علی (ع) در دورانی به خلافت رسیدند که هنوز چند سالی از دوران جهالیت عرب نگذشته بود. دورانی که استبداد و دیکتاتوری و جنگ و خونریزی تعیین کننده سرنوشت حکام بود امّا با ظهور اسلام، مردم نقش تعیین کننده ای در نظام و سرنوشت خود پیدا کردند و حتی بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص)، بدلیل فتنه ای که صورت گرفت و مردم اقبالی به امیرالمومنین (ع) نشان ندادند، حضرت سالها خانه نشینی را در پیش گرفتند و حاضر نشدند تا برای حکومتی که از جانب خداوند متعال حق وی و توصیه پیامبر اسلام (ص) بود، به روی مردم شمشیر بکشند تا اینکه خود مردم بر مشروعیت حضرت، مهر مقبولیت هم زدند و او را بر مسند خلافت نشاندند.
به گزارش سرویس دین و اندیشه بی باک، روش اميرمؤمنان علي عليه السلام در تعيين حاكم براي شهرها اينگونه بود كه پس از انتخاب شخص به آن حاكم مي فرمودند: «هنگامي كه به آن شهر رسيدي مردم را در مسجد و یا ميدان عمومي شهر گرد خود جمع كن و نامه ي مرا براي آنان بخوان و ايشان را از محتواي نامه مبني بر اينكه من تو را حاكم بر آنان قرار داده ام، آگاه كن، سپس از مردم بخواه كه راجع به ولايت تو رأي بدهند. اگر مردم رأي مثبت به تو ندادند، نزد من بازگرد تا انشاء اللّه حاكم ديگري براي آنان تعيين كنم. »
ملاحظه كنيد كه اسلام تا چه حدّ به رأي مردم احترام مي گذارد تا آنجايي كه يك استاندار يا فرماندار منصوب، از جانب شخص رهبر و فرمانده ي كل قواي اسلامي نيز بايد مورد توافق مردم باشد و حتّي در صورت عدم توافق مردم، از پست خود بركنار مي شود، با وجودي كه همه مي دانيم حضرت علي عليه السلام منصوب از سوي خداوند متعال و معصوم هستند و دستور ايشان واجب الاطاعه و آنچه را كه انجام مي دهد حجّت است.
حتّي خود آن حضرت را مردم با انتخابات آزاد و با شوراي همگاني بر سر كار آوردند، لذا حضرت علي عليه السلام تنها خليفه اي است كه هم منصوب از سوي خداوند بوده و هم طبق آراي مردم بر سر كار آمده است، به قول معروف «نص و شوري در ايشان جمع شده است» زيرا درباره ي ابوبكر به فرض وجود شوري، نصّي نبوده است يا درباره ي عمر با وجود انتصاب از سوي ابوبكر، نه نصّي از جانب خدا مي باشد و نه شورايي در كار بوده است و امّا عثمان كه درباره اش هيچ نصّي نبود با يك شوراي غيرهمگاني، چهار نفره سركار آمد.