كيهان
«از بلنداي بدر» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان است كه در آن ميخوانيد:
الف: آنچه در پي ميآيد فقط اندكي از بسيارهاست؛
1-
اواسط دهه 60 بود. آن روزها، آمريكا از يكسو براي پيشگيري از سرايت الگوي
انقلاب اسلامي به ساير ملتهاي مسلمان در شيپورهاي تبليغاتي خود ميدميد كه
در ايران اتفاق مهمي نيفتاده است! و در همان حال، هجوم همه جانبهاي را در
عرصههاي نظامي، سياسي و اقتصادي عليه جمهوري اسلامي ايران سامان داده و
به ميدان آورده بود. در گرماگرم اين پروژه دوسويه، حضرت امام (رضوان الله
تعالي عليه) خطاب به آمريكا فرمود «اگر ميگوئيد در ايران هيچ اتفاق مهمي
نيفتاده است، چرا اينهمه سر و صدا و هياهو ميكنيد» ؟!
2- نزديك به 3
سال قبل، خبرنگار روزنامه آمريكايي «يو. اس. اي. تودي» كه براي تهيه گزارش
درباره انتخابات رياست جمهوري دهم به ايران آمده بود، ضمن مصاحبهاي گفت؛
برخي از اصلاح طلبان معتقدند كه انقلاب اسلامي در گذر از فراز و نشيبهاي
30 ساله، مقبوليت اوليه خود را از دست داده و اقتدار آن به تدريج كاهش
يافته است! نظر شما چيست؟ و نگارنده كه استدلال آن روز امام راحل(ره) را به
خاطر داشت در پاسخ گفت؛ اگر جايگاه و اقتدار انقلاب روند رو به كاهش داشته
است، چرا دشمنيها و برنامه ر يزيهاي آمريكا و متحدانش عليه جمهوري
اسلامي ايران هر روز شتاب و گسترش بيشتري داشته و دارد؟!
3- روزنامه
آمريكايي «هافينگتون پست» در گزارشي با اشاره به تحولات خاورميانه و شاخ
آفريقا - 26 مهرماه 89/ 18 اكتبر 2010- خطاب به دولتمردان و رسانههاي
آمريكايي نوشته بود؛ «اگر ادعاي شما درباره برتري قدرت نرم آمريكا قابل
قبول باشد، بايد به اين پرسش پاسخ بدهيد كه چرا علي رغم چند دهه حضور در
خاورميانه و همراهي حاكمان و رسانههاي اين كشورها با غرب، امروزه همه
نگاهها در خاورميانه اسلامي به ايران دوخته شده و مردم در اين كشورها، از
انقلاب ايران به عنوان الگوي پيش روي خود ياد ميكنند» ؟! هافينگتون پست در
ادامه گزارش خود به نظريه «آرنولد توين بي» استاد بلندآوازه آكسفورد -
متوفي 1975- كه نظراتش با استقبال و آناليز مثبت در مجامع آكادميك همراه
است اشاره كرده و آورده بود؛ «درباره ضعف راهبردي آمريكا همين نكته كافي
است كه براي بسط قدرت خود به نظامي گري متوسل ميشود» و در ادامه نوشته بود
«اين در حالي است كه ايران بدون هيچ نيازي به ماشين جنگي و توسل به زور،
دل و انديشه ملتهاي مسلمان خاورميانه را به خود جذب كرده است».
4-
هنري كيسينجر، دو هفته قبل در مصاحبه با بي بي سي، ضمن ابراز نگراني
تلويحي از انتخابات مجلس نهم و بي آن كه براي پنهان كردن هراس آمريكا از
اين انتخابات اصرار چنداني داشته باشد، گفت؛ «مردم در خاورميانه خواستار
دموكراسي با تعريفي كه ما - آمريكا و اروپا- داريم نيستند. آنها به ايران
چشم دوختهاند».
كيسينجر روز 12 دسامبر 2011- 21 آذرماه 1390- در
نشست راهبردي آتلانتيك- منظور دو سوي اقيانوس اطلس يعني آمريكا و اروپاست-
كه با حضور اسكوكرافت، جيمز جونز- مشاوران امنيتي سابق و اسبق آمريكا- جو
بايدن معاون اوباما و نمايندگاني از انگليس، فرانسه، آلمان و ايتاليا در
واشنگتن تشكيل شده بود گفت (به نقل از دويچه وله) «كدام ديوانهاي آمريكاي
ابرقدرت آغاز هزاره سوم را در آغاز دومين دهه اين هزاره، از اوج قدرت به
شرايط رقت بار كنوني كشانده است؟! دموكراتهاي بي پرنسيب - بي شخصيت- يا
جمهوري خواهان احمق» ؟! كيسينجر در همين اجلاس- باز هم به نقل از دويچه
وله، خبرگزاري آلمان- ميگويد؛ بايد بپذيريم كه تحولات جهان اسلام و
اعتراضات وال استريت در آمريكا و اروپا از رسيدن تاريخ به يك پيچ بزرگ خبر
ميدهد» كيسينجر بدون اشاره به ايران و يا به قول آسوشيتدپرس- با اشاره
تلويحي به ايران- ميپرسد؛ «چه كسي سر اين پيچ ايستاده و آدرس ميدهد» ؟
به خاطر داريد كه 2 ماه قبل حضرت آقا از رسيدن تاريخ به يك «پيچ بزرگ» خبر داده بودند.
5-
سال گذشته رژيم صهيونيستي، «عاموس يادلين» رئيس سرويس اطلاعات نظامي
اسرائيل- امان- را به اين علت كه درباره تحولات منطقه تحليل غلطي داده و
برنامه ريزان اسرائيلي را گمراه كرده است از مقام خود بركنار كرد. عاموس
يادلين در آغاز تحولات خاورميانه طي گزارشي به نتانياهو آورده بود(نقل به
مضمون) «مردم خاورميانه خواستار دموكراسي هستند و از آنجا كه دموكراتها
بيشتر اهل مذاكره هستند تا جنگ، اين تحولات در نهايت به نفع اسرائيل خواهد
بود»، روزنامه اسرائيلي و انگليسي زبان «جروزالم پست» در تحليلي به نقد
ديدگاه «عاموس يادلين» پرداخته و توضيح داد «آقاي يادلين بايد ميدانست كه
مردم خاورميانه براي دموكراسي مورد نظر خود، الگوي انقلاب اسلامي ايران را
پيش روي گرفتهاند و در اين الگو، پذيرش موجوديت اسرائيل جايي ندارد» و
«هاآرتص» ديگر روزنامه اسرائيلي نوشت «مردم منطقه اسلام آمريكا و اردوغان
را نميخواهند. مگر نديديم مردم مصر از پيشنهاد اردوغان براي تشكيل دولت
لائيك چگونه به خشم آمدند؟ مردم شورشي- منظورش ملتهاي مسلمان انقلابي است-
در خاورميانه، اسلام خميني و خامنهاي را ميخواهند».
6- اوايل
سال گذشته، مركز مطالعات امنيت ملي اسرائيل- INSS- در گزارش 272 صفحهاي
خود با استناد به آنچه در منطقه ميگذرد، نتيجه گرفت كه «اسرائيل روي قوس
نزولي حيات خود قرار گرفته و سقوطي ناخواسته را تجربه ميكند» در اين گزارش
به نفوذ ايران در منطقه و الگو گرفتن ملتهاي مسلمان از انقلاب اسلامي
ايران به عنوان يكي از اصلي ترين عواملي اشاره شده است كه اسرائيل را روي
قوس نزولي به سقوط تهديد ميكند. بعد از ارائه اين گزارش به موساد بود كه
نتانياهو با عصبانيت گفت؛ خميني و خامنهاي در مرزهاي اسرائيل اردو
زدهاند.
ملت ما
«خانواده هدف اصلي جنگ نرم فرهنگي» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم مجيد ابهري است که در آن میخوانید:
با
توجه به سابقه تاريخي خانواده بهعنوان قديميترين واحد اجتماعي و نخستين
مدرسه آموزش رفتارهاي فردي و اجتماعي، پذيرفتن اين واقعيت كه زن و خانواده
دو ركن اصلي جامعه بوده و نقش اساسي آنها در رشد و تعالي انسان غيرقابل
انكار است منطقيترين رفتار علمي است. نگاه مكاتب آسماني بهويژه دين مبين
اسلام به جايگاه ارزشمند زن و همسويي او با ارزشمندترين آموزههاي انساني و
همينطور دستورات رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار مبني بر حفظ كرامت انساني و
توجه ويژه به زن بهعنوان پرورشدهنده اصلي انسان جاي تامل بسيار دارد.
خانواده
كه با محوريت مادر و همسر مختصات تربيتي، اجتماعي و فرهنگي، انساني و
اقتصادي را به فرزندان انتقال ميدهد بهعنوان اصليترين بستر خلاقيت بايد
پذيرفته شود. عدم توجه به جايگاه واقعي خانواده در هر جامعه باعث فاصله
گرفتن از ارزشهاي اخلاقي و تزلزل در اركان رفتاري خواهد شد. دنياي غرب تا
وقتي كه خانواده بهعنوان ركن اصلي جامعه مورد توجه قرار ميگرفت رشد و
ترقي علمي خود را انجام داده و نابسامانيهاي اجتماعي و انساني امروز در
جوامع غربي ناشي از فقدان نگاه اساسي به خانواده است.
رهنمودهـاي
مقـام معـظم رهـبـري در نـشست انديشمندان ايراني درباره زن و خانواده اصول
اصلي و منشور اخلاقي مباني توجه به خانواده است. يك انسان تربيت اوليه و
اصلي خود را از خانواده ميگيرد و خانوادههاي متلاشي حاصلي جز فرزندان
بزهكار يا حداقل زيانديده ندارد بنابراين توجه به زن بهعنوان محور اصلي
خانواده و همينطور عنايت بانوان به جايگاه ارزشمند خود از يك طرف و در نظر
گرفتن مباني تحكيم و صيانت خانواده از طرف ديگر تنها راه علاج كاهش
آسيبهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي رفتاري است.
مادران و همسران
بهعنوان دو بال تعالي انسانها نهتنها مورد توجه و احترام هستند بلكه خود
نيز بايد با قائل شدن ارزش به جايگاه آسماني خود به رشد و بالندگي فرزندان
و همسران همت گمارند.بدون توجه به جايگاه واقعي خانواده در جامعه امروز
نميتوانيم به اهداف فرهنگي، اجتماعي و انساني خود نائل گرديم چرا كه تزلزل
رفتاري ناشي از تضعيف مباني خانواده يا تزلزل در آن در رفتار و شخصيت
موجودات وابسته به خانواده كاملا قابل مشاهده بوده و لازم است.
اصحاب
دانش و ارباب رسانهها با توجه به باورهاي ديني و اخلاقي و ارزشهاي
اجتماعي اجازه ندهند امواج اينترنتي يا ماهوارهاي ناتوي فرهنگي هجمه به
خانواده را پررنگتر كرده يا باعث ايجاد تزلزل در آن گردند. هدف اصلي جنگ
نرم فرهنگي در جامعه امروز ما متلاشي كردن خانوادهها و تنزل ارزش و جايگاه
واقعي آن است.
خراسان
«5 پيشنهاد براي مديريت بازار ارز» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم آرين رضايي است كه در آن ميخوانيد:
نوسان
چند ماهه نرخ ارز و عميق تر شدن شکاف قيمت در بازار رسمي و آزاد، نگران
کننده و آزار دهنده شده است و بدون ترديد، انتظار براي برقراري آرامش در
بازار ارز با اتکا بر سياستهاي دستوري، راهگشا نخواهد بود، به ويژه اين که
بانک مرکزي به واسطه رسالت قانوني اش براي مديريت بازار ارز، به دليل
ناکارآمد شدن ابزارهاي پولي و خنثي سازي سياستها و برنامههاي محمود بهمني
رييس کل بانک مرکزي، خاصه اثر گذاري منفي ساير سياستهاي کلان اقتصادي دولت
ديگر نميتواند اطمينان بخش و آرامش آفرين باشد. از اين رو به نظر ميرسد
دولت به جاي اينکه ريشه نوسانهاي تند در بازار ارز را به جريانهاي سياسي و
يا اقدام واسطه گران و سودگرايان نسبت دهد، ميتواند با کالبدشکافي واقع
بينانه و کارشناسي عوامل و دلايل اثرگذار بر بازار، مانع از تداوم تنش و
التهاب ارزي شود. چگونه؟
1. واقعيت روشن اين است که بخشي از تنگناي
ارزي کشور ناشي از دشواريهاي به وجود آمده در نقل و انتقال ارز بين شبکه
بانکي کشور با خارج است و برون رفت از تنگناها و دست اندازهاي موجود مستلزم
تقويت ديپلماسي ارزي با رويکرد تسهيل در نقل و انتقال ارز است. تمکين در
برابر خواسته کشورهاي بدهکار به ايران مبني بر تهاتر کالايي و خودداري
عامدانه يا ناخواسته آنها در انجام مراودات ارزي، را نميتوان چندان قابل
قبول فرض کرد. شفاف بايد گفت وزير خزانه داري آمريکا تمام اقدامات خصمانه
اش را براي مسدود کردن راههاي نقل و انتقال ارز بين ايران و ساير کشورهاي
طرف قرارداد با کشور به کار بسته است تا با ايجاد فشار بر دولت و بستن
راههاي مراودات تجاري و بانکي مصمم است تا ملت ايران را از حق مسلم در
پيگيري حقوق هستهاي خويش محروم کند. پس امر واجب اين است که دولتمردان
ايران با استفاده از تمام ابزارهاي و راههاي ممکن مانع از تشديد فشارهاي
ارزي بر کشور شوند و اين مهم با جدي گرفتن ديپلماسي ارزي شدني است؛ همانند
اتفاقي که در خصوص تسويه بدهي ارزي هند به ايران بابت فروش نفت خام رخ داد.
پس بايد در مذاکرات سياسي و اقتصادي با دولتمردان ديگر کشورها، مساله
تسهيل مبادلات ارزي در اولويت قرار گيرد.
2. مديريت تقاضاي ارزي از
ديگر تدابيري است که دولت در سطح کلان تر از بانک مرکزي و شوراي پول و
اعتبار بايد و ميتواند در دستور کار خويش قرار دهد. اين مهم البته دشوار،
اما قابل تحقق است. به ويژه اينکه ميتوان با بازنگري در سياستهاي پولي و
افزايش نرخ سود سپردههاي بانکي و همچنين نرخ سود اوراق مشارکت بخش قابل
توجهي از نقدينگي خارج شده از شبکه بانکي را از بازار ارز خارج کرد و از
اين نقدينگي سرکش و آسيب رسان به اقتصاد ملي، براي تجهيز منابع بانکي و
تقويت توان بانکها در اعطاي تسهيلات به بخشهاي مولد اقتصاد کشور استفاده
بهينه تر و مفيدتر برد.
3. تزريق بدون برنامه و تورم زاي ارز به
بازار با هدف جلوگيري از افزايش نرخ ارزهاي معتبر در بازار آزاد همواره
فسادآفرين و رانت زا و برخلاف سياست يکسان سازي نرخ ارز بوده و بهتر است
دولتمردان اقتصادي سياست تزريق بدون برنامه ارز با هر بهانه و با هر توجيهي
را کنار نهند و در شرايط دشوار ارزي، بهتر آن است که کانالهاي توزيع ارز
را به گونهاي مديريت کرد که به تقاضاي نيازمندان واقعي ارز از طريق شبکه
بانکي پاسخ داده شود و به همين دليل دل بستن دولت و بانک مرکزي به مهار
قيمت ارز با کمک گرفتن از عوامل بازار آزاد نظير صرافهاي مجاز نتيجه مثبتي
را به ارمغان نخواهد آورد.
4. تثبيت و تعادل بخشيدن به فضاي
اقتصادي کشور و تلاش براي ايجاد ثبات ارزي و پولي خود بهترين ضامن براي
بازگرداندن اعتماد عمومي و آرامش در نزد فعالان اقتصادي است و تحليل نوسان
نرخ ارز با عينک سياست تنها به تيره ترشدن فضاي اقتصادي کشور دامن خواهد زد
و زيان ناشي از آن هنگفت و خسارت آفرين خواهد بود. افزون بر اين طرح
ديدگاههاي متناقض و متفاوت از سوي دولتمردان درباب ريشههاي التهاب ارزي و
راهکارهاي مديريت بازار تنها باعث سردرگمي، تشديد ابهامها و تضعيف
اعتمادها خواهد شد.
جمهوري اسلامي
«دولت مالكي و دشواريهاي پيش رو» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
ارتش
عراق، اين هفته نخستين رژه خود را پس از خروج نيروهاي آمريكايي از عراق
برگزار كرد. دولت عراق با اين اقدام نمادين، درصدد است اين پيام را به
افكار عمومي منتقل كند كه دوران سيطره ارتشهاي بيگانه غربي بر عراق به
پايان رسيده و اكنون عراق در كنترل ارتش بومي اين كشور ميباشد.
ولي
آيا اين تحولات نشانه پايان بحران در عراق و بازگشت صلح، ثبات و امنيت به
اين كشور است؟ نگاهي به حوادث خونبار چند هفته گذشته، يعني از هنگامي كه
آمريكاييها مدعي شدهاند از عراق عقب نشيني كردهاند، نشان ميدهد هنوز
عراق، با ثبات و آرامش كامل فاصله دارد و دستهايي در كار هستند كه مانع
پايان يافتن بحران اين كشور ميباشند. شواهد و قرائن كافي وجود دارد كه
آمريكاييها پشت خشونتهاي چند هفته اخير بودهاند و اين كشور براي آينده
نيز توطئه و نقشههايي تدارك ديده است.
اين واقعيتي انكارناپذير
است كه آمريكاييها به اجبار و اكراه از عراق عقب نشيني كردهاند و اگر
شرايط مهيا و مطابق خواستههاي اشغالگران بود آنها هرگز قصد نداشتند به اين
زوديها آن هم اينگونه خفت بار از عراق خارج شوند.
بي جهت نيست كه
يك نامزد جمهوريخواه، اوباما را به خاطر پايان بخشيدن به جنگ عراق و خارج
كردن سربازان آمريكائي به باد انتقاد ميگيرد و حتي وعده ميدهد درصورت
پيروزي، مجدداً عراق را اشغال خواهد كرد! "ريك پري" كانديداي رياست جمهوري
آمريكا و فرماندار تگزاس بدون توجه به حق حاكميت مردم عراق و استقلال اين
كشور، اوباما را بيشعور دانسته و تأكيد كرده وي لازم بود نظاميان آمريكائي
را براي مدتي نامحدود و در عراق بافي نگاه ميداشت.
اين مسائل
نشان ميدهد كه آمريكاييها همچنان براي عراق برنامه دارند و از هر طريق
ممكن درصدد هستند حضور و نفوذ استعماري خود را در عراق حفظ نمايند.
انفجارها و حوادث تروريستي گسترده هفتههاي اخير در عراق و همچنين بحران
سياسي جاري اين كشور در همين چارچوب قابل بررسي است.
آمريكاييها
با كمك عناصر داخلي خود در عراق كه بعضي از آنها حتي عضو احزاب
شناسنامهدار اين كشور هستند به تشديد ناآراميها اقدام كرده و از اين عمل
چند هدف را تعقيب ميكنند. نخست اينكه، با تشديد خشونتها و ايجاد
بيثباتي، دولت عراق را تحت فشار قرار داده و وادار سازند امتيازات بيشتري
به جريانهاي مورد حمايت خود در عراق بدهد و مناصب و مسئوليتهاي مهم را در
اختيار اين جريانها و گروهها قرار دهد و دوم اينكه چنين وانمود سازد كه
دولت كنوني عراق، قادر به تأمين امنيت كشور نيست و با اين توجيه، زمينه
تحركات آتي آمريكا از جمله حضور نظامي مجدد در عراق را فراهم سازد.
بهاندازه كافي دلايلي وجود دارند كه نشان ميدهند دولت كنوني عراق نه تنها
مورد عنايت و پسند آمريكا نيست بلكه در مواردي، با آمريكا رويارو شده و
مانع پياده شدن نقشههاي آنها گرديده است.
مخالفت دولت نوري مالكي با
اعطاي مصونيت به نظاميان آمريكايي، اقدامي بود كه به شدت آمريكاييها را
عصباني كرد و تاثير عمدهاي در وادار ساختن آنها به عقب نشيني از عراق
داشت.
اين خشم و عصبانيت واشنگتن را فرمانده ارتش آمريكا در عراق،
ماه گذشته در آستانه خروج اشغالگران از عراق بروز داد و عراقيها را به نمك
ناشناسي و بيوفايي متهم كرد.
از سوي ديگر، اقدام دولت و قوه
قضائيه عراق در صدور حكم بازداشت "طارق الهاشمي"، از مسئولان ارشد حزب
"العراقيه" وابسته به "اياد علاوي"، بر خشم و عصبانيت آمريكا افزوده است.
طارق الهاشمي متهم است كه در بسياري از ترورها، ناآراميها و انفجارهاي
تروريستي عراق دست داشته و از اين اقدامات تروريستي، حمايتهاي مالي و
لجستيكي گستردهاي نموده است.
جناح "العراقيه" يكي از سه تشكل مهم
سياسي عراق است كه با آمريكا و عربستان روابط نزديكي دارد و اساساً، پيدايش
و پيروزي اين جريان در انتخابات گذشته مرهون حمايتهاي همه جانبه واشنگتن و
رياض بوده است.
رسالت
«شروط انتخابات سالم» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
انتخابات
نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در پيش است. اين پرسش كه شروط انتخابات
سالم، جدي و آزاد چيست، يكي از دغدغههاي اصلي مردم به عنوان
انتخابكنندگان و نامزدها به عنوان انتخابشوندگان همواره مطرح بوده است.
طبيعي
است يك انتخابات وقتي سالم، جدي و آزاد است كه رقابتي باشد و در اين رقابت
همه اضلاع رقابت به عنوان سليقههاي متفاوت حضور داشته باشند. هر رقابتي
هم قاعدتاً در چارچوب قانون و ادب و آداب رقابت بايد صورت گيرد. رقابت به
معناي اينكه هر كه ضربه اول را زد برده است طبيعي است كه نتيجهاي جز هرج و
مرج ندارد.
جمهوري اسلامي طي سه دهه گذشته 30 بار به آراي عمومي
براي انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس، نمايندگان مجلس خبرگان، شوراهاي
اسلامي، و حتي نام حكومت و نوع تدوين قانون اساسي و... رجوع كرده است.
اقتضاي جمهوريت نظام به گونهاي است كه همه تصميمات كليدي نظام بايد با
امضاي رأي مردم باشد.
جمهوريت يكي از دو ركن ركين نظام اسلامي و از
اصول لايتغير قانون اساسي است. خوب بود نظريهپردازان نظام اسلامي و
فيلسوفان سياسي انقلاب در تعريف جمهوريت نظام مرزهاي آن را با مدلهاي رقيب
يعني سوسياليسم و ليبراليسم مشخص ميكردند. ترديدي نيست مدل جمهوريت در
نظام ما با نظامهاي رقيب متفاوت است. رأي مردم در نظام جمهوري يك امانت
الهي است. اين رأي در برگيرنده فكر، سليقه و انديشه شهروندان مسلمان در نوع
نگرش به اداره كشور است به همين دليل مسئولان اجرايي و نظارت بايد به ديده
احترام به آن بنگرند و نتيجه را هرچه باشد از باب اينكه ميزان رأي ملت است
بپذيرند.
رهبري نظام طي سه دهه گذشته نشان داده است از اين ميزان و حريم همواره صيانت كرده و هزينههاي آن را هم پرداخته است.
شرط
يك انتخابات سالم، جدي، آزاد و در عين حال رقابتي آن است كه در درجه اول
مصون از مداخله قدرتهاي خارجي باشد و مردم خود در مورد سرنوشت كشورشان
تصميم بگيرند. لذا اولين شرط انتخابات سالم آن است كه مردم نسبت به مداخله
بيگانگان حساس باشند و انتخابشوندگان از اينكه مورد حمايت اجانب قرار
گيرند، شرمنده باشند و در مورد جايگاه خود در افكار عمومي از اين منظر
تجديدنظر كنند.
شرط دوم آن است كه انتخابشوندگان از موضع اثباتي،
ديدگاههاي خود را براي مردم بيان كنند. اين ديدگاهها بايد معطوف به پيشرفت
كشور، خدمت به مردم و بسط عدالت در جامعه باشد. لذا پذيرش گفتمان پيشرفت،
عدالت و خدمت به عنوان يك گفتمان فراجناحي و فراگروهي بايد جزء مفروضات
رقابت باشد.
انتخابات صحنه رقابت «ديو» و «دلبر» نيست. انتخابات
صحنه رقابت «انقلاب» با «ضدانقلاب» نيست. انتخابات براي خروج از قانون و
ورود به عرصه ساختارشكني نيست. اين مسيري است كه دشمن طي سه دهه گذشته در
انتخابات گونهگون به عنوان يك راهبرد تبليغاتي به ادبيات رقابت در داخل
تحميل ميكرده است. متأسفانه برخي از روي غفلت و برخي هم از روي طمع و حرص
به قدرت در اين مسير ميافتادند و منافع ملي و امنيت مردم را به خطر
ميانداختند. اين مسير بنبستي است كه ديگر بايد طي نشود و بازيگران آن به
خود آيند و به آينده خود و مردم كشورشان فكر كنند.
سومين شرط يك
انتخابات سالم آن است كه قواعد اخلاقي و انساني در آنچه نفي يا اثبات
ميشود رعايت گردد. رسيدن به قدرت آن هم به هر قيمت امر مذمومي است كه مردم
در نوع رقابتها آن را درك ميكنند.
سياست روز
«ضعف و ناتواني جبهه استکبار» عنوان سرقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
جمهوري اسلامي ايران در اوج قدرت و اقتدار قرار دارد. اين ادعا نه يک بلوف است، نه يک ادعاي خشک و خالي.
جمهوري
اسلامي ايران سلسله رزمايشهايي را برگزار ميکند که نشان از اقتدار بالاي
دفاعي و نظامي آن دارد. رزمايش ولايت ۹۰ که به مدت ۱۰ روز در آبهاي
خيلجفارس، تنگه هرمز، درياي عمان و اقيانوس هند برگزار شد، نشان دهنده
قابليتهاي جمهوري اسلامي ايران در عرصه ديپلماسي نظامي در سطح منطقه و
جهان است.
اقتدار ايران واشراف کامل بر تحولات منطقه و تهديداتي که
عليه جمهوري اسلامي ايران اعمال ميشود، از جمله دلايلي است که ميتوان
اين ادعا را کاملا اثبات کرد.
پايين کشيدن يک هواپيماي فوق مدرن
جاسوسي آمريکا توسط نيروهاي مسلح ايران اسلامي و به غنيمت گرفتن آن، از آن
دست اقداماتي است که ميتوان با افتخار به آن باليد.
دستگيري يک
جاسوس آمريکايي که البته ايراني الاصل هم هست از ديگر مواردي است که باز هم
نشان دهنده اقتدار اطلاعاتي ايران در حوزه فعاليتهاي اطلاعاتي و امنيتي
آمريکا عليه کشورمان است.
رزمايشهاي بزرگي که در نقاط گوناگون
کشور برگزار ميشود، بزرگترين نشانه اقتدار وتوان بالاي نظام براي مقابله
با تهديدات احتمالي است که اذعان مقامات سياسي و نظامي غرب به ويژه آمريکا
به توانايي بالاي ايران در عرصه دفاعي و نظامي از ديگر شواهدي است که
ميتوان به آن استناد کرد.
پايگاه مطالعاتي گلوبال ريسرج در گزارشي
با اشاره به رويارويي احتمالي ايران و آمريکا در تنگنه هرمز نوشته است؛
«ايران از دست برتر در اين تنگنه برخوردار است و ۲۰ هزار نظامي آمريکايي در
روز نخست جنگ با ايران کشته ميشوند.» اين پايگاه مطالعاتي آمريکايي در
بخش ديگر گزارش خود نوشته است؛ «حتي مدلهاي شبيهسازي شده صحنه نبرد توسط
پنتاگون نيز نشان داده است که جنگ در منطقه خليجفارس با ايران، براي نيروي
دريايي آمريکا فاجعه بار خواهد بود.»
اقدام به شبيهسازي جنگ را
ميتوان هراس آمريکا از عواقب جنگ واقعي با ايران اسلامي دانست.
آمريکاييها به ندرت پيش از درگيري و جنگ اقدام به شبيهسازي ميکنند مگر
آن که اطلاعات، برداشتها و دريافتهاي آنها از طرف مقابل گنگ و ضعيف باشد
يا، دريافت و برداشت درستي از تواناييهاي آن داشته باشد، که به نظر
ميرسد موضوع دوم يعني آگاهي البته از بخشي از تواناييهاي بالا و
فوقالعاده ايران در عرصه دفاعي و نظامي در سياستمداران و ژنرالهاي
آمريکايي ديده ميشود که اقدام به شبيهسازي کردهاند و نتيجه روز اول جنگ
۲۰ هزار کشته براي آمريکاييها خواهد بود.
واکنشهاي آمريکا در پاسخ به ايران هم بر ناتواني آنها در مقابله با جمهوري اسلامي ايران است.
جمهوري
اسلامي ايران همواره نشان داده است که جنگ طلب نيست اما در مقابل تهديدات
احتمالي آماده دفاع از خاک و آرمانهاي انقلاب و مردم بوده است، همين روز
گذشته بود که سرلشکر جعفري فرمانده کل سپاه پاسداران اعلام کرد؛ «براي
مقابله با هرگونه تهديد و تجاوزي که حتي به ذهن دشمن خطور کند آمادهايم.»
ضعف
دشمن در اتخاذ مواضع آنها بسيار آشکار است. اين مواضع را نميتوان يک
استراتژي و با برنامه خاصي دانست. بلکه اعتراضي است که شرم از آبروريزي
اجازه به زبان آوردن مستقيم آن را به آمريکاييها نميدهد.
حمايت
«بایسته های پیشگیری از وقوع جرم» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
بی
شک تشکیل معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم و آسیب های اجتماعی در قوه
قضاییه را می باید از زمره تصمیمات به جا، صحیح و بهنگام بشمار آورد.
این
معاونت که با حکم رییس قوه قضاییه در راستای تحقق بند پنج ( 5 ) اصل
یکصدوپنجاه ششم (156) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد، می باید
اقدامات مناسبی برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمان در جامعه انجام
دهد، چرا که پیشگیری همیشه مقدم براقدام برای اصلاح بوده است وانگهی این
تقدم تنها هزینه های مادی ومعنوی را دربرنمی گیرد کما اینکه در شرایطی، با
از دست رفتن فرصتها اصلاً امکان جبران ضرر و زیان وارده امکان پذیر نباشد.
در دنیای مدرن امروز که انسان اسیر تکنولوژی است منابع آگاه نرخ رشد جهانی
جرم و جنایت پنج درصد ذکر کردهاند که در مقایسه با نرخ متوسط رشد جمعیت در
جهان - حدود 3 درصد - به مراتب بالاتر است. لذا در آینده باید نگران سقوط
ارزشهای اخلاقی در جامعه جهانی بود.
در ایران اسلامی با گذشت 33
سال از پیروزی انقلاب اسلامی و جایگزینی جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوتی
انتظار می رفت که در سایه تعلیم و تربیت اسلامی جامعه ای متعالی و خالی از
جرم و آسیب های اجتماعی ایجاد شودکه متاسفانه آمارها نشان می دهد، وضعیت ما
نیز چیزی از نرخ رشد جرم و جنایت در جهان کم ندارد، اگر زیادتر نداشته
باشد و این وضع به هیچ وجه برازنده ایران اسلامی و ایرانی مسلمان نمی تواند
باشد. ادامه این روند در آینده امنیت اخلاقی و سلامت روانی جامعه را با
چالش های جدی مواجه می کرد که تدبیر رییس محترم قوه قضاییه تا حدود زیادی
جلوی این فاجعه را گرفت اما همانطور که ایشان در نشست معاونین اجتماعی
دادگستری های سراسر کشور تاکید داشتند پیشگیری امری خطیر و همگانی است که
عزم ملی و مشارکت عمومی را می طلبد. برای حضور آحاد جامعه در این جهاد فی
سبیل الله مقتضیاتی لازم است که به مواردی از آن بصورت اختصار اشاره می
شود:
1) اولین حرکت، اعتماد سازی در افکار عمومی است و لازمه آنهم
باز تعریف نوع تعامل و تغییر در نگاه قوه قضاییه نسبت به گروه های مرجع و
تاثیر گذار در جامعه است. شاخص ترین این گروهها که جایگاه ویژه ای در
مهندسی و هدایت افکار عمومی دارد. فرهیختگان و نخبگان اصحاب فرهنگ و هنر و
رسانه است. گر چه تعامل امری دو طرفه است و اراده هر دو طرف را می طلبد اما
بالاخره یکی باید شروع کننده باشد که در این موضوع، شایسته است که دستگاه
قضایی کشور آغاز کننده باشد، که چنین برخوردی، بهترین نوع اعتمادسازی عملی
است. در نگاه جدید رسانهها و مطبوعات و کلاً اصحاب قلم و هنر فرصتی برای
تحقق ماموریت های قوه قضاییه خواهند بود.
2) اگر کل نظام تربیتی
جامعه ایران به یک سیستم تشبیه گردد آنگاه هر سیستم دارای سه مرحله عملکردی
است. الف – ورودی مواد خام ب – فرآیند یعنی مجموعه فعل و انفعالات و
عملیاتی که برای تبدیل مواد خام به مصنوعات انجام می شود. ج- خروجی سیستم
یعنی تولیداتی که تحویل داده می شود. حال با یک نگاه کلی و اجمالی به جامعه
کنونی خودمان درخواهیم یافت که مصنوعات تولید شده در این سیستم تربیتی نه
تنها رضایت بخش نیست بلکه بنا بر گزارشها و آمارهای موجود از جمعیت
زندانیان و آسیب دیدگان اجتماعی، وضعیت بسی نگران کننده نیز می باشد.
بنابراین وجود عیب و نقص در یکی از مراحل سه گانه کارکردی سیستم محرز است
که می باید مورد واکاوی و آسیب شناسی شود.
3 ) اقدام بعدی، بررسی
عملکرد دستگاه های اجرایی و قضایی کشور برای اطمینان از سلامت کارکردهای
سیستم های حاکمیتی است. از آنجایی که بر اساس بند سه اصل یکصدو پنجاه و ششم
قانون اساسی، نظارت بر حسن اجرای قوانین بر عهده قوه قضاییه می باشد. که
بر حسب اصل یکصد و هفتاد و چهار میثاق نامه ملی برای نظارت بر حسن جریان
امور و اجرای صحیح قوانین در دستگاه های اداری، سازمانی به نام «سازمان
بازرسی کل کشور» زیر نظر قوه قضائیه تشکیل می گردد. لذا معاونت جدید
بازبینی و کنترل کارکرد های سیستم را بهتر است که از خود قوه قضاییه آغاز
کند، چرا که مسئولیت نظارت بر حسن اجرای قوانین بر عهده یکی از سازمان های
زیر مجموعه این قوه واگذار شده است. انتظار می رود با تقویت تشکیلات نظارتی
مقتدری همچون سازمان بازرسی کل کشور دیگر شاهد سوءاستفاده های مالی و پولی
در نظام بانکی کشور نباشیم.
آفرينش
«روابط ايران و کويت و مولفههاي دخيل» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
روابط
ايران و کويت در يک سال گذشته دچار تحولات و فراز و نشيبهايي بوده است.
در اين بين هر چند در يک سال گذشته با سفر مقامات دو کشور برخي از مشکلات
حل شده و دامنه برخي از تنشها کاهش يافته است، اما همچنان مسائل و مشکلاتي
در روابط دو کشور باقي است. در اين بين قبلا با سفر وزير خارجه کشورمان به
اين کشور روابط رو به بهبود گذاشت، ولي به نظر ميرسد عواملي چند در کويت
همچنان بر طبل کاهش روابط با ايران ميکوبند. در اين راستا اگر به يک سال
گذشته روابط دو کشور نگاه کنيم بايد گفت گذشته از طرح مساله جاسوسي ايران
در کويت مولفهها و عواملي همچون شوراي همکاري خليج فارس و غرب در روابط
ايران و کويت تاثير گذار بوده است.
در اين بين در همين مدت نيز
ادعاها و طرحهايي همچون دخالتهاي ايران در امور داخلي کويت، کشف يک شبکه
جاسوسي (که کويت مدعي بود براي ايران عليه کويت فعاليت ميکرده است ) روابط
ديپلماتيک ميان دو کشور را با چالشهايي مواجه کرده است. اخيرا نيز جدا از
مشکلات ديگر کويت در اعتراض به آنچه خود بهرهبرداري يکجانبه ايران از
حوزههاي نفتي مشترک خود با ايران مينامد، کاردار ايران در کويت را
فراخوانده و نامهاي اعتراضآميز را وي تسليم کرده است. کويتيها معتقدند
که چون مذاکرات دوجانبه در حوزه نفتي آرش در حال جريان است، ايران
نميتواند به تنهايي بهرهبرداري از اين حوزه نفتي را آغاز کند. اين امر در
حالي بود که اخير برخي از مقامات کشورمان اعلام کرده بودند که اگر کويت،
پيشنهاد ايران براي تقسيم ميدان نفتي آرش را نپذيرد، تهران خود به تنهايي
به توسعه اين ميدان دست خواهد زد.
آنچه مشخص است در يک سال گذشته
روابط ايران و کويت با چالشها و فراز و نشيبهايي روبرو بوده است. چالشهاي
که با توجه به نوع روابطه ايران با امريکا و اتحاديه اروپا و غرب از يک سو و
همچنين نوع مناسبات ايران با کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس بر روابط
دو جانبه تهران کويت تاثيرگذار بوده است و در واقع روابط کشورمان را به
اين کشور کوچک و شيخ نشين نفتي با تحولاتي نوين روبرو کرده است.
در
اين بين بايد گفت بي شک هر چند روابط پيشين ايران و کويت بر اساس احترام
متقابل و به رسميت شناختن تماميت ارضي دو کشور بدون هيچ ادعايي از سوي دو
طرف و حفظ امنيت هر دو کشور پايهريزي شده است اما به نظر ميرسد که نوع
تاثير گذاري قدرتهاي منطقهاي و بين المللي در روابط کويت و تهران نمودهاي
آشکاري يافته است و در يک سال گذشته کويتيها بر دامنه سياستهاي ضد
ايراني خود افرودهاند.
در اين حال از يک سو بايد دانست که اگر به
مديريت روابط دو کشور توجهي اساسي نشود بي شک دامنه روابط دو کشور ميتواند
چالشها و موانع بيشتري را ببيند و روابط تيره گردد. يعني دامنه همکاريهاي
ضد ايراني کويت با قدرتهايي نظير عربستان امريکا و اتحاديه اروپا در
موضوعاتي نظير تحريم صدور نفت ايران، تحريمهاي يک جانبه و چند جانبه
اقتصادي افزايش يابد. از سوي ديگر هم اگر به حل مشکلات امنيتي، اقتصادي،
نفتي و انرژي دوجانبه همچون اختلاف بر سر حوزه نفتي آرش توجهي اساسي نشود و
مذاکراتي فشرده در اين زمينه انجام نگيرد بايد گفت کويت در واقع به سمت
سياستهايي ضد ايراني تر و همراهي بيشتر با غرب و قدرتهاي عربي مخالف
ايران حرکت خواهد کرد.
مردم سالاري
«دولت و نهادهاي مدني» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد:
نهادهاي
مدني، نهادهايي هستند که زمينه لا زم براي نيل به توسعه همه جانبه
درکشورها شامل توسعه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را فراهم ميسازند.
ويژگي اصلي نهادهاي مدني، غيردولتي بودن آنهاست; به طوري که هيچگونه
وابستگي تشکيلا تي و مالي به حاکميت و دولت ندارند. نهادهاي مدني را به طور
معمول به دو دسته احزاب و انجمنهاي صنفي تقسيم ميکنند وهرچقدر اين
نهادهاي غيردولتي توسعه يابند نشانهاي از رشد مردم سالا ري و افزايش نقش
مردم در شئون مختلف جامعه است.
در ايران نيز براساس اصل 26 قانون
اساسي، فعاليت احزاب و انجمنهاي صنفي در چارچوب قانون، آزاد شناخته شده
است. اما پرسش اينجاست که دولتمردان تا چه حد زمينه را براي فعاليت آزادانه
و مثمرثمر نهادهاي مدني يا غير دولتي شامل احزاب، مطبوعات، ان جي اوها
و... فراهم ساختهاند؟ واقعيت آن است که پس از پايان دوره اصلا حات، فضا
براي فعاليت نهادهاي غيردولتي تنگ تر شده است. در دوره هشت ساله دولت اصلا
حات گامهاي بلندي برداشته شد تا فضا براي فعاليت و اثرگذاري نهادهاي مدني
باز شود.
حمايتهايي هم که در آن دوره از نهادهاي مدني صورت
ميگرفت با هدف پوياتر شدن و بارورتر شدن اين نهادها بود که پيش از آن فضاي
چنداني براي فعاليت پيدا نکرده بودند. اما در زمان دولتهاي نهم و دهم،
نگاه متفاوتي به نهادهاي غيردولتي شکل گرفت که اگرچه در ظاهر، فعاليت اين
نهادها را مثبت ارزيابي ميکرد اما در عمل، موانع متعددي پيش روي اين
نهادهاي غيردولتي ايجاد شده که در برخي مواقع آنها را از تداوم مسير حرکت
خود بازداشته است. موضوع تلا ش براي انحلا ل خانه سينما را به عنوان يک
نهاد صنفي بايد در همين چارچوب و در راستاي محدوديتهايي که در گذشته براي
ساير نهادهاي مدني ايجاد شده ارزيابي کرد.
طي سالهاي اخير انجمن
صنفي روزنامه نگاران هم تعطيل شد. کانون عالي شوراهاي اسلا ميکار هم چنين
سرنوشتي يافت. دفتر تحکيم وحدت به عنوان يک نهاد دانشجويي منتقد، اگر چه
منحل نشد، اما از درون به نهادي حامي تبديل شد تا اسمش بماند و ماهيتش عوض
شود. کانون عالي کارفرمايي ايران هم با ايجاد نهادهاي موازي با ماهيتي
متفاوت در عمل به حاشيه رفت. وضعيت احزاب و مطبوعات- البته اگر منتقد
باشند- هم که روشن است و... از اين دست نمونهها بسيار است.
تا
زماني که جايگاه نهادهاي مدني و غيردولتي به عنوان نهادهايي که نيل به هدف
توسعه و دموکراسي را تسهيل ميکنند به رسميت شناخته نشود، نميتوان اميدوار
بود که طرز نگاه دولت به اين نهادها هم تغيير کند. گويا عدهاي تصور
ميکنند هرچقدر تعداد و تنوع نهادهاي مدني شامل نهادهاي صنفي و احزاب و
مطبوعات و... کمتر باشد، در آرامش بيشتري ميتوان فعاليت کرد; غافل از آنکه
اين آرامش، سکوتي با حاصل ضعف است و نه آرامشي در جهت افزايش قدرت.
شرق
«اخراجيهاي 1و 2و 3» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رضا منصوري است كه در آن ميخوانيد:
ايران
در يك دورانگذار تاريخي است. سيواندي سال از انقلاب اسلامي ميگذرد،
صدواندي سال از انقلاب مشروطه ميگذرد و حدود 800سال از دوران طلايي تمدن
اسلامي و شروع انحطاط در كشورهاي اسلامي. با تاسيس نظاميهها در دوران
سلجوقيان اين دوران طلايي بهسرآمد و تفكر و آزادانديشي در تمدن اسلامي
محدود شد.
فرآيند آزادانديشي، كه نمونه آن را مسلمانان در مكتب
امام جعفرصادق(ع) تجربه كرده بودند و پس از تاسيس نهادهاي علمي و آموزشي در
دو قرن اول تمدن اسلامي شكوفايي خود را بهويژه در دوران بوييان در ايران
نشان داده بود و ثمره آن فارابي و ابوريحان و ابنسينا و ديگران بودند،
غيرمجاز شناخته شد و به تفكر در چارچوب قرائت سياسي خاصي از شريعت محدود
شد. و اين شروع دوري از ملائك اخلاقي و رفتاري اسلام اوليه بود، كه حاكمان
تركتبار و سپس مغولان نه تنها به ايران كه به تمام كشورهاي اسلامي تحميل
كردند.
پس از پنج قرن اوليه تمدن اسلامي، يعني پس از دوران طلايي
اسلام و بهويژه پس از حضور قدرتمند سلجوقيان، اين خردمداري محدود به قرائت
خاصي از شريعت شد و ثمره اين تحديد خرد در چارچوب نظاميهها را هم، كه
محمد غزالي اوج تجسم آن است، ديديم: خشكاندن علم و نزول قطعي علم و خردمندي
در تمام كشورهاي اسلامي و نه فقط ايران. سلجوقيان با قوه قاهره سرزمينهاي
وسيعي را اشغال و كنترل كردند، نيروي نظامي گستردهاي را به كار گرفتند و
عمال خود را براي اداره كشور وسيع خود به كار گرفتند؛ كشورداري و
امپراتوري عظيم خود را با تفكر مركزي تا مدتها ادامه دادند؛ اما ابتكار،
تفكر و خردمداري را از مردم گرفتند تا اينكه جامعه از درون پوسيد و
خوارزمشاهيان و سپس مغول، ايران آن زمان را به نابودي كشاند كه اين وضعيت،
جز در دوران كوتاه صفويه تا انتهاي دوران قاجار ادامه پيدا كرد. خرد كه
تعطيل شد، دوران طلايي اسلامي جاي خود را به دوران انحطاط داد. اگر ما
مسلمانان امروز به گذشته خود افتخار ميكنيم، اين افتخارات متعلق به دوران
طلايي اسلام قبل از سلجوقيان و قبل از تاسيس نظاميههاست.
سلجوقيان
شايد در شهرسازي و ايجاد يك قدرت نظامي گسترده موفق بودند، اما براي علم و
خردگرايي، براي رشد جوهره انساني، حرفي براي گفتن نداشتند؛ بوعلي و بيروني
متعلق به دوران ديگري هستند. ما كدام دوران را حاضريم دوران اسلامي
بناميم، بوييان را با عبدالرحمن صوفي و ابنسينا و بيروني، يا سلجوقيان را
با خشكاندن استعداد كشوري كه قبل از آنها بزرگاني مانند بيروني، فارابي و
رازي را عرضه كرده بود؟ در اين دورانگذار كنوني علم و دانشگاه در ايران
درگير چه تحولاتي است؟ دورانهايگذار همراهاند با سليقههاي متفاوت،
انديشهها و آموزههاي متفاوت، رفتارها و تغييرهاي گوناگون، تا اينكه
سرانجام يك فرهنگ غالب به وجود بيايد، دورانگذار بهسرآيد و يك دوران
توسعهيافتگي جديد ظاهر شود.
در اين دورانگذار كنوني دانشگاه در
ايران چه نقشي ايفا ميكند؟ تعريف دانشگاه چيست؟ از دانشگاه مردم چه
انتظاري دارند؟ ما دانشگاهيان خودمان را چگونه تعريف ميكنيم؟ دانشگاه چه
تغييراتي را از سر ميگذراند؟ واقعيت اين است كه از دارالفنون و دانشگاه
تهران تاكنون هيچ تعريف صريحي از دانشگاه در ايران ارايه نشده است.
جز
احساس نياز به علت آشنايي با تمدن غرب و نيز ديدن پديده دانشگاهي در غرب
انگيزه ديگري باعث تاسيس دانشگاههاي ما نشده است. در هيچ يك از
اساسنامههاي دانشگاهي، حتي فرهنگستانهاي ما، به خرد، به آزادي خرد و نياز
به خردمندي مدرن اشارهاي نشده است. در عمل هم جز تقليدي ظاهري و تاسيس
ساختمان، كتابخانه، يا آزمايشگاه در حد ابتدايي آن كاري عميقتر انجام
ندادهايم. هيچ سندي هم ديده نشده است كه ما در 200سال گذشته به اين مهم
توجهي كرده باشيم، هشداري داده باشيم.
اين واقعيت نافي اين نيست كه
بعضي دانشپيشگان و دانشگران ما بسيار كوشيدهاند و ميكوشند كه در اطراف
خود جوي علمي متناسب با عصر جديد و شرايط كشور فراهم كنند؛ اما توجه داشته
باشيم كه رفتار غالب دانشگاهي ما متأثر از همان واقعيت تقليد و نبود
انگيزهاي خردمندانه در تاسيسهاي دانشگاهي است.
تهران امروز
«در بدر و خيبريم» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
شرايط
كنوني جهان و منطقه بهگونهاي است كه به تحولات سرعت و شتاب شگفتآوري
بخشيده است. وضعيت ايران اسلامي نيز به گونهاي است كه تحولات پرشتابي را
به خود ديده است، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تحميل جنگ هشت ساله به
ايران از سوي عراق و مشوقان غربياش ايران اسلامي دريافت كه بايد بيش از هر
چيز به نيرو و توانمنديهاي داخلي خويش اتكا كند. در شرايط جنگ تحميلي و
دفاع مقدس ايران از
همه سو بهويژه آمريكا و كشورهاي غربي مورد
تحريمهاي سخت قرار گرفت. تجهيزات و تكنولوژي نظامي ايران نيز اكثرا غربي
بود و بدين لحاظ در جريان دفاع مقدس براي تامين نيازهاي دفاعي خود با
مشكلات و سختيهاي فراواني روبهرو بود. تنها راه برونرفت از چالش
كمبودهاي نظامي و اقتصادي، توليد فنآوريهاي صنعتي و نظامي بومي بود كه با
الطاف الهي و كوشش و تلاش شبانهروزي دانشمندان و صنعتگران كشور نظام
جمهوري اسلامي اكنون به جايي رسيده است كه قدرت برتر منطقه است. هم
بدينروست كه مقام معظم رهبري ميفرمايند: «نظام اسلامي در شرايط شعب
ابيطالب نيست بلكه در شرايط بدر و خيبر است.»
آنان كه از تاريخ
صدر اسلام آگاهي دارند ميدانند كه تمثيل حضرت آيتالله خامنهاي تا
چهاندازه ظريف، دقيق و موشكافانه است. پيامبر اسلام و اندك مسلمانان مكه
به مدت سه سال در شعب ابيطالب تحت محاصره اقتصادي بودند و مسلمانان شرايط
بسيار سختي را تحمل كردند تا آنكه موريانه پيماننامه محاصره اقتصادي را
خورد و جز نام مبارك خداوند، چيزي بر روي آن باقي نماند و همين امر موجب شد
تا محاصره اقتصادي شكسته شود و كيد دشمن به خودش بازگردد.
اما بدر
و خيبر دو پيروزي مهم مسلمانان در صدر اسلام به شمار ميروند. در غزوه بدر
كه شمار مجاهدان مسلمان اندكي بيش از سيصد نفر بود در برابر نيروي يك هزار
نفره به فرماندهي ابوسفيان قرار گرفت و شكست را به دشمن تحميل كرد. اين
شكست كمر كفار قريش و مكه را شكست و چنان هراسي در دل آنان افكند كه همواره
بيم داشتند كه مسلمانان بر آنان شبيخون بزنند.
در غزوه خيبر نيز
يهوديان خيبر كه قلعههاي مستحكمي در اختيار داشتند با اين گمان كه
دژهايشان تسخيرناپذير است سر به جنگ و شورش برداشتند اما سپاه اسلام دژهاي
آنها را يكي پس از ديگري تسخير كرد و دروازه مهمترين دژ كه خيبر بود، به
دست تواناي اسدالله الغالب علي بن ابي طالب (ع) كنده شد و فرمانده آنان نيز
به تيغ ذوالفقار گرفتار آمد.
اينك كه ملت مسلمان ايران منشور نظام
جمهوري اسلامي را با خون خود نوشتهاند، هراس در دل دشمن افكندهاند چرا
كه اوضاع و شرايط به سود ايران اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران تغيير
كرده است. به تعبير رهبر معظم انقلاب اين همه ميسر نشده مگر با «صبر و
بصيرت» كه گم نكردن راه و پيروي از راهبر و ايستادگي قاطعانه و مقاومت
جانانه معناي آن است. رهبر معظم انقلاب همچنين فرمودهاند كه انتخابات يكي
از عرصههاي نمايش حضور مردم در صحنه است و نيز تاكيد كردهاند كه: «حضور
مردم در اين انتخابات دشمنشكن خواهد بود.» بيترديد چنين است كه رهبر
عزيزمان فرمودهاند چرا كه همانگونه كه پيشتر اشاره شد، منشور نظام
جمهوري اسلامي ايران را ملت ايران با خون خود نوشته است و اين خيال واهي
دشمن است كه خودفريبانه ميپندارد ميتواند ميان نظام و ملت رشيد ايران
فاصله بيفكند. قطعا انتخابات آتي، نمايشي غرورانگيز و پرشور از حضور مردمي
در صحنه و همراهي و پيروي از مقام ولايت خواهد بود.
ابتكار
«همه راهها به استانبول ختم ميشود؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد:
يکسال
از مذاکرات هستهاي استانبول در ژانويه 2011 گذشته است و در روزهاي اخير،
بار ديگر زمزمه ميانجيگري ترکها در مسئله هستهاي ايران و ميزباني اين
کشور براي از سرگيري گفتوگوهاي نمايندگان کشورهاي 1+5 با تهران،
بهگوشميرسد.
در يک دهه اخير، همواره روزهاي پاياني و آغازين
سالهاي ميلادي و شمسي، روزهاي پرترافيک ديپلماسي درخصوص اختلافات ايران و
غرب، بر سر فعاليتهاي هستهاي بودهاست. به سياق اين روند، اين روزها نيز،
از خاور دور و ميانه تا باختر ميانه و دورِ عالم، رايزنيهايي در جريان
است که هرکدام بهنوعي با اين ماجرا مرتبط است.
آمريکاييها در چين
و ژاپن و بيخ گوش تهران، در کشورهاي عرب حاشيه خليج فارس، مشغول رايزني
براي همراهکردن کشورهاي آسيايي در تحريم ايران هستند؛ در مقابل رئيسجمهور
کشورمان با همراهي کارواني يکصدنفره، متشکل از دهها ديپلمات، وزير،
دستيار و مشاور، راهي سرزمين قهوه و شکر و نفت و چپگرايي در غرب دور
شدهاست تا در يکقدمي کاخ سفيد، اين متحدان آمريکايي تهران را براي
خنثيکردن تحريمها همراهتر کنند. اهالي قاره سبز هم در اوج بحران يورو،
با بيم و نگراني در حال بررسي دستور کار نشست آخر ژانويه خود براي تحريم
نفتي تهران هستند؛ آنها که از يکي دو ماه گذشته، با توپ پر لندن و پاريس،
عليه تهران موضعگيري کردهاند، اکنون فقط دو تير ديگر در ترکش دارند.
اروپاييها
در نيمه راه اوجگيري تقابل با ايران متوجه شدهاند، يا بايد پيه عواقب
غير قابل پيشبيني تحريم نفت و بستهشدن تنگه هرمز را به تن اقتصاد خود و
جهان بمالند و يا با اميدواري، به باز آزمودن تجربه ناموفق ميزهاي مذاکره
پيشين و گفتوگوهاي ژانويه روي آورند. ازاينرو همزمان 180درجه آنسوي
گزينه تحريم، جبههاي ديگر را گشوده و با پيشانداختن کاترين اشتون و
ميانجيگري ترکها، بار ديگر به سياست کهنه چماق و هويج متوسل گرديده و حل
ديپلماتيک اختلافات را خواستار شدهاند. در هفته گذشته بههمان ميزان که
زمزمه بستهشدن تنگه هرمز و قطع شيرهاي نفت به روي چرخهاي صنعت و اقتصاد
جهان بالاگرفت، درِ باغِ گفتوگو باز و بازتر شد.
اگرچه تا همين دو
هفته پيش، ميان تهران و آنکارا بهسختي شکراب بود، اما همسايه ترک، بار
ديگر ناگهان در قامت يک ميانجي تمامقد وارد ماجرا شد. آنها که ميدانند
با اجراشدن تحريم بانک مرکزي و نفت ايران ازسوي اروپاييها و آمريکاييها،
ضربه غير قابل جبراني به اقتصاد شکوفاي کشورشان وارد ميشود، با
سراسيمهگي آتشبياري در معرکه سوريه و استقرار رادارهاي سپر موشکي ناتو را
موقتا به کناري نهاده و بار ديگر دست به دامان ادبيات ديپلماتيک و پيشينه
مشترک تاريخي و ضرورتهاي حسن همجواري با ايران شدهاند.
تحولات
تازه باعث شد تا سران آنکارا در روزهاي آغازين ژانويه، بهسرعت از ورژن
سياست خارجي 2012 ترکيه رونمايي کنند؛ سياستي که ميخواهد هم دست خود را در
دست شرق و غرب نگهدارد و هم از قِبَل گذاشتن دست شرق در دست غرب، منفعتي
ببرد و يا از زيان بيشتر در منافع ملي خود پيشگيري کند.
ازاينرو
همه چيز دست به دست هم داد تا ناگهان احمد داوداوغلو، ديپلمات مشهور ترک،
با ادبياتي اغواکننده و وساطتگر در تهران فرودآيد و يکراست باب مذاکره و
گفتوگو با همتاي ايراني خود و دبير شوراي عالي امنيت ملي را، براي کاهش
تنشها و دعوت به مذاکره با غرب، بازکند.
رئيس دستگاه ديپلماسي
ترکيه که خود از اساتيد برجسته روابط ديپلماتيک است، در سالهاي اخير نشان
داده که در چنين مواقعي، ماموريت خود را در دستگاه هيئت حاکمه ترکيه خوب
بلد است.