به گزارش پایگاه 598، پيامبر خدا
حضرت محمد مصطفی صلى
الله عليه و آله فرمودند: در حقيقت، لقمان، پيامبر نبود؛ ليكن بنده اى بود
مصمّم، انديشه مند و با حُسن ظن. خدا را دوست مىداشت. پس خدا نيز او را
دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز، خوابيده بود كه ناگهان به
پذيرش خلافت، فرا خوانده شد كه: اى لقمان! آيا مى خواهى كه خداوند، تو را
خليفه اى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق، داورى كنى؟.
لقمان،
بيدار شد و در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا وادار كند، مىپذيرم؛ زيرا
مىدانم كه اگر با من چنين كند . يارى ام مى نمايد و دانشم مى آموزد و از
خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخيّر سازد، عافيت را مى پذيرم و
بلا را نمى پذيرم.فرشتگانى كه نمىديدشان، با صدايى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنين گفتى؟گفت:
زيرا حكمران، در سخت ترين و مشكل ترين مقام، جاى گرفته كه ظلم از هر طرف،
بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود يا يارى گردد. اگر به صواب داورى
كند، اميد است كه نجات يابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به
خطا رفته است. هر كس در دنيا حقير و بى مقام باشد ، بهتر از اين است كه
صاحب مقام باشد، و هر كس دنيا را در مقابل آخرت بر گزيند، دنيا او را مى
آزمايد ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمىيابد.فرشتگان از زيبايىِ گفتار او، در شگفت شدند.
لقمان، لحظهاى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بيدار شد و [از آن پس ] حكيمانه سخن گفت.پس
از او، داوود عليه السلام به پذيرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را
پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد... . لقمان با دانش و حكمتش، داوود را
يارى مى كرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و
بلا از تو دور گرديد ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصيبت و فتنه
گرديد.
متن حدیث:
رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقّاً لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّاً ،
ولكِن كانَ عَبداً صَمصامَةً ، كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ الظَّنِ ،
أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ، وضَمِنَ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ ، كانَ نائِماً
نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : يا لُقمانُ، هَل لَكَ أن يَجعَلَكَ
اللّه ُ خَليفَةً فِي الأَرضِ تَحكُمُ بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ؟ فَانتَبَهَ
فَأَجابَ الصَّوتَ ، فَقالَ : إن يُجبِرني حديث رَبّي قَبِلتُ ، فَإِنّي
أعلَمُ إن فَعَلَ ذلِكَ بي أعانَني وعَلَّمَني وعَصَمَني ، وإنخَيَّرَني
رَبّي قَبِلتُ العافِيَةَ ولمَ أقبَلِ البَلاءَ .
فَقالَتِ المَلائِكَةُ بِصَوتٍ لا يَراهُم: لِمَ يا لُقمانُ؟
قالَ: لِأَنَّ الحاكِمَ بِأَشَدِّ المَنازِلِ وأكدَرِها يَغشاهُ الظُّلمُ مِن
كُلِّ مَكانٍ يَنجو ويُعانُ وبِالحَرِيِّ أن يَنجُوَ ، وإن أخطَأَ أخطَأَ
طَريقَ الجَنَّةِ ، ومَن يَكُن فِي الدُّنيا ذَليلاً خَيرٌ مِن أن يَكونَ
شَريفاً ، ومَن يَختَرِ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ تَفتِنهُ الدُّنيا ولا
يُصيبُ مُلكَ الآخِرَةِ.
فَعَجِبَتِ المَلائِكَةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ،
فَنامَ نَومَةً فَغُطَّ بِالحِكمَةِ غَطّا فَانتَبَهَ فَتَكَلَّمَ بِها ،
ثُمَّ نودِيَ داوُدُ بَعدَهُ فَقَبِلَها ولَم يَشتَرِط شَرطَ لُقمانَ . . .
وكانَ لُقمان يُؤازِرُهُ بِحِكمَتِهِ حديث وعِلمِهِ ، فَقالَ لَهُ داودُ :
طوبى لَكَ يا لُقمانُ ، اُوتيتَ الحِكمَةَ وصُرِفَت عَنكَ البَلِيَّةُ ،
واُوتِيَ داوُدُ الخِلافَةَ وَابتُلِيَ بِالرَّزِيَّةِ أوِ الفِتنَةِ.
«مجمع البيان،ج8،ص494 - نوادرالاصول،ج1،ص247- تفسيرالقمي،ج2،ص162»