به گزارش پایگاه 598، هفته پیش تلاش کردیم مفاهیم و اهداف طرح آمریکایی- انگلیسی
«توانمندسازی زنان» به عنوان بهترین مسیر برای تحمیل آموزهها و تغییرات
لیبرالیستی در جوامع هدف را تشریح کنیم. از مدارس آمریکایی- انگلیسی فعال
در ایران گفتیم که دریچهای برای ایجاد تغییرات نسلی و آرمانی گسترده در
جامعه ایرانی با نفوذ در فکر زنان کشورمان به عنوان مهمترین نگاهبانان و
مروجین سبک زندگی ایرانی- اسلامی یافتهاند و در قالب آموزشهای به ظاهر
ساده، اهداف مهمی همچون «تقابل زن و اسلام» و «درگیری جامعه بانوان و
حاکمیت» و «جدایی دولت و مردم» را دنبال میکنند. بر اساس اسناد «آژانس
توسعه ملی آمریکا»، زنان جوامع مسلمان هدف اصلی اجرای طرح جهانی
«توانمندسازی زنان» قرار دارند. یک جستجوی تصویری ساده در اینترنت نشان
میدهد «فمنیست های مسلمان» به عنوان گروهی که از دانشگاه سواس لندن وابسته
به MI6 سربرآوردند، مهمترین مجریان و ایدهپردازان طرح مذکور به شمار
میروند. اخیرا شبکه بیبیسی فارسی با دعوت از یکی از نوادگان علمای شهیر
سابق، کوشید موضوع فمنیسم اسلامی را ذیل تیتر توانمندسازی زنان در جوامع
مسلمان باز کند. میهمان برنامه با حجاب ناقصی که بر سر داشت از تناقضات
اسلام با «حقوق زنان» گفت و بیان کرد: وقتی به جای احادیث و فتاوا و
اجتهادات مراجع تقلید به متن قرآن مراجعه کردم، متوجه شدم این خدا نیست که
به ما زنها ظلم کرده، بلکه احادیث و دینداران هستند که چنین میکنند! سپس
مجری برنامه کوشید با ذکر مثالهایی از تضاد حقوق زن در اسلام و لیبرالیسم
همچون حجاب و آزادی جنسی، موضوع را کامل در ذهن مخاطب راه بیندازد و شکلی
جدید از اسلام من درآوردی انگلیسی را از دهان «فمنیسم اسلامی» به مخاطب
عرضه کند.
اما نکته اصلی بحث «نفوذ در جوامع زنان مسلمان» به نام
توانمندسازی فمنیسیتی یا هر نحله زنانه دیگری که از غرب در طول دهههای
متمادی سربرآورده این است که تاکنون «لیبرالیسم» به عنوان مهمترین و
جدیترین رقیب مدعی و در حال جنگ با اسلام، موفق نشده آرامش، خوشبختی و
امنیتی مثالزدنی حتی در یک جامعه کوچک اروپایی به عنوان نمونهای آرمانی و
مثالی به جهان ارائه دهد. آنچه تلاش میشود در ذیل فرقه و نحلهسازیهای
مکرر پنهان نگاه داشته شود، شکست غرب در حوزه «خانواده» و علی الخصوص مسئله
«زنان» به عنوان نیمی از جمعیت جهان است. شعارهایی همچون «برابری جنسیتی»
به عنوان مبنای اساسی طرح «توانمندسازی زنان» بنا بود با ارائه آزادیهای
ضدخانواده به زنان، آنها را مستقل از نهادها و نقشهای اجتماعی، صرفا
موجودی توانا و آزاد در ضربهزدن به چارچوبهای خانواده، به خوشبختی و
آرامشی مثالزدنی برساند. نتیجه این شد که خود «فمنیسم» به عنوان مادر طرح
لیبرالیستی «توانمندسازی اجتماعی- اقتصادی زنان» تاکنون برای حفظ اندک
هوادار خود، پس از بروز مشکلات اجتماعی و فردی بسیار برای جامعه زنان،
ناچار به ایجاد دست کم 5 نسل تغییرات در اصول خود شده است! علیرغم فاش
بودن سابقه همه حرکتهای زنانه در غرب و فروپاشی خانواده به عنوان
مقدسترین نهاد اجتماعی در جوامع بانی و مجری چنین طرحهایی، کماکان اصرار
بر برهم زدن «اعتدال زنانه جوامع مسلمان» به نام اجرای «نسخه برتر» وجود
دارد. با این مقدمه در این شماره تلاش میکنیم، نگاهی از نزدیک به
ساختارسازیهای درونی حاکمیت در حوزه زنان داشته باشیم و کشف کنیم چطور
جامعهای با نظامات برتر در حوزه خانواده اعم از زن و مرد و فرزندان،
تصمیم گرفت دست کم در پارهای از موارد تن به اجرای آموزههای خانمان
برانداز غربی بدهد!
زن برتر است یا مرد؟
این
سوالی است تاریخی که احتمالا در رونق انحرافات اجتماعی و دست کاری اعتدال
خانواده با تلاش برای تنظیم کفههای ترازوی خانه به سمت زن یا مرد، نقشی
غیرقابل انکار داشته است. برخلاف فلسفه غربی، در اسلام اصالت از آن «زن» یا
«مرد» به تنهایی نیست بلکه قوانین زندگی متناسب با حفظ ارزشها، اخلاقیات و
امنیت خانواده، تنظیم شده است. رهبر انقلاب با تأکید بر نگاه انسانی
اسلام به مسئله زن میگویند:«در بسیاری از مسائل از جمله سیر مقامات معنوی
هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد اما قالبها متفاوت است و این واقعیت
در کنار عرصههای مشترک، منطقاً عرصههای متفاوتی را نیز به همراه
میآورد.» به همین دلیل است که ایشان تاکید بر «برابری جنسی» را مطابق با
مفاد کنوانسیونهای غربی، کاملا غلط برمیشمارند و تفاوتهای زن و مرد را
به رسمیت شناخته و میگویند: «اگر میخواهیم نگاه ما به مسئله زن، «سالم،
منطقی، دقیق و راهگشا» باشد باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و
برابری جنسی کاملاً فاصله بگیریم. برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت
همیشه حق است، اما برابری گاه «حق» است و گاه «باطل».»
عدالت یا برابری جنسیتی؟
عدالت
حکم میکند زنی که به واسطه مرگ همسر، طلاق با بیماری نانآور خانه، بار
سرپرستی اقتصادی خانواده بر دوشاش افتاده، توسط حاکمیت اسلامی دستگیری
شود و سهمی از بیتالمال دریافت کند چرا که بر اساس آموزههای دین ما، تکفل
اقتصادی خانواده برعهده زن نیست. در مقابل «برابری جنسیتی» میگوید «زن و
مرد» توامان باید کار کنند تا در میانه این بهرهکشی مضاعف از خانواده، چرخ
اقتصاد لیبرال سرمایهداری بچرخد.
عدالت اسلامی «اشتغال زنان»
را تبلیغ نمیکند اما در ارائه مشوقهای وقتگذرانی مادر و فرزند و حضور
زنان در خانواده پیشقدم است. پس جامعهای اسلامیتر است که به زنان شاغل
«تخفیف ساعت کار» برای «تشویق احساس مادری» میدهد و «حق شیردهی» در ساعت
اداری و مرخصی زایمان قابل توجه به مادران شاغل را تسهیل میکند. تمام
موارد ذکر شده ناقض «برابری جنسیتی» و برآمده از «عدالت جنسیتی» است که
کیان خانواده و حفظ اعتدال زنانه جامعه را بر شعاردهی و کوشش و خطا در مسیر
دستکاری مکرر قوانین و حقوق زنانه یا مردانه، برتر میشمارد. پس اگر ما با
جامعه آرمانی اسلامی که «حقوق زنان» را در قالب «تقویت کانون خانواده» به
بهترین شکل و بر اساس متون الهی ادا نمیکند و هنوز موفق نشده مسیر حفظ
امنیت و آرامش زندگی نیمی از جمعیت جامعه را در قالب چارچوب های قانونی
ارائه حق، تا حد اعلی تامین کند، یعنی با قله «عدالت جنسیتی» فاصله داریم.
اگر در مسیر تلاش برای تحقق «اصول اسلامی» ضعف قانونی یا عزم ناقص داریم،
دلیل نمیشود از حرکت در جاده حق منحرف شده و تن به حقوق ضدخانواده غربی
دهیم! در پیش گرفتن چنین رویهای مثل قمار برداشتههای 80 درصدی برای کسب
حقوق بر زمین مانده 20 درصدی میماند و هیچ بعید نیست در چنین نقشه هولناکی
به واسطه بر هم خوردن اعتدال زنانه جامعه، کل نظامات کشور را به علت اهمیت
مقام و جایگاه زن در جامعه اسلامی، به هیچ ببازیم.
یک پرده از پروژه نفوذ
در
هفتهای که گذشت، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری با همراهی
وزارت صنعت، دومین نمایشگاه و همایش «نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار» را
با سرفصل «توانمندسازی اجتماعی زنان» مطابق با فرامین دستوری غربی در اجلاس
کمیسیون مقام زن نیویورک، برگزار کرد. هدف از این همایش توسعه «اشتغال و
کارآفرینی زنان» برای پیشرفت اقتصادی جامعه ایرانی عنوان شد. در بخش
همکاران این همایش نام سه مرکز اروپایی فعال در حوزه «برابری جنسیتی» به
نام AFAMME، YENTE و SELENA به چشم میخورد. تحقیقی کوتاه نشان داد هر سه
مرکز مذکور با هویت ایتالیایی و هلندی وابسته به یک شبکه بینالمللی رهبری
زنان در جامعه جهانی هستند که متشکل از دهها بنیاد مختلف است و به صورت
شبکهای مدیریت طرح غربی «توانمندسازی زنان» بر اساس اصل «برابری جنسیتی»
را عهدهدار هستند. شبکه مذکور رسماً مدعی است با استفاده از شرکای ملی خود
همچون وزارت خارجه هلند، وزارت خارجه ایتالیا و نهادهای حاکمیتی اتحادیه
اروپا، اجرای طرحهای جهانی غربی در حوزه زنان را از مسیر تامین بودجه،
همکاریهای آموزشی و ملاقاتهای فراملی، رهبری میکند.
جالب
اینجاست که جوامع هدف اجرای طرحهای مذکور بنا به اعتراف صریح خود مراکز،
کشورهای فقیر و عقب ماندهای همچون غنا، پرو، بولیوی و امثالهم هستند که به
لطف دولت تدبیر و امید اکنون رسما نام «ایران» نیز در چنین مراکزی ثبت شده
است! به نظر میرسد همکاری مشترک دستگاههای مختلف دولتی در ایران با
مراکز مروج نظامات لیبرالیستی در ایران، حاصل رفت و آمد مکرر هیئتهای زنان
پارلمان اروپایی است که پیش از این منجر به بروز گافهای امنیتی همچون
دیدار با عوامل شبه فمنیست و مدعی رهبری جریان غربی زنان همچون «نسرین
ستوده» در ایران و دعوت مکرر از فعالین فراری زن همچون «فرح کریمی» و
«شیرین عبادی» و «مهرانگیز کار» و «هاله اسفندیاری» به پارلمان اروپا
باشد.
اسلامی بمانیم یا غربی شویم؟
هم اکنون بسیاری
از اندیشکدههای آمریکایی- اروپایی همچون وودرو ویلسون، بروکینگر، ویلسون
سنتر، نایاک و مراکز وابسته به پارلمان اروپا و زیرمجموعههای سازمان ملل
در کنار آژانس توسعه ملی آمریکا و دپارتمان توسعه انگلیس، کار بر جامعه
زنان ایرانی را در دستور کار قرار دادهاند. سوال اصلی اینجاست که چه کسانی
در داخل در برابر اجرای طرح نفوذ دشمن در حوزه اعتدال زنانه جامعه ایرانی
وا دادهاند و حرکت دشمن در چنین مسیر خطرناکی را تسریع میکنند؟ در کدام
اتاق فکر نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته شد «اشتغال زنان» کلید
توسعه جامعه باشد در حالی که در مدل اسلامی برخلاف مدل توسعه غربی، اشتغال
زنان به خودی خود «ارزش» محسوب نمیشود!؟
تناقض در حوزه
سیاستگذاریهای دولتی در بخش زنان بیداد میکند به نحوی که مدعیان حقوق
زنان، هنوز موفق نشدهاند خواسته مهم جامعه زنان شاغل ایرانی در خصوص
«مرخصی زایمان مادران» را به مرحله اجرا درآورند و برخلاف حوزههای مبتنی
بر آرمان «برابری جنسیتی» حاضر نیستند فرضا در تامین بودجه طرح مذکور از
مشارکت نهادهای بین لمللی استفاده کنند! ما در جامعهای زندگی میکنیم که
هنوز زن ایرانی، برای فرزندآوری همزمان با تحصیل در دانشگاه مشکلات بسیاری
را متحمل میشود اما دولت حتی یک لایحه در این حوزه به نام حمایت از تحصیل
مادر ایرانی، تقدیم مجلس نکرده است. زن در جامعه ایرانی به ابزاری برای
تامین منافع غرب گرایان تبدیل شده و در این میان ترجیح بر این است که
اصلیترین و مهمترین دغدغهاش «ورود به ورزشگاهها» عنوان شود!
با
تلاشهای دولت، ایران از سپتامبر 2015 بر کرسی مدیریت آژانس «برابری
جنسیتی و توانمندسازی زنان» در سازمان ملل تکیه میزند بیآنکه کسی پاسخگو
باشد ایران بر اساس تصمیم کدام فرد، متعهد به آرمان لیبرالیستی «برابری
جنسیتی» شد؟!
فراموشی نظامات برتر ایرانی- اسلامی
شاید
مشکل اصلی جامعه ما در حوزه توانمندسازی حقیقی جامعه زنان به عنوان آرمانی
صد در صد اسلامی، فراموشی نظامات اجتماعی درونی و مرعوب شدن در برابر
نظامات غربی باشد. حتماً بسیاری از مادران و مادربزرگان انقلابی به یاد
دارند که چگونه زنان ایرانی در بحبوحه پیروزی انقلاب و پشتیبانی از جنگ
تحمیلی نقشآفرینی کردند. از زمانی میگوییم که توانمندی زن ایرانی به
معنای برابری در نوع وظایف اجرایی نبود و عمده زنان در پشت جبهه در مساجد و
حسینیهها و دفاتر بسیج و سپاه به پشتیبانی از پدران و پسران و همسران
مجاهد خود اشتغال داشتند. چه کسی میتواند مدعی شود حفظ امنیت و آرامش
خانواده در ناامنترین شرایط اقتصادی و اجتماعی، با قناعت و مدیریت مصرف
خانوار و خدمت مضاعف در سنگر مقاومت و پشتیبانی اجری کمتر از جنگاوری در
جبهه داشته است؟ قطعاً رضایت چنین شیر زنان توانمندی از عمر پربرکت و سراسر
تلاششان، بیش از زنان شکست خورده غربی درگیر و دار مبارزه با مردان در
مسیر فروپاشی خانواده بوده است.
حقیقت این است که با فراموشی
نظامات موفق و کارگشای اسلامی، جامعه ایرانی به واسطه افت آرمانی در برخی
حوزهها، تضعیف شده است. ما محوریت مجلس در مدیریت امور خانواده را با
کلاسهای «توانمندسازی غربی» در مدارس آژانس توسعه ملی آمریکا تاخت زدیم و
نتیجه این شد که دشمن «کشف حجاب»، «طلاق»، «بیبند و باری جنسی»، «سقط
جنین»، «نفی مقام مرد در خانواده»، «اشتغال به شرط گسست بین نسلی» و
«برابری جنسیتی» را به عنوان ارزشهای آینده جوامع اسلامی معرفی کرد.
لذت سبک زندگی اصیل خانوادگی
ما
از یاد بردیم که لذت آشپزی دورهمی، مشاغل خانگی در مسیر خودکفایی خانوار،
مهارتآموزی در جلسات مذهبی همسایگی و عضویت در بسیج محله تا چه میزان در
احساس توانمندی اجتماعی زنان جامعه ایرانی تاثیر داشته است. نتیجه این که
امروز دست کم در منازل شمال شهری، دعوا بر سر این است که آشپزی و نظافت
منزل وظیفه مرد است یا زن؟! در این میان کسی یادآور نشد اسلام خانه را در
امنیت حکومت اخلاق بنا کرده است و بر همین اساس مردی که به همسر خود در
امور خانه کمک کند ماجور است و مادری که به فرزند خود شیر دهد، در زمره
زنان بهشتی است! زن میتواند خدمتکار طلب کند اما با هر قدمی که در راه رتق
و فتق امور منزل برمیدارد، فرشتگان الهی برای او حسنات ثبت میکنند. کدام
خانوادهای را میشناسید که چنین نظام حقوقی را ظلمپرور و مروج خشونت و
ضد زن ارزیابی کند؟!
ماهواره، آموزگار جدید سبک زندگی
اولین
حاصل همهگیری جلسات خانگی آموزش سبک زندگی لیبرالیستی، وقت نداشتن بانوی
منزل برای تربیت کودکان است. زنی که تربیت نسل پیش از خود را نمیپسندد و
به واسطه کمکاری نهادهایی همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و
پرورش و غیره، جزواتی برآمده از اصول سبک زندگی ایرانی- اسلامی در جلسات
مساجد و پایگاههای محل در اختیار نیست ناخودآگاه «ماهواره» را به عنوان
آموزگار خود برمیگزیند. نتیجه این میشود که در غیاب جهادگران بصیر و عالم
و سختکوش ایرانی، آموزگار اصول تربیت کودک مادران ایرانی «روانشناس بهایی»
شبکه ماهوارهای من و تو میشود! همین به اصطلاح مشاور خانواده کمسواد به
زنان ایرانی میگوید:«فساد وقتی شکل علنی به خود میگیرد ضرر خانوادگی
کمتری دارد. به همین جهت است که در جوامع غربی، خیانت به خانواده به علت
ازدیاد دیسکوها و مراکز فحشا، کمتر است(!)»
رهبر انقلاب در توصیف
پدیده مذکور میگویند: «در دنیای غرب و به خصوص در آمریکا و بعضی از
کشورهای اروپای شمالی معروف است که بنیان خانواده خیلی متزلزل است. چرا؟
علت این است که در آن جاها آزادی جنسی و بیبند و باری جنسی زیادتر است.
وقتی بیعفتی رایج شد، یعنی مرد و زن این نیاز غریزی را در جایی دیگر غیر
از خانواده، غیر از کانون خانواده، تأمین کردند، این کانون خانواده در واقع
یک چیز بیمعناست: یک چیز تحمیلی و تشریفاتی است. لذا از نظر عاطفی از هم
جدا میشوند. حالا ظاهراً جدایی بینشان نیست اما به هم علاقه و دلبستگی
ندارند.
اگر انسانها رها بودند که غریزه جنسی را هر طور
میخواهند اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمیشد یا یک چیز سُست و پوچ و
تهدیدپذیر و ویرانیپذیری میشد و هر نسیمی آن را به هم میزد. لذا در هر
جای دنیا که میبینید آزادیهای جنسی هست، به همان نسبت خانواده ضعیف است؛
چون مرد و زن برای اشباع این غریزه، احتیاجی به این کانون ندارند. اما در
آن جاهایی که دین حاکم است و آزادی جنسی نیست، همه چیز برای مرد و زن هست،
لذا این کانون خانواده حفظ و نگهداشته میشود.»
بسیج و مسجد کجا جاماندند؟
جزئی
از یک کل بودن و احساس گروه گرایی میلی ذاتی است که در زن و مرد جامعه
ایرانی وجود دارد. اگر نهادهای انقلابی ما نتوانند احساس تعهد به آرمانی
جمعی را در جلسات مشترک هفتگی در جامعه زنان ایرانی ایجاد کنند، فعالیت
دشمن در حوزه شبکهسازی اجتماعی زنان جامعه ایرانی، سادهتر خواهد شد. اگر
ما معتقدیم ترغیب زنان ایرانی به «اشتغال دایم» خارج از خانه، هدفی برآمده
از سبک زندگی اسلامی نیست، پس باید برای اوقات فراغت و آموزش اصول تربیت
کودک و همسرداری و خانهداری حرفهای ارزشی چند برابر قائل شویم.
بر
اساس اطلاعات گردآوری شده در یکی از استانهای کشورمان، ضرورت کارجمعی
مورد تأیید اکثریت زنان (85 درصد مشارکتکنندگان در مطالعه) بوده و تمایل
به جمعگرایی در سطح قابل توجهی است. زنان برای فعالیتهای خیریهای اهمیت
بسیار زیادی قائل هستند. اکثریت تمایل زیاد و بسیار زیاد (86 درصد) به این
نوع فعالیتها دارند اما در کنار چنین تمایلی کمی بیش از 82 درصد از زنان
سرپرست خانوار در یکسال گذشته در هیچ فعالیت جمعی شرکت نداشتهاند و فقط
چهار نفر (کمتر از 4 درصد) مسئول بخشی از یک کار جمعی بودهاند.
در
این گزارش، مشارکت زنان در فعالیتهای خیریهای علاوه بر اعتقادات مذهبی،
ناشی از ماهیت محلی این نوع فعالیتها، حضور گروههای فامیلی و غیره
ارزیابی شده است. شرکت در جلسات انجمن اولیاء مربیان و بسیج خواهران در
مرتبه بعدی از مشارکت اجتماعی زنان قرار دارد. مسئولیت آموزش بچهها و حسن
زنانه بودن بسیج خواهران، علاوه بر سایر انگیزههای مادی و غیرمادی
میتواند دلیل شرکت در این گروههای اجتماعی باشد.
پس از بسیج و
سایر نهادهای انقلابی همچون کمیته امداد امام خمینی و مساجد کماکان در
کانون توجه زنان قرار دارند به شرطی که بیبرنامگی ساختارمند و کمتوجهی به
جامعه زنان ایرانی را کنار گذاشته و آموزش و توانمندی حقیقی زنان به عنوان
کلیدداران ارزشها و اصول سبک زندگی ایرانی- اسلامی را در کانون
برنامهریزیها قرار دهند.
فراموش نکنیم نظام اسلامی؛ سربلندی،
دوام و رشد و توانمندی خود را مدیون کار و تلاش توام زنان و مردان ایرانی
در عرصههای مختلف است و بیتوجهی به ساختارهای اجتماعی در حوزه خانواده و
تربیت نسل عواقبی سخت و جبرانناپذیر به همراه خواهد داشت.