محمدعلی، چشم امید به روزهای آینده دوخته است تا شاید با یک پیوند دیگر به
زندگی گذشتهاش که با انس دائمی با قرآن همراه بود بازگردد، هر چند که
هزینههای این پیوند میتواند برای او و خانوادهاش کمرشکن و سنگین باشد
اما امید به آینده راهی است برای اینکه سختیهای پیش رو را فراموش کند.
زمانی که به گفتوگو با خانواده این حافظ قرآن پرداختیم، «محمدعلی» همچون
همیشه روی تخت بیمارستان درد دیالیز را تحمل میکرد بنابر این موفق به
گفتوگو با وی نشدیم و تنها مادرش که چند سال قبل درس عشق به فرزند را به
خوبی نشان داده بود، در این گفتوگو شرکت کرد.
اولین بار که همه متوجه استعداد او در حفظ قرآن کریم شدند زمانی بود که هنوز با درد دیالیز غریبه بود و این درد طاقتفرسا همدم لحظات شیرینی که به مرور قرآن کریم میپرداخت، نشده بود. همان سالی که محمدعلی در کلاس چهارم تحصیل میکند و حدود سه یا چهار سال از دوستی با درد نارسایی کلیوی دور بوده است، همه متوجه استعداد او در زمینه حفظ قرآن کریم میشوند.
«محمدعلی وکیلی» متولد 20 بهمن ماه سال 1376 در شهرستان ساوه است،
این را مادر محمدعلی میگوید و داستان را از زمانی که همه متوجه استعداد
او در حفظ قرآن کریم شدند آغاز میکند: «استعداد او در حفظ قرآن کریم زمانی
شناخته شد که در مدرسه مسابقات قرآن برگزار شد و محمدعلی بدون هیچ مشکلی
در آن مسابقات شرکت کرده و رتبه اول را کسب کرد، مسابقاتی که در آن
دانشآموزان باید 18 سوره از قرآن کریم را حفظ میکردند، محمدعلی این کار
را انجام داد بدون کمک هیچ کدام از والدین و همین باعث شد تا معاون مدرسه
پی به استعداد او ببرد و سفارش وی را به پدرش بکند. محمدعلی در این سال
هنوز کلاس چهارم دبستان بود».
انس محمدعلی با حفظ قرآن آغاز شده است و هیچ چیز جلودار او نیست تا اینکه
بتواند حفظ کل قرآن را به پایان ببرد، محمدعلی بعد از کسب رتبه اول در
مدرسه و شهرستان ساوه، راه خود را پیدا کرده و از هر فرصتی برای حفظ آیاتی
از کلامالله مجید استفاده میکند، در زنگهای تفریح به جای اینکه به بازی
بپردازد به خواندن قرآن و حفظ کردن آن میپردازد، این صحنهها از چشم
معاون مدرسه به دور نمیماند و اولین توصیهها را برای توجه بیشتر به
محمدعلی وکیلی انجام میدهد.
مادر محمدعلی وکیلی در این زمینه میگوید: «بعد از اینکه معاون مدرسه
توصیههای زیادی به پدر محمدعلی کرد، به تکاپو برای کمک به محمدعلی برای
حفظ قرآن کریم افتادیم، اما با توجه به اینکه تازه به شهرک فجر آمده بودیم
هیچ امکاناتی در این شهرک وجود نداشت و مجبور بودیم که محمدعلی را برای
حضور در جلسات قرآن کریم به مؤسسه دارتحفیظ ساوه بردیم که در منطقه دیگری
از شهر قرار داشت، در آنجا خانم مریم سعیدی که در حال حاضر داور بینالمللی
هستند، چند قرآنآموز داشت که همه دختر بودند. با توجه به اینکه محمدعلی
سن و سالی نداشت در آن جلسات و همراه با آن دختران خردسال کار حفظ قرآن خود
را ادامه داد».
محمدعلی در جلسات حفظ قرآن دارتحفیظ دو جزء از قرآن کریم را حفظ میکند،
در ادامه به دلیل اینکه مربی آنها از ساوه به اراک منتقل میشود، وقفه
کوتاهی در کار حفظ محمدعلی پیش میآید تا اینکه با موسسه امام سجاد(ع) و
خانم نجاتی آشنا میشود تا به این ترتیب کار حفظ محمدعلی ادامه پیدا کند.
استعداد محمدعلی به حدی است که معلم مؤسسه به والدین او میگوید که محمدعلی
نیاز به آموزش ندارد و خود به تنهایی می تواند قرآن را حفظ کند، همین
موضوع خانواده را بیشتر ترغیب میکند. محمدعلی در این مدت همزمان با حفظ
قرآن در مسابقات مختلف نیز شرکت میکند که موفقیتهای خوبی هم برایش به
همراه دارد و بالاترین آن هم کسب رتبه اول مسابقات سراسری قرآن در سال 1391
در رشته حفظ 15 جزء قرآن کریم است.
مادر محمدعلی در ادامه در این مورد بیان میدارد: «بعد از آنکه مربی
محمدعلی از استعداد فوقالعاده او گفت و اینکه نیاز به معلم ندارد، دیگر به
مؤسسه نرفت و در منزل حفظ خود را ادامه داد تا اینکه حفظ را به پایان
رساند و دوران تثبیت حفظ خود را نیز نزد خانم رستمی و خانم نجاتی به پایان
رساند. در حال حاضر هم حافظ کل قرآن است، کار حفظ چهار سال و شش ماه به طول
انجامید و دوره تثبیت نیز شش ماه ادامه داشت».
در طول این سالها و پس از حافظ کل قرآن شدن برای دورههای مربیگری نیز
دعوت میشود و حدود یکسال مربی مؤسسه دارتحفیظ بوده است که همه چیز شروع
میشود، دردی یکباره میآید و تمام خانواده را درگیر خود میکند، دردی که
جسم نحیف محمدعلی یارای مقابله با آن را ندارد و این خانواده را بسیار آزار
میدهد.
«محمدعلی وکیلی» فرزند دوم خانواده است و دو برادر بزرگتر و کوچکتر از خود
دارد، فرزند کوچکتر نیز 15 جزء را حفظ کرده است، مادرش خانهدار است و
پدرش نیز در یکی از شرکتهای تولید ظروف چینی کار میکند، با وضعیت
اقتصادی نه چندان خوب.
بیماری محمدعلی وکیلی از سال 1390 خود را نشان میدهد
تا زندگی و سرنوشت روی دردآور خود را به این حافظ کل قرآن نشان دهد، همین
دردها باعث میشود کار مربیگری قرآن را رها کند. «بحث بیماری محمدعلی از
دوران کودکی علائم کمی داشت که با مراجعه به دکتر مورد خاصی گزارش نشد تا
اینکه در سال 1390 متوجه لاغری مفرط وی شدیم و به خاطر یک کمر درد وی را به
بیمارستان بردیم که پس از آزمایشات متعدد متوجه شدیم که به نارسایی کلیه
مبتلا شده است. دکتر گفت کلیههایش را از دست داده است که نیاز به دیالیز و
بعد هم پیوند کلیه دارد. بعد از آزمایشات در بیمارستان شهید هاشمینژاد
تهران، محرز شد که کلیههای محمدعلی از کار افتاده است و دیر متوجه
شدهایم و باید هر چه زودتر کاری میکردیم، همان روز به ما گفتند باید هر
چه سریعتر پیوند کلیه زده شود».
اینها را مادر محمدعلی میگوید و در ادامه بحث را وضعیت اقتصادی خانواده میکشاند و میافزاید: «با
توجه به اینکه توان خرید کلیه را نداشتیم چارهای نبود جز اینکه یکی از
اعضای خانواده کلیه خود را اهدا کند با توجه به اینکه گروه خونی من و
محمدعلی، یکسان بود این پیوند انجام شد».
«سر یک ماه و نیم، بعد همه چیز برای پیوند مهیا شد و پیوند صورت گرفت».
مادر به اینجای داستان که میرسد، بغض را نمیتواند دست به سر کند، شکسته
میشود و اجازه میدهد به قطرات داغ اشک تا بیایند و دردی که در چهره
فرزندش او را آزار میدهد کمی التیام یابد. شاید قطرات اشک این مادر آبی
باشد بر تب داغ بیماری فرزند و آن را کمی سرد کند. یک آن تمام سختیهایی که
در آن مدت کشیده بود را جلو چشمهای خودش تجسم میکند، آن روزهایی که در
ماه مبارک رمضان و با زبان روزه، مجبور به پیاده روی بود تا وزن خود را کم
کند تا پیوند کلیه به راحتی صورت بگیرد، برایش زنده شده است و حالا انقلاب
درونیاش پایانی ندارد.
پیوند در 20 مردادماه سال 1392 در بیمارستان «هاشمینژاد» صورت میگیرد،
پیوند موفقیتآمیز است و تا یکسال هم روال به خوبی پیش میرود، محمدعلی
شرایط بدنی خوبی پیدا میکند تا اینکه در 25 آبان ماه سال گذشته یک
تصادف همه چیز را خراب میکند، در آن تصادف پای چپ محمدعلی شکسته میشود،
فشار او بالا رفته و همین باعث میشود تا به کلیه فشار بیاید و از کار
بیفتد.
مادر محمدعلی میگوید: «از حدود یک هفته مانده به ماه رمضان امسال، درگیر این قضیه بودیم تا الان، تاکنون از هیچ جایی کمک نداشتهایم و هیچ مراجعهای از سوی مسئولان نیز وجود نداشته است.
در سالی که محمدعلی پیوند زده بود در نماز جمعه اعلام شده بود که یک حافظ
قرآن، کلیه خود را پیوند زده و داستان را تعریف کرده بودند تا مردم ترغیب
شوند و به انجمن بیماران خاص کمک کنند، در صورتی که از آن پول هیچ کمکی به
ما نشد و ما نیز درخواست کمکی نکرده بودیم، همان انجمن کلیه قرار بود کلیه
برای محمدعلی پیدا کنند که این کار را نکردند و تا الان کل کمکهایی که شده
است یک 500 هزار تومان و یک 110 هزار تومان است که به صورت تبرک و به نام
حضرت علی(ع) انجمن بیماران خاص به صورت سراسری به همه بیماران کلیوی هدیه
داده بود».
اما مشکلات خانواده این حافظ قرآن به اینجا ختم نمیشود و حالا قطع بیمه
پدر خانواده و صادر نشدن دفترچه بیماران خاص برای محمدعلی نیز به دردهای
این خانواده افزوده شده است، وی در ادامه خاطرنشان میکند: «شرکتی
که پدر محمدعلی در آن مشغول به کار است چند سالی است به مشکلات بسیار
زیادی برخورده و چندین ماه است که حقوق کارکنان خود از جمله پدر محمدعلی را
نداده است، متاسفانه بیمه تامین اجتماعی پدر محمدعلی به دلیل همان مشکلاتی
که داشته است رد نشده و در حال حاضر هم تأمین اجتماعی چون بیمه پدر
محمدعلی قطع شده است، دفترچه بیماران خاص را به محمدعلی نمیدهد،
همین امر مشکلات بسیار زیادی را برای ما به وجود آورده است، به عنوان مثال
برای هفت جلسه دیالیز که 15 روز طول میکشد، باید 924 هزار تومان به
بیمارستان پرداخت شود در صورتی که اگر دفترچه بیماران خاص داشت هیچ
هزینهای نداشت. مشکل دیگر آمپولهای خونسازی است که تنها خریدشان از طریق
اینترنت و براساس سهمیه امکانپذیر است، چون محمدعلی بیمه ندارد، برای تهیه این آمپولها هم به مشکل برخورده است».
حالا محمدعلی وکیلی با 17 سال سن سه بار در هفته تن خود را به دستگاههای
دیالیز میسپارد دستگاههایی که کار کلیه را انجام میدهند اما نه با مهر و
عطوفت که اندام داخلی بدن بلکه با درد و درد و درد. حالا محمدعلی برای
ایکنه پیوند مجدد بخورد باید حتماً سه ماه دیالیز شود، مادرش گفتههای خود
در مورد محمدعلی را اینگونه به پایان میبرد: «بعد از تصادف محمدعلی چهار
روز در بیمارستان خونریزی کرده بود و امکان بند آمدن خون نبود، 41 روز در
بیمارستان ماند تا بتوانند شلنگ دیالیز رابه پای محمدعلی وصل کنند، در حال
حاضر اگر پیوندی هم باشد نمیتوان انجام داد چرا که انسداد عروق پیدا کرده
است و باید برای پیوند صبر کرد. برای پیوند باید در نوبت کلیه دولتی قرار
بگیریم و برای تهیه مخارج وی باید یا خانه خودمان را بفروشیم و یا اینکه
وامی چیزی از بانک بگیریم که آن هم به راحتی داده نمیشود».
مدارک پزشکی محمدعلی وکیلی در خبرگزاری ایکنا موجود است.