به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان این مفسر قرآن کریم مینشینیم:
در مجلسی، ابن عباس به عنوان دانشمند امت نشسته بود. در آن مجلس، حضرت امام حسین علیهالسلام نیز تشریف داشتند. مردی آمد و از ابن عباس سؤالی کرد، او خجالت کشید که با حضور امام حسین علیهالسلام در مجلس، او پاسخگو باشد. سر به پایین انداخت و جوابی نداد. امام حسین علیهالسلام به مرد سائل فرمود: بیا نزد من جواب بگویم. او با جسارت تمام گفت: از تو نپرسیدم! تو چرا جواب میدهی!! ابن عباس شرمنده شد و گفت: مرد! حرف خود را بفهم، او حجت خدا و فرزند پیغمبر است، ما همه باید در مقابل او زانو بزنیم؛ برو از او بپرس.
تبلیغات معاویه، دین مردم را به این صورت درآورده بود. دوران بنیامیه به این کیفیت گذشت و دوران بنیعباس رسید. آنها نیز همین روش را ادامه دادند. حضرت امام صادق علیهالسلام را آن چنان تحت نظر گرفته بودند که اگر کسی میخواست مسئلهای بپرسد، نمیتوانست.
مردی از مدینه به عراق آمد؛ چون امام صادق علیهالسلام در عراق تحت نظر بودند. اطراف خانه امام علیهالسلام مأمور گماشته بودند و کسی حق نداشت مقابل در خانه امام بایستد. او هم از راه دور آمده بود، با مسئله مهمی که باید از امام بپرسد. طلاقی با شرایط خاصی انجام شده بود. او میخواست بفهمد آن طلاق صحیح یا غلط بوده است؟ دید امکان ندارد، در همین اثنا، مرد خیارفروشی را دید، طبقی پر از خیار روی سر گذاشته و سرود خیار میخواند و با آزادی تمام در میان کوچهها میگردد. فکر کرد از همین راه، خود را به خانه امام برساند. پیش او رفت و گفت: بیا لباسهایمان را با یکدیگر مبادله کنیم و طَبق خیار را هم به من بفروش! معامله انجام شد؛ طبق خیار را روی سر گذاشت. داخل کوچه رفت. مقابل خانهی امام ایستاد و صدای خود را بلند کرد. آی خیار، خیار آوردهام. آقا هم که صدای آشنا را میشناختند در را باز کردند و مرد خیارفروش را به داخل بردند و به سؤال او پاسخ دادند.
آری؛ میخواستند میزان از بین برود و «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»؛ در میان مردم نباشد تا خودشان باشند و کتاب؛ آنگاه کتاب را به استخدام خود در آوردند و آنگونه که میخواهند تفسیر کنند و اسلام را ریشهکن نمایند.
امام حسین(ع) بیدارگر دلهای خفته
حضرت امام حسین علیهالسلام که با چنین وضعی روبهرو بود، از هر راهی به افشاگری و بیدار ساختن امت اسلامی پرداخت. امام دو سال قبل از مرگ معاویه ـ زمانی که او در اوج قدرت بود ـ در منا مجلس بزرگی تشکیل داد و از همه بزرگان اسلام، از علما، مفسران، صحابه و تابعین و دیگر شخصیتهای برجسته آن روز دعوت کرد؛ خطابه و سخنرانی بسیار پرشور و مهیجی ایراد فرمود و بزرگان امت را شدیداً به باد سرزنش گرفت و فرمود: شما نشستهاید و میبینید دستگاه حکومت غاصب و ظالم برای خاموش کردن نور وحی و نبوت این چنین تلاش میکند.
چند جملهای از آن خطابه شورانگیز چنین است: «أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ؛ ای مردم؛ از ملامتهایی که خدا در قرآن از دانشمندان ملتهای دیگر کرده است، عبرت بگیرید».
«إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ؛ سبب اینکه خداوند آنها را ملامت کرده این است که این قوم فساد و منکر را از ستمگران زمان خود میدیدند ولی آنها را نهی نمیکردند».
«أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ؛ شما آرزو دارید که خدا شما را به بهشت ببرد و در کنار پیامبران او باشید و از عذاب خدا در امان بمانید».
«لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ؛ ای کسانی که چنین آرزوی بیجایی دارید، من بر شما میترسم که عقوبتی از عقوبتهای الهی شما را فراگیرد».
هم اکنون خطاب حضرت سیدالشهدا(ع) به دنیای امروز است. ایشان میفرماید: ای مسلمانان! ای کشورهای اسلامی که میبینید این ستمگران مستکبر با مسلمانان چه میکنند و چگونه ملتهای مسلمان را به خاک و خون میکشند؛ شما آخر مسلمانید، عالمان و مفسران قرآن هستید؟! مگر پیامبر(ص) نفرموده: هرکه فریاد مردی را بشنود که «ای مسلمانان به دادم برسید» و به دادش نرسد، مسلمان نیست.
شما فریادهای یاللمسلمین را میشنوید و همچنان سکوت کردهاید و چیزی نمیگویید! امروز کشورهای اسلامی در مقابل قدرتهای استکباری ظلامِ جبار ساکتند.
امام حسین(ع) میگوید: میترسم اینگونه که هستید بلا بر شما نازل شود. میبینید این کشور و آن کشور را میکوبند، فردا هم ممکن است نوبت شما بشود.