به گزارش پایگاه 598، قطعا قبول دارید که حسن روحانی تفاوتهای آشکاری با او دارد. نگاهش به جهان متفاوت است و در خصوص اقتصاد و فرهنگ به گونهی دیگر میاندیشد. در مجلس نمایندگان در خصوص پرونده هستهای ایران دیدگاههای متفاوتی دارند.
عدهای نمیتوانند بپذیرند که ایران رابطهای با آمریکا داشته باشد. گروهی دیگر از محسنات این توافق میگویند.
کسی از تعهدات ایران ناراضی است و نماینده دیگری به دستاوردهای آن میاندیشد. اما چگونه است که اختلاف نظر تا اینجا میرسد؟
آیا تمام آنها تنها با تحصیل و مطالعه، ارزشها و جهت گیریهای خود را شکل
دادهاند؟ آیا مغز حسن روحانی و محمود احمدینژاد، محمد جواد ظریف و سعید
جلیلی، علی مطهری و رسایی و... به یک شکل کار میکند؟
روانشناسی سیاسی و دغدغه انتخاب
امروزه در اکثر کشورهای جهان، دو دیدگاه در تئوریهای سیاسی روبروی هم
قرار دارند. تفکر محافظه کارانه و تفکر لیبرال. در کشور ما این تفاوت را با
اصولگرایی و اصلاح طلبی مشخص میکنند. مردم هم به پای صندوق میروند و به
فردی که نظر آنها را تامین میکند، رای میدهند. افراد با دیدگاههای خود
در مسائلی مانند آزادی، نابرابری، تغییر، عرف، وضعیت زندگی و دهها مولفهی
دیگر، ایدئولوژی منحصر به فردی برای خود ترسیم میکنند. روانشناسی سیاسی،
با مقایسهی نمودهای رفتاری تفکر سیاسی و خصوصیات شخصیتی و فطری انسان و
مطالعه آنها، برای توجیه این رفتار میکوشد و دغدغهای خاص دارد: انتخاب.
مغز اصلاح طلب، مغز اصولگرا
در دنیای امروز هیچ کس نیست که بتواند بگوید ژنهای فرد بر رفتار او
تاثیری ندارند. این تاثیر، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، همواره قابل احساس
است. پژوهشگران همواره در تلاشند تا علت رفتارهای انسان را بیابند. در
زمینهی مسائل سیاسی، پژوهشها با استفاده از پرسشنامهها و آزمونها،
نظرات سیاسی افراد را شناسایی میکنند و با مطالعهی آنها در افق خصوصیات
فطری و اکتسابی انسان در جهت روشنتر کردن تصویر ما از چگونگی عملکرد یک
ایدئولوژی سیاسی میکوشند. به طور مثال در مطالعات ژنتیکی سوگیری سیاسی،
گروهی از پژوهشها به مقایسه همبستگی نظرات دو قلوهای تک تخمکی، دو تخمکی و
والدین و فرزندها پرداختهاند و یافتههای آنها نشان دهنده این موضوع
هستند که دوقلوهای تک تخمکی از دو قلوهای دو تخمکی و دو قلوهای دو تخمکی
از والدین و فرزندها، نظرات نزدیک تری به یکدیگر دارند.
نتایج این پژوهشها نشان میدهد با بیشتر شدن اشتراک ژنتیکی بین افراد،
همبستگی نظرات سیاسی آنها افزایش پیدا میکند. یا در مثالی دیگر ترکیب ژن
مسئول گیرندههای دوپامین -که یک پیک عصبی است - و عامل محیطی گروه دوستان،
باعث تمایل فرد به رفتارها و تفکرات جدید است که در اوایل بزرگسالی تعیین
کننده جهت گیری اصلاح طلبی فرد میباشد.
ژنها نقشه بدن انسان را در خود دارند و به طبع ساختار مغز هر فرد توسط
ژنتیک مشخص میشود. اگرچه برخی عوامل محیطی میتوانند در تحقق این پتانسیل
نقش داشته باشند اما تفکر هر فرد از عملکرد مغز او نشات میگیرد. گروهی از
پژوهشها در تلاش برای پیدا کردن رابطه بین مشخصههای مختلف مغز و سوگیری
سیاسی هستند. از جملهٔ آنها پژوهشی است که در سال ۲۰۱۱ انجام شده و نتایج
جالب توجهی دارد. در این پژوهش همبستگی مثبتی بین حجم قشر کمربندی قدامی
(Anterior Cingulate Cortex) و تفکر اصلاح طلبی و همچنین حجم قشر راست
بادامه (Amygdala) و اصولگرایی پیدا شده است. این یافتهها با تصویر ما از
این هویتهای سیاسی هماهنگی دارند.
یکی از وظایف قشر کمربندی قدامی نظارت بر حالات تعارض و احساس عدم اطمینان است. حجم بزرگتر این بخش از مغز موجب میشود تا افراد ظرفیت بیشتری برای تحمل این وضعیتها و مسائل تازه داشته باشند. بادامه وظایف مختلفی دارد که یکی از آنها پردازش احساس ترس و حالات هیجانی است. کسانی که فعالیت این قسمت در آنها بیشتر است، نسبت به موقعیتهای جدید و تهدیدها برخورد برانگیخته و دفاعی تری دارند.
شخصیت اصول گرا، شخصیت اصلاح طلب
عامل دیگری که آن را به عنوان شخصیت میشناسیم، بیش از دو مورد مذکور در
تاثیر بر تفکر سیاسی با محیط در تعامل است. عوامل شخصیتی که به اعتقاد
روانشناسان بخشی از آنها فطری است، در طول زندگی و در لایههای مختلف
تطابق فرد با محیط، علت رفتار انسان هستند. همبستگی مثبتی که بین
سوگیریهای سیاسی همسران وجود دارد نشان دهنده جفت گیری غیر تصادفی است که
در آن فرد، جفتی را انتخاب میکند که نظرات نزدیک تری به او دارد. این
توافق نظر باعث میشود تا عقاید فرد توسط همسرش تعمیق و تشدید شوند. از
دیگر عوامل خود محیط است که یاعث ایجاد ترجیحات سیاسی است. زندگی در
محلهای ناامن باعث میشود تا مردم به مسئولین محافظه کار گرایش داشته
باشند و افزایش بیکاری موجب میشود تا افراد گشودگی بیشتری نسبت به تغییرات
سیاسی داشته باشند.
نارضایتی دانشمندان علوم سیاسی
بسیاری دانشمندان علوم سیاسی با این یافتهها احساس ناراحتی میکنند. آنها میگویند ارزشها و ایدئولوژی فرد با منطق و اخلاق در روند تصمیم گیری مشخص میشوند. آنها همچنین برای رد این دادهها تلاش برای اثبات غیر مستقیم بودن تاثیرات ژنتیکی و نسبت دادن این یافتهها به عوامل محیطی دارند. حال آنکه چه ژن خاصی مسئول نظرات و ترجیحات سیاسی فرد باشد و چه ژنتیک زمینه ساز جهت دهی به تفکر سیاسی فرد باشد، تاثیر آن بر نظام فکری افراد غیر قابل انکار است. کسی که به طبع خود متکی به عرف جامعه است و دربرابر تهدید برمی انگیزد، مقابل تغییر میایستد و فردی دیگر به موقعیتهای جدید، نه نمیگوید.
منبع: باشگاه خبرنگاران