«فواد ایزدی» فارغ التحصیل دانشگاه ایالتی «لوئیزیانا» در رشته ارتباطات جمعی با تمرکز بر ارتباطات سیاسی بین المللی است و تا کنون آثار و مقالات زیادی در این حوزه ارائه داده است. از تالیفات وی می توان به «دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران» و «منبع شناسی تروریسم و صلح» اشاره کرد. وی همچنین عضو ائتلاف ارتباطات دموکراتیک و اتحادیه مطالعات بین المللی است.
در میان نامزدهای جمهوریخواه شاهد فردی چون «دونالد ترامپ» هستیم که با توجه به نظرسنجی ها توانسته در صدر فهرست این حزب به لحاظ اقبال مردمی باشد. چرا مردم آمریکا به اندیشه های او روی خوش نشان داده اند؟
این مسئله ای است که باید به دقت مورد مطالعه قرار بگیرد. اتفاقی که امروز در آمریکا رخ می دهد این است که سیاستمداران سنتی -یعنی آنهایی که از ابتدای کار حرفه ای خود در حوزه سیاست فعالیت داشته اند مثل بیل کلینتون- در آمریکا طی سال های گذشته به آدم های منفوری بدل شده اند. این یک پدیده است و قبلا وضع به این صورت نبود و این وضعیت درباره کنگره هم صدق می کند. به عنوان مثال «هری رید» رهبر دموکرات های مجلس سنا چندی پیش گلایه داشت که محبوبیت کنگره در آمریکا حتی از محبوبیت کره شمالی نیز کمتر است و این حقیقت دارد چرا که طبق نظر سنجی ها تنها ۹ درصد از آمریکایی ها از عملکرد کنگره رضایت دارند حال آنکه محبوبیت کره شمالی ۱۱ درصد است. یکی از دلایلی که مردم آمریکا حضور کمرنگی در انتخابات دارند از همین عدم رضایت نسبت به عملکرد سیاستمداران حرفه ای ناشی می شود. انتخاب در آمریکا از بین دو گزینه بد و بدتر انجام می گیرد. یکی از دلایل به وجود آمدن پدیده ای مثل ترامپ آن است که مردم از سیاستمداران سنتی خسته شده اند و در عوض شعاری که وی انتخاب کرده این است که «من سیاستمدار سنتی نیستم» و ضمنا لحن صحبت وی مردم پسندانه است.
البته معلوم نیست که این هیجان در یک سال باقی مانده تا زمان انتخابات به قوت خود باقی بماند چون رسانه های اصلی آمریکا چه آنهایی که به حزب دموکرات وابسته اند و چه آنهایی که تمایلات جمهوریخواهانه دارند به شدت برنامه هایی را علیه ترامپ پخش می کنند. به عنوان مثال وی چندی پیش با یکی از خبرنگاران شبکه «فاکس نیوز» مجادله کرد و دلیل اینکه شبکه ای مثل فاکس که مبلغ افکار جمهوری خواهانه است با مطرح ترین نامزد این حزب مخالفت می ورزد این است که از نظر رهبران حزب وی نباید در این جایگاه باقی بماند. ساختار سنتی حزب (پارتی استبلیشمنت) معمولا کاندیدای مورد علاقه خود را معرفی می کند که در حزب دموکرات این شخص هیلاری کلینتون و در حزب جمهوریخواه ظاهرا جب بوش است. ترامپ کسی است که با گزینه منتخب حزب مخالف است و می خواهد به جریان اصلی مبدل شود.
جریان اصلی حزب جمهوریخواه از پدیده ترامپ خشنود نیست زیرا وی در حال برهم زدن بازی سنتی حزب است و توانایی این کار را هم دارد چرا که یکی از ابزارهای رهبران حزب برای مهار کردن شخص خاطی مسدود کردن منابع مالی وی است که این امر در مورد ترامپ کارساز نیست زیرا وی به عنوان یک میلیاردر برای پوشش دادن هزینه های کمپین خود نیازمند کمک دیگران نیست. درواقع بدنه اصلی حزب جمهوریخواه از هر ابزاری برای فرونشاندن محبوبیت ترامپ استفاده می کند که یکی از آنها توسل به شبکه فاکس است.
به طور کلی بر اساس اظهارات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چه محورهایی از سوی آنها مطرح شده است؟ آیا اولویت با مسائل داخلی بوده یا سیاست خارجی؟
الان که سیاستمدارهای سنتی منفور شده اند بزرگترین شعار آنها تغییر واشنگتن است این را کلینتون می گوید، بوش می گوید و جالب آنکه ترامپ هم این را می گوید و جالبتر آنکه وی اصرار دارد که اصلا سیاستمدار نبوده است. این پدیده که مردم آمریکا نگاهشان به سیاستمداران منفی است و دنبال یک جایگزین مناسب می گردند یعنی کسی که سیاستمدار نباشد برای آمریکا که داعیه دار دموکراسی در جهان است بسیار بد است. شعار آنها این است ما سیاستمدار نیستیم میخواهیم واشنگتن (سیستم پوسیده حاکم) را عوض کنیم.
مردم به سیاستمداران حرفه ای بدبین شده اند چرا که فقط به دنبال منافع خودشان هستند و به همین دلیل است که از شعار تغییر استقبال می کنند. کهنه سیاستمداران آمریکایی اگر در حوزه سیاست خارجی مثل توافق هسته ای ایران هم با یکدیگر درگیر می شوند در واقع به دنبال تامین منافع سیاسی خودشان هستند. آنها کاری با متن توافق ندارند و هدفشان این است که بگویند سیاست اوباما اشتباه بوده و ما باید آن را اصلاح کنیم.
به طور سنتی مباحث داخلی و به ویژه مسائل اقتصادی اولویت نخست مردم است. البته در ابتدای حصول توافق هسته ای، مردم آمریکا با آن موافق بودند اما رفته رفته با تبلیغاتی که انجام گرفت مخافت ها بیشتر شد. به هر حال الان نمی توان گفت که کدام حزب یا کاندیدا برنده اصلی است. ما بازه زمانی طولانی را تا انتخابات اصلی پیش رو داریم و شاهد اتفاقات متعددی خواهیم بود. جمهوری خواهان باید در ابتدا مشکل ترامپ را حل کنند چون اگر به دور دوم راه پیدا کند تی پارتی ازوی حمایت خواهد کرد اما نو محافظه کارها چنین کاری را نمی کنند. پس جمهوریخواهان تا فرصت باقی است باید ترامپ را از جایگاه فعلی خود پایین بکشند.
توافق هسته ای ایران تا چه اندازه در سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخیل است و رویکرد واقعی و نه شعاری کاندیدای پیروز در قبال برنامه هسته ای ایران چگونه خواهد بود؟
در پاسخ به این سؤال مهم باید گفت مخالفین توافق هسته ای در کنگره به سه گروه تقسیم می شوند که به ترتیب دغدغه سیاسی، دغدغه سیاست گذاری و دغدغه تعلیق تحریم ها را خواهند داشت. گروه نخست همین جمهوریخواهان هستند. در واقع، سناتور جمهوریخواهی که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است باید در جلسه استماع کنگره با «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا، مخالفت کند تا به نوعی خود را از ۱۷ کاندیدای دیگر متمایز جلوه دهد. جمهوریخواهان که با سیاست خارجی اوباما از پایه و اساس مخالف هستند و آن را مایه افت وجهه جهانی آمریکا می دانند، اصلا به متن توافق ایران کاری ندارند و بی توجه به ماهیت آن ساز مخالف می زنند.
اما گروه دوم که شامل «چاک شومر» و «رابرت منندز» دو سناتور دموکرات مخالف توافق هسته ای و امثال آنها می شود، با کلیت الگوهای اوباما در عرصه تعاملات خارجی مشکلی ندارند بلکه با نحوه سیاست گذاری و رسیدن به اهداف تعیین شده مشکل دارند و می گویند روش درست برخورد با ایران تحریم و فشار بیشتر است. آنها حضور ایران در پای میز مذاکره را نتیجه سخت گیری های آمریکا دانسته و معتقدند اگر واشنگتن به اعمال فشار خود ادامه می داد، می توانست به هدف اصلی خود یعنی متوقف کردن برنامه هسته ای ایران نائل شده و چه بسا دولت جمهوری اسلامی را هم سرنگون کند. گلایه مندی این گروه آن است که چرا اوباما مسیر دیگری را انتخاب کرد و به سیاست ادامه فشار علیه ایران بها نداد. استدلال اوباما هم این است که تحریم ها آنگونه که می بایست طی ۶ سال گذشته پاسخ نداده و ضمنا دولت واشنگتن در پی بهبود روابط با ایران نیست بلکه همچنان نیت خود را بر ادامه برخورد با ایران متمرکز کرده است. وی معتقد است ایرانی که اهرم هسته ای را از دست داده، به مراتب راحت تر از ایرانی که همچنان این اهرم را به دست دارد، می توان کنترل کرد.
برنامه اصلی هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است و برای همین است که کری سه هفته پیش در کمیته روابط خارجی سنا از مذاکرات فشرده خود با احزاب اپوزیسیون ایران طی ماه های گذشته صحبت کرد. این نشان دهنده این است که دولت واشنگتن همچنان برنامه سرنگونی دولت ایران را در سر می پرورد و قصد دوستی ندارد. اوباما معتقد است که با کاهش فشارها و باز شدن درهای بازار ایران به روی شرکت های خارجی این کشور زودتر مهیای پذیرش تغییرات مورد نظر آمریکا می شود.
گروه سوم سیاستمداران وابسته به لابی های صهیونیستی متصل به «بنیامین نتانیاهو» هستند. چرا نتانیاهو از کند شدن برنامه هسته ای ایران دلخور است چرا وی دوست ندارد با این توافق نظارت بر برنامه هسته ای ایران بیشتر شود؟ نگرانی وی از بابت روز اجرای توافق است یعنی زمانی که ایران به تعهدات خود عمل کرده و آژانس در قبال نتایج مثبتی که از راستی آزمایی خود گرفته می خواهد برخی از تحریم ها را تعلیق کند. نتانیاهو می خواهد فضا را به گونه ای طراحی و تنظیم کند که رئیس جمهور آتی آمریکا قدمی برای رفع تحریم ها بر ندارد و از آنجا که به لحاظ حقوقی هم طرف مقابل هیچ امضائی نداده است، ممکن است گروه سوم در به کرسی نشاندن رای خود موفق شود.
بحث ایران در آمریکا طی یک سال و نیمی که تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ باقی مانده داغ خواهد بود و به چالش کشاندن سیاست خارجی اوباما به نفع هر سه گروه نام برده است. در تاریخ آمریکا مواردی از نقض موافقت نامه های پیشین به دست یک رئیس جمهور جدید وجود داشته است. معاهده (ABM) یا همان پیمان منع تولید موشک های ضد موشک بالستیک را بوش پسر نقض کرد. معاهده با کره شمالی را کلینتون امضا کرد اما باز هم بوش پسر آن را نقض کرد و اگر جب بوش هم انتخابات را ببرد با توجه به سابقه خانوادگی اش احتمال نقض توافق هسته ای وجود دارد. در نهایت، حتی اگر اوباما هم از حق وتوی خود استفاده کند، با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید سه گروه با استناد به مخالفت کنگره مسیر راحت تری را برای نقض توافق در پیش رو خواهند داشت.