیه فتنه سران فتنه به دنبال دیکتاوری اقلیت بودند و میخواستند با لشگر کشی به خیابان رای قاطبه مردم را زیر پا لگد مال کنند و به کمک ایادی خارجی دنبال بر اندازی نظام بودند
در واقع مجوز دادن به راهپیمایی سران فتنه مجوز دادن به دیکتاتوری و از بین بردن قواعد مردم سالاری دینی بود به عکس زمان شاه که مجوز ندادن به مردم عین دیکتاتوری و استبداد بود
4-این سوال ظاهرا در ارتباط با پروژه کشته سازی بود که سران فتنه ان را دنبال میکردند که با تمامی تلاشی که کردند در این قضیه کامیاب
5- مشابه دانستن حصر سران فتنه که با اعلامیه پراکنی و فراخوانهای غیر قانونی موجب ریخته شدن خونهایی در فتنه 88 شدند با حصر و تبعید بزرگانی چون حضرت امام (ره) قیاس کاملا اشتباه و مع الفارق است ،حصر سران فتنه -که با اسناد کاملا متقن ایادی داخلی نظام استکبار برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که ثمره هزاران شهید است بودند- حداقل کاری بود که میتوانست در مورد ایشان انجام گیرد مضافا بر اینکه این حصر موجب در امان ماندن انها از خشم مردم انقلابی نیز شد که می بایست شاکر این اقدام نیز باشند
6- زمانی که شبکه های خارجی 24 ساعته برنامه های خود را برای هدایت فتنه و جهت دادن به ان و تحریک افکار عمومی بسیج کرده بودند و رسما از فرقه سبز حمایت میکردند وانها را امید خود میخواندند انکار دخالت عوامل خارجی یا نشان از بی اطلاعی نویسنده به اوضاع فتنه 88 است یا غرض ورزی نویسنده و کتمان واقعیت ها را از طرف وی نشان میدهد
7- بعد از انتخابات 88 کسی با سران فتنه کاری نداشت و مقام معظم رهیری به کرات در صدد حفظ ایشان بود ولی سران فتنه عالما و عامدا خود را از کشتی انقلاب بیرون اندختند و با اتخاذ مواضع غیر مسولانه به پر کردن پازل دشمن پرداختند
اقدامات غیر قانونی سران فتنه موجب کشته شدن چندین نفر شد برای چندین روز کسب کار مردم تعطیل شد مبالغ هنگفتی به بیت المال صدمه وارد شد، امنیت روانی جامعه در مخاطره قرار گرفت؛ دشمن برای چنگ اندازی جرات پیدا کرد و .اگر اینها کار اقدام بر علیه امنیت ملی نیست نویسنده این مقاله مصادیقی دیگری برای اقدام علیه امنیت ملی معرفی نماید
و العاقبه للمتقین
متن کامل مقاله که درسایت خبر انلاین امده است
قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر
علایی، حسین - روز 19 دی ماه سال 1356 سر آغاز قیامی مردمی و فراگیر است که ظرف حدود یک سال توانست شاه را از کشور بیرون کند و به نظام سلطانی 2500 ساله در ایران پایان دهد.
روز 19 دی ماه سال 1356 سر آغاز قیامی مردمی و فراگیر است که ظرف حدود یک سال توانست شاه را از کشور بیرون کند و به نظام سلطانی 2500 ساله در ایران پایان دهد. اما این ماجرا خیلی ساده شروع شد و بهانة آن را خود حکومت فراهم کرد. در روز 17 دی ماه روزنامة اطلاعات که توسط یک سناتور مورد اعتماد اداره می شد مقاله ای را با عنوان ارتجاع سرخ و سیاه علیه آیت الله خمینی که توسط شاه به عراق تبعید شده بود به چاپ رساند. چاپ این مقاله مورد اعتراض طلاب حوزة علمیة قم قرار گرفت و من که خود در آنجا بودم به اتفاق تعدادی از طلاب به درب منزل تعدادی از اساتید حوزة علمیه قم مراجعه کردیم تا آنها به درج یک طرفة مقالة توهین آمیز علیه شخصیت محبوب مردم اعتراض کنند. این رفت و آمد به درب خانة علمای قم دو روز به طول انجامید و حکومت شاه به بهانة نداشتن مجوز برای راهپیمایی به طلاب و جوانان در خیابان صفائیه حمله کرد و تعداد 6 نفر از طلاب و معترضین را کشت و عده ای را نیز مجروح کرد. رفتار غلط مأمورین امنیتی شاه،نارضایتی مردم از حکومت سلطنتی را به اوج رسانید و به استمرار آن کمک کرد.چنین رفتاری موجب شد تا چهلم ها در ایران به راه بیفتد و رژیم شاه ظرف یک سال بیش از 2000 نفر از مردم معترض را در خیابان های شهرهای مختلف بکشد.ولی هرچه بر کشته های خیابانی و بازداشت مردم و تعداد زندانیان سیاسی افزوده می شد عملا از اقتدار نظام شاهنشاهی کاسته می شد. تا قبل از این حوادث، مردم مستقیما شاه را خطاب مخالفت های خود قرار نمی دادند و سعی می کردند تا انتقادات را متوجه نبود آزادی بیان در کشور،فقدان آزادی های سیاسی و رفتار بد مأمورین دولتی به ویژه عناصر گارد شاهنشاهی و در نهایت دولت وقت بکنند. اما تداوم رفتارهای خشن حکومت و سرکوب شدید اعتراضات باعث شد که مردم لبة تیز مخالفت های خود را متوجه شخص شاه بکنند و خواستار تغییر اساسی در نظام حاکم شوند. نامه نگاری ها به شاه شروع شد و او به حق عامل همة نابسامانی های کشور اعلام شد. این روند ادامه یافت تا آن که مردم، آزادی و نجات خود را در برپایی جمهوری اسلامی دیدند تا هم از حکومت یک شخص به صورت مادام العمر جلوگیری کنند و هم مردم با انتخابات آزاد بر سرنوشت خود حاکم باشند و هم حکومت برخاسته از متن فرهنگ مردم که اسلام است باشد و تعارضی بین باورهای مردم و اَعمال حاکمیت نباشد. به هر حال شاه به سرکوب ها و توسعة اختناق ادامه داد تا با رهبری امام خمینی همة مردم علیه وی بسیج شدند و او برای نجات جان خود و خانواده اش مجبور به فرار از کشوری شد که خود را صاحب آن می دانست. به نظر می رسد احتمالا سوالات زیر پس از فرار برای شاه مطرح شده باشد که می تواند برای سایرین تجربه ای مهم و عبرت آموز باشد.
1-اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعة صدر به خرج می دادم و با مقالة توهین آمیز که نویسندة آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود،مردم را تحریک نمی کردم بهتر نبود؟
2- اگر پس از انتشار مقاله در روزنامة حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه می دادم حکومتم دوام بیشتری نمی یافت؟
3- اگر به مردم معترض اجازة راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردو کشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم ، مسئله خاتمه نمی یافت؟
4- اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند ،نتیجة بهتری نمی گرفتم؟
5- آیا اگر به جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه هایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دوردست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفتگو و مراوده با آنها را باز می کردم کار به فرار من از کشور می انجامید؟
6- اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟
7- آیا اگر به جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور،وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قائل بودم نمی توانستم بیشتر برمسند قدرت باقی بمانم؟
طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شده اند فرصت طرح این سوالات را ندارند و زمانی به فکر می افتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند. فاعتبروا یا اولی الابصار