کد خبر: ۳۴۲۱۰۰
زمان انتشار: ۱۴:۳۱     ۰۶ مهر ۱۳۹۴
شخصی از امام کاظم(ع) پرسید: چرا علی(ع) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما خاندانی هستیم که ولی‌مان خدا است، حق ما را تنها او می‏‌گیرد. ما اولیای مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس می‏‌گیریم.
به گزارش پایگاه 598، چهاردهم ذی‌الحجه سال هفتم هجرت مصادف است با سالروز بخشش فدک به حضرت زهرا سلام‌الله علیها توسط حضرت رسول(ص).

آنچه در ادامه می‌خوانید، گذری تاریخی-روایی بر ماجرای فدک است.

فدک یکی از دهکده‌‏های آباد و حاصل خیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. در سال هفتم هجرت، قلعه‌‏های خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم شدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمین‏‌ها و باغ‏‌های خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند.

سرزمین‌هایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان می‌افتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد می‌‏تواند درباره آنها تصمیم بگیرد. لذا وقتی آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیرا» نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را تقدیم او نمود.

اما پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، در زمان خلافت ابوبکر حضرت فاطمه (س) از فدک محروم شد.

مسلم بن حجّاج نیشابوری، در کتاب معروفش با عنوان «صحیح مسلم»، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه (س) را به طور مشروح آورده و از عایشه نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با او سخن نگفت.

نیز در نهج‏‌البلاغه چنین آمده است: از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین داور است.

اما در جواب این سؤال که چرا حضرت علی (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت باید گفت: خوب است مقدمتا بدانیم که ایشان به دلیل حفظ اصل اسلام، علی رغم تمام اعتراضاتی که به خلفای پیشین داشتند، به همکاری با آنان در رسیدگی به امور جامعه اسلامی می‌پرداختند و به تعبیر زیبای خودشان: «برای ما حقی وجود دارد که اگر به ما دادند که چه بهتر و گرنه ترجیح می دهیم به عنوان نفر دوم، پشت شتر سوار شویم هر چند که مدتها به طول انجامد».

در حقیقت ایشان، قدرت را تنها به عنوان ابزار، نه به عنوان هدف تلقی می‌نمودند و به همین دلیل، هم در زمان خلفای سابق و هم در زمان خلافت ظاهری خودشان ترجیح می‌دادند که موارد زیادی را با سکوت سپری نموده و قضاوت در مورد آن را به عهده آیندگان بسپارند. اما این که چرا ایشان در موارد بسیاری به نظر خودشان در زمان حکومت خودشان عمل ننمودند، جالب است بدانید که ایشان در همین زمان با انجام نماز تراویح مخالفت نمودند ولی به دلیل اعتراض برخی افراد وادار شدند که آنها را به حال خود واگذارند و مطمئنا می‌دانید که ایشان به حَکَم قرار دادن ابو موسی اشعری راضی نبودند ولی به اجبار با آن موافقت کردند و اصولا ایشان زمانی به حکومت رسیدند که بیست و پنج سال قبل از آن به طور مداوم، جامعه اسلامی در سیطره تبلیغاتی بود که عمل خلفای پیشین را توجیه نموده و مخالفت در برخی زمینه‌ها ایجاد مشکل می‌کرد.

همانند برگرداندن فدک که به عقیده برخی، تلاش برای منافع شخصی تلقی می‌شد در حالی که این نکته را هم می‌دانیم فدک از آن جهت برای فاطمه گرامی بود که یادگار رسول خدا و پشتوانه مالی برای اهل بیت مخصوصا حضرت علی (ع) و شیعیان بود و اتفاقا حکومت وقت برای خالی کردن دست حضرت علی (ع) از اقدامات عملی، اقدام به گرفتن فدک از فاطمه (س) کرد. حال با توجه به آن شرایط و اینکه فعلا خلافت به حضرت علی (ع) رسیده است و هم اکنون آن حضرت(ع) از پشتوانه مالی برخوردار است، صلاح نبود که به این مسائل دامن زده شود، و مسائل مهم‌تر تحت شعاع این مسئله قرار گیرند علاوه دوره خلافت ایشان آن قدر کوتاه و همراه با جنگ ها و کارشکنی‌های گوناگون بود که به ایشان اجازه اصلاحات اساسی را در بسیاری موارد نمی‌داد.

روایاتی که از سوی امامان معصوم (ع) وارد شده است به نحوی به این مسائل اشاره دارند:

1. گذشت زمان این حادثه و عدم ضرورت طرح مجدد آن از سوی حضرت علی(ع)

ابو بصیر می‏‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا حضرت علی (ع) پس از به حکومت رسیدن فدک را پس نگرفت؟ آن حضرت فرمود: چون ظالم و مظلوم هر دو مرده بودند و خداوند ظالم را کیفر و مظلوم را پاداش داده بود و علی بن ابی طالب (ع) خوش نداشت چیزی را که غاصب آن کیفر و مغصوبه آن پاداش دیده، برگرداند.

2. گذشت حقوق شخصی به دلیل مصالح عمومی

ابن ابراهیم کرخی می‏‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: علی (ع) وقتی که حاکم مردم شد، چرا فدک را برنگردانید؟ امام در جواب فرمود: پیامبر (ص) وقتی که مکه را فتح کرد، به او گفتند: آیا به خانه‌‏ات بر نمی‏‌گردی؟ فرمود: خانه ما را که عقیل فروخته است. گفتند: چرا پس نمی‏‌گیری؟ فرمود: ما خاندانی هستیم که اگر چیزی را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمی‏‌گردانیم، حضرت علی (ع) هم به پیروی از پیامبر (ص) باز پس نگرفت.

شخصی از امام کاظم (ع) پرسید: چرا علی (ع) فدک را باز پس نگرفت، امام در جواب فرمود: ما خاندانی هستیم که ولیّمان خدا است، حق ما را تنها او می‏‌گیرد و ما اولیای مردم هستیم و حقوق آنان را از ستمگران باز پس می‏‌گیریم، ولی برای خودمان باز پس نمی‏‌گیریم.

اما خوب است که بدانیم که سرگذشت فدک پس از شهادت امام علی (ع) به کجا انجامید؟

 آنچه در تایخ آمده حاکی از این است که: پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت و تا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند.

وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا (س) پس گرفت. اما فرزند منصور (مهدی) فدک را مجدداً به فرزندان زهرا (س) بازگرداند.

پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند و وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگرداند. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر می‏‌گرداندند و گاه پس می‌‏گرفتند.

در عصر آنها، فدک مسأله‏‌ای سیاسی به شمار می‏‌آمد نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند. برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنی‏امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو با این کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی.

سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد درختانش به دستور شخصی به نام «عبدالله بن عمر بازیار» قطع شد و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود. شخصی که آن درختان را قطع کرد، «بشران بن ابی امیة ثقفی» نام داشت که پس از بازگشت به بصره آن گونه که در تاریخ آمده است فلج شد.


اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
SWEDEN
۱۴:۵۵ - ۰۶ مهر ۱۳۹۴
۰
۰
به همان سیره حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نگاه کنید. امام هرگز
نمی تواند فدک را بازگرداند، چرا که مردم این مساله را نه به حساب اجرای
عدالت ، که به حساب دنیا پرستی علی و اولاد او خواهند گذاشت. امام نمی
تواند با بسیاری از بدعتها مبارزه کند . امام حتی نتوانست در یک عمل
عبادی مانند ممنوعیت به جماعت خواندن نماز های مستحبی حق را پیاده کند!
چه رسد به موارد بالاتر! چون همانطور که خودشان می فرمایند :

"قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را
به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت
بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند: ای
اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می
دارند!
و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده ، همانگونه که از این امت تفرقه و
اطاعت از امامانِ گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم."

مساله واضح است. وقتی مردم حق را تشخیص نمی دهند و به خطا آن را باطل می
پندارند، اجرای آن حق باید متوقف شود. چرا که نه تنها به هدایت مردم منجر
نخواهد شد ، بلکه نتیجه ای جز گمراهی بیشتر آنها جبهه گیری بیشتر آنها
علیه حق نخواهد داشت.

اما در عوض همین علی علیه السلام که ناچار است در این موارد حق را تعطیل
کند، در جایی مانند برقراری مساوات در بیت المال با شدت و قاطعیت عدالت
را اجرا می کند. چرا؟
چون در اینجا مساله پرداخت پول به مساوات یک مساله حسی و عینی است. همه
مردم می دانستند که پرداخت بیت المال به مساوات عین عدالت است و سنت رسول
الله صلی الله علیه و آله بوده است و حتی ابوبکر هم به همین روش رفتار
کرد. لهذا احدی متعرض نشد که که بگوید مساوات در بیت المال بی عدالتی
است! بلکه صریحا می گفتند می دانیم عدالت است اما تو بیا قدری به اشراف
بیشتر بده ! یا مثلا برادرش عقیل می گفت بیا به من که فقیرم بیش از سهم
مساوات بده!
یعنی اگر قرار است مردمی راه باطل را انتخاب کنند باید آگاهانه آن را
انتخاب کنند. و آن وقت است که امام صریحا با مردمی که حجت بر آنها تمام
شده و آگاهانه بی عدالتی را ترجیح می دهند، با شمشیر رو به رو می شود یا
آهن سرخ شده در دست برادرش می گذارد.
اما جایی که عدالت برای مردم ابهام داشته باشد یا به غلط بی عدالتی تعبیر
شود باید آن را تعطیل کرد. و این است هدف انبیا که چیزی جز روشن کردن
مسیر حق از مسیر باطل نیست. انتخاب انسانها باید آگاهانه باشد تا معنای "
قد تبین الرشد من الغی" متجلی گردد.
ناگفته نماند که این سیره اهل بیت علیهم السلام چیزی نیست جز همان معنای
کرامت انسان و اساسا اختیار انسان هم زمانی معنا دارد که بتواند آگاهانه
انتخاب نماید. و این سیره دایمی ائمه بوده که می توان آن را به صورت هدف
و برنامه اصلی همه ائمه علیهم السلام مشاهده کرد. چه در حال قدرت ظاهری و
دنیوی و چه در شرایط خانه نشینی.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها