به گزارش پایگاه 598، زندگی در شهر به طور کلی استرسزا تر از زندگی در یک منطقه روستایی است اما
آیا راهی وجود دارد که بتوانیم شهرهای جهان را قابل سکونتتر کنیم؟
«آندرئاس
مییر- لیندنبرگ»، متخصص اعصاب و تیم تخصصی وی از موسسه مرکزی سلامت روان
در آلمان تلاش کردند در مطالعهای به ریشهیابی عوامل استرسزا در محیطهای
شهری بپردازند. در سال 2011 میلادی نتایج به دست آمده از مطالعه این تیم
تخصصی نشان داد که ساکنان شهرها در مقایسه با افرادی که در مناطق حومه
شهرها و روستاها زندگی میکنند در ناحیهای از مغز به نام «آمیگدال»،
بیشفعال هستند. این ناحیه از مغز با افسردگی و اضطراب ارتباط دارد.
به
گفته «مییر- لیندنبرگ» در مطالعه جدید نیز از همان روشهای مطالعاتی قبلی
استفاده شد تا تکتک عوامل خطرزا و استرسزا در شهرها از مسمومیت و آلودگی
صوتی گرفته تا آلودگی هوا و عوامل اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.
«مییر-
لیندنبرگ» خاطر نشان کرد: در این مطالعه در حالی روی شهرهای اروپایی تمرکز
شده که این شهرها در مقایسه با برخی ابرشهرهای در حال توسعه در برزیل یا
چین که در میانه روند شهرسازی قرار دارند، نمونههایی با جذابیت کمتر
هستند. برای مثال شهر شانگهای در چین را در نظر میگیریم. اگر عامل کار
کردن بیش از حد شهروندان این شهر را کنار بگذاریم، مردم شانگهای با تراکم
جمعیت، انبوه ساختمانها و رفت و آمد خودروها روبرو هستند که باید با آنها
دست و پنجه نرم کنند. مناطق شهری شانگهای محل سکونت بیش از 23 میلیون نفر
است.
رابطه بین تراکم جمعیت و سلامت موضوع جدیدی نیست. در اوایل قرن
بیستم برنامهریزان و مسئولان حوزه سلامت عمومی آنچه را که تعیینکننده
میزان تراکم مطمئن و مناسب ساختمانسازی بوده، حدود 12 واحد مسکونی در هر
4050 مترمربع، مشخص کردند.
«ربکا مایلز»، کارشناسان برنامهریزی از
دانشگاه دولتی فلوریدا این رقم را در سندی از اواخر دهه 1900 استخراج کرد.
این ارقام میتواند مورد بحث قرار گیرد اما «مایلز» پذیرفته که باید بین
ایجاد جامعهای اجتماعی و پرنشاط و نزدیکیِ زیاد همسایهها که گاهی
میتواند ناخوشایند باشد، تعادل برقرار شود.
هرچند آنچه که
برنامهریزان از آن چشمپوشی نکردند، رشد فزاینده وسایل نقلیه موتوری بوده
است. در سال 1900 تنها 8000 وسیله نقلیه موتوری ثبت شده در آمریکا وجود
داشت که در سال 1950 این رقم به بیش از 49 میلیون خودرو رسید. امروزه تراکم
ترافیکی ممکن است همچون تراکم جمعیتی عامل اصلی استرسزا باشد. اما آیا
شاهدی مبنی بر ارتباط ترافیک با استرس وجود دارد؟
«مایلز» در
مطالعهای که با موضوع شکل شهری و افسردگی در «میامی» به عنوان یکی از
پُراسترسترین شهرهای آمریکا انجام داد، دریافت: مردمی که در بخشهایی از
شهر با حجم بالاتر رفت و آمد خودروها زندگی میکنند، بیشتر با علائم
افسردگی روبرو هستند. همچنین تاکید شد فضای سبز، استرس و افسردگی را تسکین
میدهد.
«مایلز» همچنین اظهار کرد: فایده این گونه مطالعات، جلب
نظرها به سوی اهمیت این عوامل است و تشخیص اینکه تراکم و حجم ترافیکی بر
سلامت روان و حتی سلامت جسم هم تاثیراتی دارد. در مطالعه انجام شده در شهر
«میامی» حجم ترافیکی به عنوان عامل انحصاری در سر و صدای ناشی از رفت و آمد
خودروها در نظر گرفته شد که منبع شناخته شده استرس در فضای شهری به حساب
میآید.
همچنین مطالعه اخیر در «ماستریخت» هلند نشان میدهد افراد
ساکن در نزدیکی شهرها که در معرض سر و صدای خودروها و قطارها قرار دارند در
وضعیت وخیم سلامت روان به سر میبرند. اساس ارتباط بین صدا و سلامت مدل
استرس و تنش عمومی است که نشان میدهد صوت، سیستم عصبی و همچنین هورمونهای
استرس را فعال ساخته و فشارخون را افزایش میدهد. همچنین موجب میشود
کیفیت خواب نامناسب شده که خود عامل خطرزا برای افسردگی و اضطراب است.
«دنیل
پاپ»، متخصص صوت از شرکت مهندسی «آتکینز» در انگلیس گفت: قاهره یکی از پر
سر و صداترین شهرها در جهان تلقی میشود. خیابانهای باریک این شهر با
ساختمانهای بلند احاطه شده و راهروهایی از صدا بوجود آورده است. مشکل تلاش
برای همتراز و تنظیم کردن صوت و سطح استرس این است که آنچه یک نفر را عصبی
میسازد ضرورتا دیگری را ناراحت نمیکند. به طور مثال برخی از ساکنان
مناطق حومه شهری با سر و صدای حیوانات اذیت میشوند در حالیکه عدهای دیگر
با آمدن به شهر متوجه میشوند عبور هر خودرو در طول شب برای آنان آزاردهنده
است. به غیر از عامل صوت، ذرات معلق که از دود وسایل نقلیه ناشی میشود با
خطر بروز اضطراب مرتبط است. بمبئی از دیگر شهرهای مورد مطالعه است که در
آن به ازای هر نفر کمتر از پنج مترمربع جا وجود دارد. «کارلین کار» که روی
موضوعات فقر شهری کار میکند بمبئی را شهر تناقضها و تضادها در نظر
میگیرد که استرس در سطحی عمیقتر از منتظر ماندن در ترافیک وجود دارد.
بمبئی افراد را مجبور میسازد برای حفظ بقای روزانه شاهد درگیری و دعوا
باشند. همچنین آزاردهنده است که شاهد باشیم مادری برای تامین غذای فرزندش
گدایی میکند یا دورهگردها برای مقدار ناچیزی پول در زبالهها پرسه
میزنند. این استرسها از نابرابری گسترده در شهر و کمبود منابع اصلی برای
تامین نیازهای اساسی شهروندان آن بوجود میآید.
در برنامه ریزی شهری
آشکار است که استرس ابتدا مورد توجه قرار میگیرد. پیشنهادهای معمول برای
دور کردن استرس از فضای شهری تشویق به سفر، احداث سیستم حمل و نقل عمومی
مناسب و ارتقای دسترسی به فضاهای سبز میباشد.
فضای سبز از جمله
موضوعاتی است که در مورد آن صحبتهای بسیاری شده زیرا شواهد خوبی مبنی بر
نقش آن بر سلامت روان وجود دارد. به گفته مایلز قرار گرفتن در معرض فضاهای
سبز تاثیرات مثبتی را برای سلامت روان به همراه دارد.
برآوردها حاکی
از آن است که شهر لندن شامل 47 درصد فضای سبز است اما مشکل این جا است که
در شهرهای اطراف لندن، مردم دسترسی محدودی به این فضاها دارند که در مطالعه
انجام شده در سال 2010 روی آن تاکید شده است.
شاید شهرهایی در جهان
وجود داشته باشند که شهرهای فاقد استرس به حساب میآیند و سلامت روان
شهروندان خود را در اولویت قرار دادهاند. به گفته «ویکتوریا پینوئسلی» از
محققان موسسه برنامه ریزی «رویال تاون»، شهر «بوگوتا» در کلمبیا نمونهای
از یک شهر است که مسئولان تلاش میکنند آن را برای زندگی مناسب تر سازند.
«بوگوتا»
با جمعیتی حدود هشت میلیون نفر که رو به افزایش است در جایگاه ابرشهرها
قرار ندارد هرچند وجود 350 کیلومتر راه مخصوص رفت و آمد دوچرخهسواران و
سیستم اتوبوسهای تندرو، آن را نسبت به شهرهای در حال گسترش دیگر مناسبتر
میسازد.
به گزارش روزنامه گاردین، «پینوئسلی» همچنین اشاره میکند
در جهان رو به توسعهای که منابع مشابهی برای اختصاص به سلامت روان وجود
ندارد، فقدان اطلاعات به این مفهوم است که تاثیر درست ترافیک، جمعیت بالا و
وضعیت نامناسب ساختمان سازی به آسانی قابل شناسایی نیستند.