متن ذكر شده اين مرجع تقليد شيعيان بدين شرح است:
• فلسفه زيارت و عزاداري
سرّ اين كه سفارش كردهاند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهل بيت(ع) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است كه طرز فكر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هم اكنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت كنيم. نام و ياد آنها رخت بربسته و قبرشان نيز زباله داني بيش نيست، الآن سخن از فكر و راه يزيد و يزيديان عصر است.
زن فرعون وقتي كه به درگاه الهي دعا كرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلكه گفت: (ربّ ابْنِ لي عنْدك بيتاً في الجَنّه ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين) يعني مرا از فرعون و فرعونيان، كه طرفداران سنّت سيئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفكرّ براي هميشه باقي ميماند هر چند كه اسم و عنوانش تغيير پيدا كند.
بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنه حيات و زندگي، به علي بن ابيطالب(ع) عرض شد: اين مقدسهاي خشك از بين رفتند، فرمود: «كلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء كلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّي يكون آخرهم لُصوصاً سَلاّبين»؛ اينها نطفههايي هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداري از اينها از بين بروند، عدهاي ديگر ظهورمي كنند تا اين كه سرانجامِ كار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.
اكنون نيز، هم راه سالار شهيدان زنده است و هم مرام و مسلك اموي و مرواني و عباسي وجود دارد. اين كه سفارش فراوان به اشك ريختن و عزاداري كردن نمودهاند براي آن است كه اشك بر شهيد اشتياق به شهادت را به همراه دارد، خوي حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا ميگرداند. چون اشكْ رنگ كسي را ميگيرد كه براي او ريخته ميشود و همين رنگ را به صاحب اشك نيز ميدهد.
از اينرو انسان حسيني منش، نه ستم ميكند و نه ستم ميپذيرد. اين كه عدهاي به فكر ظلم كردن يا ظلم پذيري هستند براي آن است كه خوي حسيني در آنها نيست وگرنه شيعه خاص حسينبن علي(ع) نه ظلم ميكند و نه ظلم ميپذيرد. آن كسي كه ظلمپذير است اموي مسلك است چنانكه ظالم هم اموي صفت است، هر چند كه زمزمه "يا حسين" بر لب داشته باشد. و در قيامت كه هر كسي را به نام زمامدارش صدا ميزنند: (يوْم ندْعوا كلَّ أُناسٍ بإمامهم)، شخص ستمگر در صف امويان شركت ميكند. لذا اگر انسان بخواهد بفهمد كه راهي راه حضرت حسين بن علي(ع) است يا راهي راه امويان، بايد ببيند كه در او خوي ستم پذيري يا سلطه گري وجود دارد يا نه. اگر گرايش به اين خصلتهاي زشت را در خود ديد بايد در اخلاق خود تجديدنظر كند.
• گريه بر امام حسين(ع)
براساس نقلي معروف از حضرت سكينه(س) بالاي بدن مطهّر امام حسين(ع)، ايشان به اين اصل كلي سفارش كردند كه هر حادثه تلخي پيش آمد كرد، آن را بهانه كنيد و براي من اشك بريزيد: «أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبونى»؛ «هرگاه داستان غريب يا شهيدي را شنيديد، براي مظلوميت من گريه كنيد»؛ زيرا اگر امام حسين(ع) به خلافت ميرسيد، ديگر غريب يا شهيدي وجود نداشت.
بنابراين، اصل كلي اين است كه هر حادثه تلخ و ناگواري را بايد بهانه كرد و براي سالار شهيدان اشك ريخت؛ نه آن كه افراد داغديده براي تسكين عواطف و احساسات خود آن حضرت(ع) را بهانه كنند و براي التيام زخم خويش اشك بريزند و ندبه نمايند و بين اين دو گونه عزا داري فرق وافر است؛ زيرا محصول يكي تعزيت براي حضرت امام حسين(ع) است و نتيجه ديگري تسليت براي خود؛ هر چند ممكن است بهانه قرار دادن واقعه جان سوز كربلا هم بياثر نباشد.
وجود مبارك سيدالشهداء(ع) فرمودند: «أنا قتيل العبره»؛ يعني من كه به هدف اِحياي حق و اِمحاي باطل كشته شدم، بايد عَبَرات داشته باشم؛ به طوري كه چشمان علاقه مندان به سالار شهيدان پر از اشك شود و آن اشكْ فراوان از شبكه چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور كند تا عَبَرات بشود.
اين سنّت حسنه، آثار فراواني دارد، از جمله اين كه محبت اهل بيت (عليهم السلام) در قلب شيعيان حضور پيدا ميكند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (عليهم السلام) هرگز فكر و راه و روش آنان را رها نميكند؛ زيرا رهبري جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداري قلب را محبت به عهده ميگيرد و دلِ دوستان حسين بن علي (عليه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقيم رهنمود ميشود.